تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت هفتم

بررسی پیامدها و واکنش های بیمارگونه ی سران مجاهدین
آرش رضایی: آقای محمد نژاد مایلم تا در این نشست صمیمیانه گفتگوی صریح و دیالوگ سازنده داشته باشیم. دوست دارم از ابهام های ذهنی خودم در رابطه با نوع واکنش سران مجاهدین نسبت به خانواده هایی که در درب ورودی اشرف ماههاست در انتظار ملاقات هستند، حرف بزنم آقای محمد نژاد شما فرمودید برادرتان بیش از دو دهه است در اشرف بسر میبرد خیلی از افرادی که الان در قرارگاه اشرف هستند بیش از دو دهه است همچون برادر شما در آنجا تحت اسارت هستند. همه ی ما به خوبی واقف هستیم آنها بشدت تحت کنترل محسوس و نامحسوس سران مجاهدین هستند و تحت سیطره ی رهبر عقیدتی مجاهدین در یک روند و فرایند سیستماتیک شستشوی ذهنی و مغزی می شوند. خب وقتی اعضا و کادرهای مستقر در اشرف تحت سیطره ی شبانه روزی سران مجاهدین هستند و مدام و مستمر از نظر روانی و ذهنی تحت القائات سازمانی و گروهی قرار دارند چرا باید سران و رهبران مجاهدین از ملاقات چند دقیقه ای یا نیم ساعتی خانواده ها با افراد حاضر در اشرف چنین بر آشفته شوند و هراسان شوند؟ ما آن گاه که با شعارهای تبلیغاتی مجاهدین مواجه می شویم شعارهای مربوط به مسائل و موضوعات حقوق بشر و ژست های دموکراتیکی که سران مجاهدین در غرب می گیرند انتظار داریم آنها حساسیت ویژه ای برای موازین حقوق بشر قائل شوند در حالی که اینگونه نیست. سران مجاهدین حتی حاضر نیستند خواسته ها، مطالبات مشروع، قانونی و حقوق بشری خانواده های اعضا و کادرهای تشکیلاتی خود را بشنوند؟!! مگرخانواده ها چه انتظاری از سران مجاهدین دارند؟ آنها بعد از بیست و پنج سال به درب ورودی اشرف مراجعه کرده اند و تقاضای ملاقات یک یا دو ساعته با فرزندان و بستگان خویش را بعد از دو دهه مطرح می کنند؟ خانواده ها انتظار دارند تا سران مجاهدین امکان و ترتیب این ملاقات را بدهند اما رهبران مجاهدین بشدت با این خواسته ی خانواده ها مقابله می کنند و سعی در درگیری، جنگ روانی و حتی فیزیکی دارند. به خشونت کلامی غیر قابل توصیفی متوسل می شوند؟ این ابهام های ذهنی من است؟
آقای محمدرضا محمد نژاد: به نظر من سازمان تمام تلاشش این است که بچه ها با خانواده ها ارتباطی نداشته باشند. بالاخره ارتباط نزدیک عاطفه های خفته را در بچه ها بیدار می کند احساساتی در درون افراد حاضر در اشرف بوجود میاورد. ظرف این بیست و چند سال این احساسات محصور شده است. آنهایی که در اشرف هستند مثل برادر من قادر نیستند احساساتشان را ابراز کنند. ولی وقتی آنها پدر، مادر یا خواهر یا زن برادر شان را می بینند یا هر کسی از نزدیکانشان را آن عاطفه ی خفته بیدار می شود. سازمان این موضوع را خوب میداند آقای رجوی که در راس کار است و خانم مریم عضدانلو این موضوع را خوب می دانند پس شرایطی بوجود می اَورند که چگونه با بچه ها در اشرف رفتار کنند تا آنها را از پدر، مادر و اعضای خانواده هایشان جدا کنند و امکان هر گونه ارتباط را از بین ببرند.
آرش رضایی: بیایید به موضوع از یک زاویه دیگر نگاه کنیم شما از زاویه ی عواطف انسانی بررسی کردید و اینکه عاطفه می تواند برانگیزاننده در افراد باشد وقتی خانواده ها با بچه ها در اشرف ملاقات کنند این امر تاثیرات عاطفی غیر قابل انکاری خواهد داشت. من سعی میکنم از یک دید دیگری موضوع را واکاوی کنم ببینید سازمان مدعی ست یک جریان سیاسی ست و از ایدئولوژی و جهان بینی خاص تبعیت میکند. ساختار ذهنی افراد و کادرهای تشکیلاتی را بر اساس ایدئولوژی و جهان بینی و ساخت ذهنی متمرکزی پرورش داده و تربیت کرده است. خب از نظر سران مجاهدین این قالب بندی مشخصی ست. تفکر و ذهنیت بچه ها در اشرف در قالب بندی و صورت بندی مشخصی شکل گرفته است به نظر شما آیا سازمان درباره ی ساخت ذهنی و صورتبندی ایدئولوژیکی و سیاسی خاصی که بچه ها را بر اساس آن شکل داده، درباره اصالت و تاثیر آن تردید به خود راه میدهد؟ که اگر خانواده ها با بچه ها در اشرف که بر اساس ساخت ذهنی و قالب بندی های فکری مشخصی تربیت یافته اند و شخصیت شان تکوین یافته و شکل گرفته است مواجه شوند ممکن است روزنه ای و یا تزلزلی در این ساخت ذهنی القائی پدید بیاید که سازمان مدعی ست حامل جهان بینی و ایدئولوژی است که مجاهدین را در نوک پیکان تکامل اجتماعی قرار میدهد؟ آیا سران مجاهدین پی نبرده اند با چنین وضعیت بغرنجی که در آن گیر کرده اند پس ساخت ایدئولوژیک و سیاسی شان از گزاره های منطقی و مبانی روشن و مشخصی تبعیت نمی کند که این چنین نیروهایش پس از سالها القائات ایدئولوژیک و سیاسی با یک تماس یا ملاقات دچار تناقض شده و از اشرف فرار می کنند؟
آقای محمدرضا محمدنژاد: قطعاً شما درست می فرمایید، سازمان صد در صد نسبت به اصالت فکری و سیاسی خودش تردید دارد اگر تردید نداشت اجازه میداد بچه ها که سالها شست و شوی مغزی شده اند دقایقی با خانواده هایشان ملاقات کنند یا در ارتباط باشند
آرش رضایی: فارغ از ملاحظات عاطفی؟
آقای محمدرضا محمدنژاد: حتی مسئله ی عاطفی را هم در نظر نمی گیریم سازمان کارهایی کرده که تقریباً بچه ها طی بیست یا بیست و پنج سال کاملاً خسته شدند واقعاً خسته شدند…
ادامه دارد… مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا