زندگی نامه مریم رجوی

مریم رجوی چه کسی است و ازچه زمانی فعالیت های سیاسی خود را شروع کرد؟

تا قبل از سال 1357 یعنی پیروزی انقلاب در هیچ کجا اثری یا رد پائی از فردی به نام مریم قجر عضدانلو به چشم نمی خورد. نام نرگس قجر عضدانلو را بارها در ان سال ها شنیده بودم و اینکه در زندان پهلوی به شهادت رسید. نرگس خواهر بزرگ مریم بود در سال 1354 سازمان مجاهدین تغییر ایدئولوژی داد نرگس به گروه مارکسیستی سازمان پیوست. به همین دلیل بجز موارد نادر که میخواستند از نام نرگس استفاده کنند در هیچ کجا به او اشاره نمی کردند و اینکه وی مارکسیست شده بود.

محمود قجر عضدانلو هم برادربزرگ وی بود که در زمان پهلوی زندانی سیاسی بود. بجز این دو تن هیچ یک از افراد این خانواده سیاسی نبودند و تمام دوستانی که به ستاد علوی تردد داشتنند به یاد دارند پوشش وترددهای مریم قجر عضدانلو را.  او هم مانند هزاران ایرانی به ستاد علوی رفت و آمد داشت ومی خواست در انجمن های آن موقع فعالیت کند. تنها امتیازی که وی هم مانند دیگر خانواده های شهدا و کسانی که اقوام نزدیکشان از اعضاء سازمان بود برخوردار بود. بخاطر همان امتیاز ها به عنوان سرتیم یکی از واحد های دانشجوئی انتصاب شد.

پس از مدتی با مهدی ابریشمچی ازدواج کرد، که خود آن ازدواج موضوع بحث جداگانه ای است که باشد برای بعد.

خانم مریم قجر عضدانلو آیا نام کودکی که بعنوان پوشش خانوادگی با خود به همراه داشتید را به یاد دارید؟

نام آن کودک سوده بود. آیا میدانی آن کودک الان در کمپ اشرف اسیر است به چه بیماری مبتلا شده است؟

شخص شما حداقل به جای قدردانی از آن کار وی برای او شخصا ً چه کار انجام دادید؟ هیچی…… بعد از رسیدن به پاریس هم در اور سوراواز در قسمت پشتیبانی فعالیت می کرد. و این با استناد به حرف خود خانم مریم قجر عضدانلو است.

اگر خانم مریم قجر عضدانلو دچار فراموشی نشده باشد ، جلسه ای که در تاریخ 31/5/1363 برای محاکمه آقای پرویز بعقوبی در اور سوراواز با مسئولیت شخص مسعود رجوی برای مدت دو روز برگزار شد را به خاطر دارد.  مریم  هم در آن جلسه شرکت داشت که موضع مسئولیت و رده تشکیلاتی خود را اینطور بیان کرد:

من مریم قجر عضدانلو،

موضع مسئولیت: در ستاد پشتیبانی رده تشکیلاتی:مسئول نهاد

پنج ماه بعد  او را به عنوان همردیف مسئول از خمره رنگرزی بیرون کشید و  به اعضاء سازمان مجاهدین تحمیل کرد.

تاکنون این لباس برازنده وی نبوده است. با قدم شومی که مریم قجر عضدانلو داشت از سال 1364 تاکنون بیش از3000 نفر از سازمان مجاهدین جدا شده اند. شاهسوندی در یکی از گفتگوهای اخیرش با رادیو صدای ایران در خصوص معرفی مریم عضدانلو و استعداد و قابلیت های فردی ایشان می گوید:

“من خانم رجوی را بسیار بسیار خوب می شناسم. ایشان بسیار ناتوان است. ناتوان تر از آنکه بسیاری فکر می کنند. من یادم می آید وقتی ایشان قرار بود پیام بدهد، نوشته ها را من در پشت دوربین می گرفتم تا ایشان از روی آنها بخواند. ایشان حتی از اینکه یک پیام را از پشت دوربین با حروف درشت بخواند ناتوان بود. ما باید بارها فیلم را بر می گرداندیم تا ایشان بتواند این کار را انجام بدهد. ایشان در واقع کاریکاتوری هستند از خود آقای رجوی.

حالا ببینید داستان چقدر کمدی است.” خانم مریم عضدانلو متولد تهران هستند، سال ۱۳۳۲ از بقایای خانواده قاجار هستند، به شوخی به برادر بزرگ خانم مریم که آقای محمود عضدانلو باشد و از بچه های سازمان بود ما در درون روابط می گفتیم:” شازده گدا”، یعنی اینها از شاهزادگان قاجار هستند ولی به هر حال از آن خانواده های پولدار و مرفه نبودند و طنزی بود که در روابط به کار برده می شد.

خانم مریم عضدانلو در واقع در یک چنین خانواده ای بزرگ شده، برادر بزرگ ایشان آقای محمود عضدانلو از اعضای سازمان بود که در سال ۱۳۵۰ دستگیر شد و چند سالی زندان بود و بعداً هم آزاد شد. او همچنین خواهر بزرگ تری داشت به نام نرگس عضدانلو که کمتر در اسناد و نوشته های سازمانی نامی از او می آید. نرگس بعد از آغاز مبارزه مسلحانه در سال ۱۳۵۰ در حالی که از مریم بزرگ تر بود به سازمان و تیم های عملیاتی پیوست، تیم های عملیاتی چریکی در زمان شاه، در ماجرای ۱۳۵۴ تحولات ایدئولوژیکی نرگس مارکسیست شد و بعدها در درگیری های قبل از انقلاب، نرگس کشته شد.

مریم عضدانلو در تمام سال های قبل از انقلاب هیچ ارتباطی با سازمان مجاهدین نداشت، این را بنده عرض می کنم به عنوان کسی که تا روز آخری که سازمانی به نام سازمان مجاهدین در ایران وجود داشت، قبل از آن کشت و کشتارهای داخلی و نیروهای مذهبی در آن وارد می شدند و بنده هم بودم، هیچگاه ما نشانی از خانم مریم عضدانلو نداریم.

خانم عضدانلو اولین روز فعالیت سیاسی شان را من خاطرم هست که ماه های بعد از پیروزی انقلاب بود، ما(سازمان مجاهدین) در ستاد بنیاد علوی که قبلاً بنیاد پهلوی بود و الان هم ساختمان (فکر می کنم) وزارت بازرگانی شده، در تقاطع میدان ولیعهد قبل از انقلاب و ولی عصر بعد از انقلاب، ما آنجا ساختمانی بسیار بزرگ را در تصرف خودمان داشتیم، یک درب پشتی و در واقع عقبی داشت که از خیابان صبا می آمد و بیشتر ترددهای افراد از آنجا بود و ترددهای افراد معمولی در درب خیابان ولی عصر بود؛ یک روز در میانه های روز من دیدم و آنجا بودم که دو نفر خانم با هیئتی غیر مجاهد، وقتی هیئت غیر مجاهدی می گویم، تیپ های خانم ها و خواهران مجاهدین  قبل از انقلاب و حتی روزهای اول انقلاب، یک تیپ های کلاسیکی بود، تیپ های مذهبی حزب اللهی یک جور دیگری بود، تیپ های فدایی یک جور بود و تیپ های مردم عادی هم یک جور. (لباس پوشیدن ها را مقصودم هست) خانم مریم عضدانلو همراه با خانم شهرزاد صدر حاج سید جوادی، دختر آقای احمد صدر حاج سید جوادی، این هر دو از درب خیابان صبا وارد محوطه ستاد بنیاد علوی شدند. یادم هست من بودم، محمد ضابطی بود، چند نفر از بچه های دیگر بودیم که در واقع آنجا در حیاط مشغول بودیم و کارهایمان را می کردیم که ضمناً دیدیم این درب باز شد و دو خانم با هیئت غیر مجاهدی، شلوار لی پوشیده، روسری تقریباً فکر می کنم یا سرشان نبود یا یک چیز غیر پوشیده ای بود، لباس های مخصوصی که به لباس ها و مانتوهای خواهران مجاهد هیچ شباهتی نداشت، اینها وارد شدند. من اینها را اولین بار دیدم و نمی شناختم، از ضابطی پرسیدم که اینها کی هستند؟ (با خنده) گفت این یکی خواهر محمود است، چون آن موقع هویت اینها را ما به عنوان خواهر محمود می شناختیم (مقصود محمود عضدانلو است) و آن یکی هم دختر صدر حاج سید جوادی است، گفتم خب مبارک باشد، گفت که اینها می خواهند بیایند توی بخش دانشجویی و دانش آموزی سازمان فعالیت کنند و کار کنند. من قشنگ خاطرم هست که این اولین روزی بود که اینها آمدند و خودشان را معرفی کردند به قول معروف به قسمت پذیرش و ثبت نام کردند و سازماندهی شدند هر کدام در جاهایی و خانم مریم عضدانلو آن موقع در بخش دانشجویی سازماندهی شد و از قضا در کلاس های آموزشی که من خودم اداره می کردم هم شرکت می کردند ایشان و شماری دیگر.

مجری: پس ایشان دست پرورده جنابعالی هستند؟!

شاهسوندی: نه، ایشان دست پرورده آقای مسعود رجوی هستند، ولی در کلاس های درسی که من داشتم، کلاس های آموزشی که من داشتم هم ایشان چندین جلسه شرکت می کردند و به اصطلاح تاریخچه سازمان را آموزش می دیدند و یک سری مبانی اساسی و اولیه سیاسی و همین طور تاریخچه مجاهدین. یعنی کسی که در سازمان مجاهدین بوده باشد احتیاج به آموزش دیدن در مورد تاریخچه مجاهدین و زندگی و قضایای قبل از مجاهدین و انقلاب مجاهدین ندارد، ما داشتیم نمونه اش خانم سهیلا صادق هست که هنوز هم در روابط هست، از کسانی که قبل از انقلاب بوده، زندان رفته، دستگیر شده و چند نفر دیگری هم بودند.

خانم مریم عضدانلو قبل از انقلاب نه سابقه فعالیت داشتند و به دنبال آن نه سابقه دستگیری و نه حتی بازداشت و غیره ذالک، دانشجوی دانشگاه صنعتی آریامهر و شریف بعد از انقلاب هست ایشان، درس خوانده آنجا. بعداً، چند ماه بعد که ازدواج های اولیه ای در درون سازمان صورت گرفت در همان سال های بعد از انقلاب، خانم عضدانلو هم به همسری مهدی ابریشمچی در آمد، که مهدی ابریشمچی آن موقع از مسئولین بخش دانشجویی سازمان بود، همان بخشی که خانم عضدانلو هم در آن کار می کرد. دیگر فعالیت چشمگیر و چندانی از ایشان ما سراغ نداریم، البته در زندگینامه ای که سازمان برای ایشان نوشت، گفته که ایشان خواهر نرگس عضدانلو است که نرگس کشته شده. حال آن که نرگس با جریانی بود که آن موقع ما با آن مخالف بودیم، جریانی که بعدها نام پیکار بر آن گذاشته شد.

اولین بار که خانم عضدانلو مطرح شد در انتخابات مجلس سال ۱۳۵۸ بود در تهران. ایشان جزء کاندیداهای زن سازمان بود، چون سازمان اصرار داشت که شماری از زنان در لیست کاندیداتوری اش باشند.

مجری: ببخشید هنوز از راه نرسیده کاندیدا شدند؟

شاهسوندی: بله، سال ۵۸، یعنی یک سال بعد از انقلاب، البته کاندیدای اول سازمان آن موقع مسعود رجوی بود و شماری دیگر، کاندیدای اول زن سازمان هم اشرف ربیعی بود که آن موقع همسر مسعود رجوی بود، ایشان هم از چهره های مطرح بود، چون حدود ده الی پانزده یا بیست کاندید باید می داد سازمان در تهران که خانم عضدانلو هم یکی از کاندیداهای سازمان بود برای تهران و برای مجلس اول، که البته خب رأی نیاوردند و قابل مقایسه هم نبود با رأی دیگر بچه ها. دیگر سابقه ای ما از ایشان نداریم جز این که در واقع می گویند که در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ که پایگاه های مجاهدین مورد حمله قرار می گیرد، ایشان هم در خانه ای بودند با همسرش مهدی ابریشمچی که از آنجا خانه را تخلیه می کنند و بدون درگیری (هنوز به درگیری نمی کشد) که می آیند در منطقه خارج از کنترل رژیم یعنی کردستان قرار می گیرند. آن موقع من در رادیو کردستان بودم، مهدی ابریشمچی آمد پهلوی ما و مدتی آنجا بود و مریم هم آمد آنجا و کارهای خیلی معمولی اجرایی انجام می داد، توانایی ویژه ای ایشان نداشت و مدت ها در واقع همان جا نگهداری شد. تا وقتی که بعداً مهدی به خارج رفت و مدتی بعد هم خانم مریم عضدانلو که از قضا در این ایام باردار هم شده بود و بچه ای هم پیدا کرده بود، بعدها در پاییز سال ۶۱ ایشان را آوردند خارج و اواخر پاییز ۶۱ به اروپا آمد و در دفتر مجاهدین، یعنی دفتری که مسعود رجوی و خود مهدی ابریشمچی هم به عنوان مسئول محافظین مسعود رجوی عمل می کرد، مریم عضدانلو هم آنجا بود. قرار سازمانی معمولاً در آن ایام این بود که همسران و زنان و مردانی که ازدواج کردند، برای این که اطلاعات بخش ها به همدیگر کمتر منتقل بشود و سهولتی در کارها صورت بگیرد، کسانی که همسر بودند اگر مشکل جدی نداشت، مثلاً همسرش وضعیتی نداشت که نتواند در آن بخش کار کند، علی القاعده رسم بود که در بخش های واحد کار می کردند. برای ایاب و ذهاب راحت تر بود، برای جلوگیری از انتقالات اطلاعاتی بخش ها به همدیگر مناسب تر بود و به همین دلیل هم خانم مریم عضدانلو انتخاب شد برای کار در دفتر آقای مسعود رجوی، جایی که همسرش مهدی ابریشمچی مسئول محافظین مسعود رجوی بود. بعد از ماجرای فیروزه بنی صدر هم در واقع مریم خانم عضدانلو به عنوان ندیمه ایشان انجام وظیفه می کرد تا این که ما به انقلاب ایدئولوژیک رسیدیم.

(در پایان گفتنی است مریم قجر عضدانلو به دستور مسعود رجوی از مهدی ابریشمچی جدا و بلافاصله و بدون رعایت فاصله شرعی میان ازدواج و طلاق به عقد مسعود رجوی درآمد)

اظهارات سعید شاهسوندی با رادیو صدای ایران درباره مریم عضدانلو و سوابق تشکیلاتی و عضویت اش در سازمان مجاهدین خلق از جهات مختلفی قابل تعمق است.

در منابع سازمانی مجاهدین در معرفی مریم عضدانلو از جایگاه و قابلیت های فردی و تشکیلاتی اش سخن به میان می آید و این ذهنیت را دامن می زند که ایشان از اعضای قدیمی و باسابقه مجاهدین بوده که سابقه فعالیت های سیاسی شان آن گونه که مجاهدین ادعا می کنند، به اواخر دهه ۱۳۴۰ بر می گردد. یعنی دقیقا از زمانی که او یک دانش آموز بوده است. و اینکه در ادامه ایشان به هسته های پراکنده سازمان وصل و تا زمان انشعاب ایدئولوژیک در سال ۱۳۵۴ او یک عضو رسمی سازمان بوده که با حفظ مواضع شاخه بوده و فعالیت های تشکیلاتی خود را ادامه داده است. در آستانه پیروزی انقلاب وی مسئول شاخه دانشجویی در سازمان بوده و در همین زمان با مهدی ابریشم چی ازدواج کرده است. کم و بیش هم اشاره می شود که ایشان خواهر محمود عضدانلو از اعضای باسابقه سازمان و خواهر نرگس عضدانلو است. اما از اینکه بگویند نرگس مارکسیست بوده و با همین موضع هم اعدام شده ابا دارند. اعلام کاندیداتوری او در جریان انتخابات دور اول مجلس شورای اسلامی در ایران به زعم مجاهدین محصول و فرآیند پختگی تشکیلاتی و ایدئولوژیکی او در سازمان است. سازمان بر ادامه فعالیت های کیفی و گسترده در شاخه دانشجویی تاکید وافر دارد. فرار او از ایران پس از فاز نظامی به همراه مهدی ابریشم چی و رفتن به کردستان و متعاقب آن اعزام به پاریس و در نهایت مسئولیت دفتر مسعود رجوی از دیگر فعالیت های او در سازمان قید شده است. به همین روال او به دلیل قابلیت های منحصر به عنوان همردیف مسئول اول سازمان یعنی مسعود رجوی معرفی و در ادامه با استعفا از این مسئولیت به عنوان رئیس جمهور انتصابی شورای ملی مقاومت معرفی شده است.

وقوع انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین ظاهرا نقطه عطف ارتقاء کیفی این زن به عنوان بالاترین مرجع تشکیلاتی و در کنار مسعود رجوی و سپس ازدواج ایدئولوژیک او و حائل شدن میان مسعود و اعضای سازمان به مفهوم صالح ترین عنصر ایدئولوژیکی – سیاسی – تشکیلاتی مجاهدین جایگاه ویژه و منحصری به او بخشیده است.

به قولی مریم قجر عضدانلو به واسطه ای برای وصل شدن به مسعود تبدیل شده است. و از آن تاریخ تا اکنون و مشخصا پس از مفقود شدن مسعود رجوی به عنوان ریاست جمهور انتصابی و مسئول اول سازمان مجاهدین خلق مسئولیت راهبردی مجاهدین را بعهده دارد. در سراسر این تاریخ سازی یک جانبه ظاهرا با زنی مواجه هستیم که قابلیت و پتانسیل قرار گرفتن در کنار رهبری سازمان و بعضا جایگزینی زنان مجاهد یعنی اشرف ربیعی را دارد. تا جایی که مریم عضدانلو نه یک زن سازمانی که مشخصا به هست و نیست و مکانیزم ادامه حیات مجاهدین تبدیل می شود.

هر عنصر مجاهدی الزاما برای مجاهد شدن راهی جز کسب مشروعیت از او ندارد. تنها از افتادن به پای او است که می توان به مدارج بالاتر یعنی فهم و استحاله تمام و کمال در مسعود نائل گردید. فرایند همه دانسته ها و فهم و موقعیت او در تشکیلات مجاهدین به نوعی به نقطه کانونی وصل تبدیل می شود. اطلاق ایدئولوژی مریم بخودی خود قائم بودن ارزش های فردی او را مورد تاکید قرار می دهد. مضاف بر اینکه خود نیز اذعان می دارد این همه در گرو درک و فهم مسعود است. این به نعل و میخ زدن و نقش دوگانه مریم در ایدئولوژیزه کردن مناسبات مجاهدین از بالاترین سطوح تا پائین ترین سطوح تشکیلاتی در نوع خود علاوه بر انتقال پارادوکسیکال بودن موقعیت او، اما به هر حال نشان از این می دهد که او نزدیک ترین و مستحیل ترین عنصر تشکیلاتی در رهبری ایدئولوژیکی مجاهدین است. رسیدن مریم عضدانلو به این منزلت در زمان خود نیز باعث واکنش های ناخواسته ای از سوی عناصر بالای سازمان و کسانی گردید که نیک می دانستند مریم عضدانلو بر خلاف آنچه القاء می شود، آن چیزی که مجاهدین سعی در جا انداختن او دارند، نیست. اما تعجب این افراد در تقابل با اراده رهبری رجوی که تلاش دارد از مریم رجوی یک قدیس و به نوعی مادر مقدس بسازد اثر لازم را ندارد و توان مقابله با این خواست در کسی پیدا نمی شود. با این حال تا زمان جدایی شماری از اعضای سازمان و گمانه زنی های آنان در مورد روابط خصوصی مریم و مسعود هیچکس تصور نمی کرد جز منافع تشکیلاتی و هوا کردن فیل تازه ای برای سرپوش گذاشتن بر شکست ها، فاکتور اخلاقی و … در این سناریو دخیل و نقش داشته باشد. همه قرائن و شواهد نشان می دهد که واکنش های حاصله از معرفی مریم عضدانلو در مقام همردیفی با مسعود و بعدتر به عنوان کاتالیزور وصل به ایدئولوژی رهبری و حتی انتصاب او به مقام ریاست جمهوری بهت و شگفتی اعضای سازمان را از بالاترین رده ها تا سطوح پائین سازمان به همراه داشته است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا