سورچرانی 18 ژوئن و بحران های درمان ناپذیر مجاهدین

هفته گذشته گروه مافیایی مجاهدین خبر برگزاری مراسمی به تاریخ 18 ژوئن 2011 در فرانسه را اعلام بیرونی کرد. با توجه به تجربیات گذشته ومسیری که این گروه در سالهای گذشته سپری کرده است شک و تردیدی نیست که برگزاری این مراسم قبل از اینکه برای ایرانیان باشد برای رخ نشان دادن طرف حساب‌های خارجی صورت میگیرد که از این طریق بتوانند برای یکسال آینده هزینه و کردیت و اعتبار لازم برای ایفای نقش مورد نظر این کشورها،به حساب مخصوص آن‌ها واریز شود. البته ایفای این نقش از سالیان قبل در زمانی که پدر خواننده آنان «صدام حسین» زنده بود اجرا میشد و این شیوه پر سود برای مسعود رجوی آنقدر شیرین و جذاب بوده وهست که هرسال این خیمه شب بازی را ادامه دهد. باری به هرجهت بازهم تلاش می‌شود که با فریب و نیرنگ دانشجویان لهستانی و مجارستانی را به اسم سفر چند روزه به پاریس فریب داده شده و راهی این شهر شوند، افغانی ها و ترک ها و عرب‌های پناهنده و ناچار از گذران زندگی به دروغ ایرانی و حامی این سازمان جا زده شوند، سیاهپوستان فرانسوی و گاهی اوقات عرب تبار و درمانده یک لقمه نان با هزینه سنگین حتی بدون داشتن مجوز سفر از کمپ های کشورهای گوناگون به آنجا برده شوند و ته خط!عدد 30000!و 70000!هزار را به کانال‌های خبری یک جوری سر بدهند تا بتوانند به ازای هر نفر پول لازم را از طرف‌های مربوطه که بی‌شک اسراییلی نیز در میان آن‌ها یافت می‌شود وصول کنند. اگر چه رد پای کشورهای عرب و بویژه تجار و شاهزادگان عربستان سعودی که دشمنی دیرینه با نفوذ ایران در خاور میانه دارد گاه و بی گاه در این امر و حمایت های مالی دامنه دار آنان دیده شده است. اما همه تلاش و تقلاها برای چیست؟ این ها دست و پا زدن‌های جریان ضد ملی است که قبل از هرچیز برای بقا و نفس کشیدن چون ماهی دور افتاده از آب پرپر میزند و اکنون برای گمراه کردن اذهان عمومی و مهمتر از آن برای پر کردن حفره ها و چالش های بزرگ خود که بی پاسخ مانده است، سعی میکند به این شکل بر بحران های خود سرپوش گذاشته واز پیامد های آن که فرسایش زا گریبان مسعود و مریم رجوی را رها نمی‌سازد، فرار کند. از جمله مهمترین و برجسته‌ترین این بحران ها میتوان فهرست وار به موارد زیر اشاره کرد: 1. عدم پایگاه اجتماعی و نفرت عمومی بخصوص بعد از ورود این سازمان به خاک عراق 2. شکست استراتژی تمام عیار آنان در خاک عراق 3. شکست ایدئولوژیکی انان در برابر مردم ایران 4. بی آیندگی و بی سرانجامی تاکتیک‌های بکار گرفته شده آنان برای بسیج و سواستفاده از جنبش سبز و عدم توجه و نفرت عمومی در برابر این سازمان هم در داخل و هم در خارج ایران 5. بروز موج نارضایتی عمومی و مخالفت با تصمیمات این سازمان در درون تشکیلات و از سوی دیگر سرکوب سیستماتیک مخالفان با انواع شیوه‌های ضد انسانی از طرف مسعود و مریم رجوی برای مهار این بحران 6. شرایط جدید جهانی وپایان انقلاباتی با شور وحال لحظه‌ای و افول جریانات خشونت طلب و بالعکس شروع دوران جدیدی از مبارزات مسالمت آمیز و حرکت پایه‌ای برای برقراری مناسبات نوین و زیر ساخت های اجتماعی برای دمکراسی پایدار در کشورها این مجموعه از مهمترین بحران هایی است که مسعود رجوی در سالهای پایانی عمر خود با آن درگیر بوده و این چنین است که فرعون وار تمامی گناهان را به گردن جدایی طلبان و ناراضیان این سازمان انداخته و خود را مبرا از هر اشتباهی دانسته و این چنین تاوان شکست مزدوری و چاکر منشی در برابر صدام حسین را از هواداران و اعضایی که فکر میکردند برای آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه میکنند ولی همچون بردگانی صغیر زیر پای صدام حسین قربانی و فروخته شدند ولی با این همه وی نتوانسته از گندم ری بخورد. بر کرسی قدرت در ایران تکیه بزند. پس این چنین است که پای وصیت و وصیت نویسی رجوی که میرسد ابتدا فرمان قتل ناراضیان سازمانی و سپس فرمان قتل مخالفان غیرسازمانی از مالکی رئیس دولت وقت عراق گرفته تا فرخ نگهدار فدایی دیرین و اصلاح طلب امروز را صادر میکند. این‌ها البته نشانه‌های بیماری مردی است که در زندگی سلطنت گونه اش جز فریب و دجالیت و خون نتیجه‌ای برای هواخواهانش نداشته و سازمانی که زمانی میتوانست منشا حرکات و تحرکات اجتماعی باشد را به باند مافیایی بزرگی ازجنایت و خیانت بدل کرده است. آری مسعود رجوی است که در سالهای پایانی عمر خود با مدیریت و ابتکار ملکه دربارش مریم قجر عضدانلو مبتکر ایجاد حرمسراهای عهد قاجاریه در قرن بیست و یکم است و در این میان پایه زندگی دخترکان و زنانی که بیش از همه استثمار شدند را به کام نیستی کشانده است و اکنون اوست که برای خالی نماندن صحنه شمشیر چوبی خود را بالای سربرده وآنرا به نشانه ادامه مبارزه مسلحانه!! و برگزاری سالروز سی امین سالگردش در پاریس دور سرش میچرخاند. حرکتی که پیش از هر چیز باعث مضحکه سیاسیون واقعی این منطقه از جهان می‌شود و اگر این کار را هم نکند چگونه باقیمانده نیروهای خود را همچنان فریب داده و چون هیزمی برای فروکش کردن آتش هوس های قدرت طلبانه خود به کام نیستی بکشد؟ سالیان خواهد گذشت همچنان که تا کنون گذشته است و مردم ایران بیشتر از هر کس و هر چیز به نیکی درخواهند یافت که غم خواران این ملت چه کسانی بودند و چه کسانی سعی کردند با مزدوری و چاکر منشی به زیر قبای دیکتاتورترین مرد عرب خزیده و سرمایه بزرگی برای تغییر را از جیب جوانان این میهن به کام مردان عرب و سازمانهای جاسوسی غرب به تاراج دهد و در همان حال مخالفان خود و این سازمان را برای وادار کردن به سکوت متهم به مزدوری و جاسوسی کند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا