باز هم خونریزی در اشرف به خواست رجوی

در سالروز به کشتن دادن دهها تن از ساکنان اشرف به فرمان مستقیم مسعود و مریم رجوی، باز هم اشرف شاهد درگیریهایی بود که خوشبختانه با هوشیاری پلیس عراق به کشتار کسی نینجامید و مسئله با پا در میانی فرمانده نظامی منطقه آرام گرفت، اما بخش تبلیغات مجاهدین که همیشه از قبل در چنین سناریوهایی آماده فیلمبرداری است تا جهت خوراک تبلیغاتی رجوی فیلم و عکس تهیه نماید، اینبار نیز توانست چند صحنه از زنان اسیر را نشان دهد که در آن بین یکی از این اسیران دستگاه مخوف فرقه ای-مذهبی رجوی دچار خونریزی شده است. این یک شروع نیست و شاید پایان هم نباشد، یکسال پیش در 19 ام فروردین 1390، رجوی با شعار کهنه و دجالگرانه «اشرف حفظ شرف» و «اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد» و «ایستادگی تا آخرین نفس» و چندین شعار بی مسما که از آن جز بوی خشونت و خون نمی آمد، با به میدان کشاندن دهها تن از نیروهای اسیر شده (که برخی از آنان نیروهای معترض بودند و مسعود به قصد کشت آنان را به میدان کشانده بود -آنهم با چوب و چماق و فلاخن و سپرهای چوبی و تیرکمان در برابر تانک و زرهپوش، تلاش نمود با علم کردن یک «عاشورا»ی ساختگی دیگر، احساسات مردم و نیروهای حقوق بشری بی خبر از مناسبات درونی فرقه را برانگیزد و در آن هیاهوی خون و آتش، از یک سو جان خود را از مخمصه بدر ببرد و از طرف دیگر ساکنان این پادگان که بیش از 70 درصد آنان معترض و قربانی شکنجه و زندان بوده و به هیچوجه خواهان ماندن در اشرف نبودند را به کشتن داده و از شرّ آنان که در آینده رو در روی وی خواهند ایستاد خلاص شود. در سالروز این کشتارها، رجوی که با وجود صرف هزینه های نجومی نتوانست اشرف را «به مثابه شرف خود» حفظ نماید، و جامعه جهانی موفق شد او را وادار به پذیرش تعطیلی این زندان بزرگ نماید، سنگ اندازی در مسیر جابجایی مسالمت آمیز نیروهایش را آغاز نمود و اینک که سری چهارم اسیران قرار است به کمپ ترانزیت (لیبرتی) منتقل می شوند، باز هم هیاهوی دیگری بپا نمود و عده ای دیگر را وادار کرد جلوی پلیس عراق مقاومت و با زخمی کردن خویش خوراک رسانه ای بخش تبلیغات فرقه را به شکلی مفتضح و کریه مهیا سازند… غذای فاسد و ناخوشایند و نفرت انگیزی که رسانه های رجوی هم نتوانستند جز در حد اخباری کوتاه از آن استفاده نمایند و برخلاف سال گذشته که چندین ماه خوراک تبلیغاتی رجوی و دار و دستۀ جیره خوار شورایی وی بود، اینبار در تیتر آن نامی از پلیس عراق هم برده نشد و در اخبار سیمای رجوی که در سایت همبستگی ملی و نیز یوتیوب انتشار یافته است از آن به عنوان «پس راندن چماقداران! عراقی» نام برده شده است و اینکه در واکنش توهین به یکی از پزشکان مجاهد بوده است!: (((قبل از ظهر یکشنبه ۲۰ فروردین (۸ آوریل ۲۰۱۲) در جریان بازرسی اجناس چهارمین گروه مجاهدین برای انتقال به لیبرتی، در پی اهانت یکی از مأموران عراقی به یکی از پزشکان اشرف که مورد اعتراض شدید مجاهدین قرار گرفت، چماقداران عراقی به میدان لاله آمدند))) با توجه به اقدامات دوباره مریم قجرعضدانلو در راستای به خشونت کشاندن جابجایی و به کشتن دادن اسیران اشرف، مسئولیت همه مدافعان حقوق بشر و حامیان صلح و قانون است که در این رابطه با محکوم نمودن جنایتهای مریم و مسعود رجوی، از همه دولتهای اروپایی و بویژه دولت فرانسه بخواهند تا با به دادگاه کشاندن مریم و محاکمه کردن وی، او را به خاطر فرماندهی چنین حرکات خشونتبار و ضدبشری از قلب فرانسه علیه ساکنان اشرف و علیه سازمان ملل و علیه جامعه جهانی محکوم نموده و زمینه را برای مجازات او به عنوان یک جنایتکار جنگی مهیا سازند. لازم به ذکر است که درست 21 سال پیش مریم قجرعضدانلو به همراه شوهرش مسعود رجوی، مرتکب جنایتهای بیشماری در عراق شده و با همکاری دیکتاتور سابق عراق، فرماندهی عملیاتهایی را برعهده گرفتند که در آن بسیاری از شهرهای عراق با توپ و تانک مورد حمله واقع شد و دهها خانه با وجود حضور زنان و کودکان هدف آتشباری سنگین قرار گرفت که از جمله می توان به شهرهای طوزخورماتو، کفری و سلیمان بک اشاره نمود. در همین رابطه نگارنده (حامد صرافپور) در این سلسله عملیاتها شرکت داشته، و از نزدیک شاهد موارد متعددی نقض حقوق بشر علیه مردم عراق بوده ام و در هر دادگاهی می توانم شهادت دهم که چگونه خانه های مردم شهرهای طوزخورماتو و سلیمان بک آماج حملات شدید تانکها و توپها شده بود و چگونه برخی از مردم با گریه و زاری درخواست توقف شلیک به سوی خانه هایشان داشتند که از جمله پیرمردی عرب که در سلیمان بک خود را به مجاهدین رسانید و با به خاک افتادن التماس می کرد که به سوی خانه او شلیک نشود چون زن و بچه های او در خانه هستند… و نیز گواه بوده ام که از طرف برخی اعضای مجاهدین نیز اعتراضات متعددی صورت گرفت مبنی بر این که چرا باید به زنان و کودکان شلیک شود؟ و تعدادی از افراد هم در همان دوران با به زبان آوردن مستقیم واژۀ «کردکشی» از سازمان جدا شدند که از جمله می توانم به یکی از نفرات یگان پدافند لشکر 61 به نام «معروف» اشاره کنم که صراحتاً گفت من نمی توانم کردکشی کنم و همان زمان از فرقه رجوی جدا شد و دیگر از او اطلاعی در دست ندارم. وی از هموطنان کرد بود که با شروع درگیری در شهرهای کردنشین، به اعتراض برخاست و حاضر به شرکت در عملیات نشد. دلیل به خشونت کشاندن انتقال آرام افراد به کمپ ترتنزیت (لیبرتی) چیست؟ اگر به سری پیشین جابجایی ها برگردیم، در اولین سری جابجایی مشکل خاصی پیش نیامد جز اینکه چندتن در اعتراض به مجاز نبودن انتقال دوربین عکاسی به داخل کمپ به آنجا نرفتند. در سری دوم هم جز سر و صدایی اندک مشکلی نبود و در سری سوم هم پس از جابجایی، سکته کردن یک نفر به حساب دولت عراق گذاشته شد به این دلیل که او مثلا چند ساعت در صف بازرسی ایستاده بوده است!، بهانۀ شرم آور و مضحکی که کسی به آن توجهی ننمود چرا که مریم رجوی سالهاست مدعی می شود بزرگترین و جنگاورترین رزمندگان را در اشرف آماده نگه داشته است و آنوقت یکی از این نیروهای زبده بخاطر چندساعت معطل شدن در یک صف بازرسی سکته می کند، چیزی که همه روزه در سراسر جهان شاهد هستیم و حتا پیرزنها و پیرمردهای اروپایی هم در چنین صفوفی سکته نمی کنند. البته رجوی می خواست با این بهانه فشارهای وارده بر نیروهایش طی همین سالهای اخیر را لاپوشانی نماید وگرنه وجود دهها مورد خودسوزی و خودزنی و خودکشی و و دهها مورد سکته و صدها مورد فرار طی چندین سال، بزرگترین گواه بر فشارهای روحی و جسمانی است که خود مریم و مسعود رجوی بر نیروهایشان وارده ساخته اند چه در دوران صدام حسین (که از نوری مالکی که به زعم ایشان مزدور جمهوری اسلامی است خبری نبود که به گردن او بیفتد) و چه پس از اشغال عراق و حضور آمریکاییها در اشرف (که باز هم خبری از پلیس عراق در کمپ اشرف نبود که رجوی این مشکلات را به گردن آنان بیندازد). سری اول و دوم عمدتاً نیروهایی بودند که رجوی دستچین کرده بود برای اهداف خاصی که در لیبرتی دنبال می کرد، اقداماتی مثل: «تخریب ساختمانها، خرابکاری در سرویسهای فاضلاب و زباله رسانی و پیدا کردن بچه مارهای مختلف و افعی خواندن آنها و از این قبیل اقدامات خرابکارانه که نیروهای مجاهد با توجه به دهها مورد بمبگذاری در لوله های نفتی و غیره به آن تسلط دارند»… به مرور اما نیروهایی قرار است منتقل شوند که از نظر رجوی قرمز بوده و به دلیل سالها تحت سرکوب بودن و یا شکنجه و زندانی شدن می توانند برای او خطرناک باشند. همان نیروهایی که قرار بود در سال 1382 عاشوراگونه به داخل خاک ایران فرستاده شوند و به قتل برسند ولی از بخت بد روزگار رجوی به این سعادت نائل نشد و شرایط منطقه ای این اجازه را به رجوی نداد… و همان نیروهایی که مسعود رجوی سالهاست تلاش می کند جلوی نیروهای عراقی بفرستد و به کشتن دهد و یا تلاش می کند آنان را به دست خود روانه ایران سازد که از نظر او به لحاظ سیاسی بسوزند و حتا به آنان پیشنهاد پولهای کمکی کرده است به این شکل که از آنان اعتراف تلویزیونی بگیرد و مقداری پول به آنها بدهد و خودش بفرستد به ایران که بعد هرافشاگری که انجام دادند به حساب رژیم و وزارت اطلاعات بگذارد!. اینها حقه های کثیفی بوده که سالها به اجرا درآمده است و چیز جدیدی نیست… همین کار را با دهها تن از جداشدگان درون تیف انجام داده است و بنا به اعتراف خودش، بیش از 200 هزار دلار را به جداشدگان داده و حدود یک میلیون دلار نیز در مجموع هزینه نموده تا بخش زیادی از اینها به اروپا منتقل شوند و سکوت پیشه کنند و یا در تظاهراتها و میزکتاب ها از آنان استفاده شود… به این ترتیب، مسئلۀ مابقی افراد داستان پیچیده تری است و رجوی که لیبرتی را با وجود اینکه با فرستادن دهها تن از نیروهای کلیدی خودش تحت کنترل در آورده تا نیروهای جدا افتاده از سلطه تشکیلات مخوف اش بناگاه رها نشوند و دست به شورش نزنند و باز هم در آنجا تحت کنترل سران فرقه باشند، با اینحال در هراس از این است که مابقی نیروها که از نظر او «حلقۀ ضعیف» هستند، در مکان جدید، دست به خودسری و نافرمانی و اعتراض بزنند و کنترل را از دست او خارج سازند (در همین زمینه باید اشاره نمود به سال 1382 که قرارگاه هفتم ارتش رجوی، دچار انشعاب داخلی گردید و دهها تن از اعضای این قرارگاه در سطوح مختلف تشکیلاتی موفق شدند با یکدست شدن رو در روی تشکیلات بایستند و خطر بزرگی را برای رجوی بوجود آورند به نحوی که به سرعت به دستور مستقیم خود مسعود قرارگاه هفتم ارتش وی منحل گردید و کلیه نیروهای این مقر مهم در سراسر اشرف پراکنده شدند تا بنیان این قرارگاه از بیخ کنده شود). جالب اینجاست که در درون کمپ آمریکاییها تنها بیش از 60 نفر از افراد متعلق به همین قرارگاه بودند که بالاترین آمار کمپ به حساب می آمد… در نتیجه، رجوی در هراس از چنین آینده ای، در نظر دارد هرچقدر می تواند با ایجاد درگیری و کشتار، از تعداد این نیروها بکاهد و در نظم جابجایی خلأ ایجاد نماید و به طول عمر پادگان اشرف بیفزاید که شاید فرجی برایش مهیا شود و به نان و نوایی برسد. اعتراضات همه ما ایرانیان مدافع حقوق بشر و آزادی بایستی به طور مشخص سیاستهای مرگبار و ضدبشری رجوی را هدف قرار دهد، سیاستی که بعد از اشرف به شهرهای اروپا هم کشیده خواهد شد و تروریزم و فرقه گرایی و بردگی نوین را در قلب اروپا گسترش خواهد داد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا