شکست کامل نظامی آری، اما یک سوراخ ریز در انسجام تشکیلاتی نه

در تمامی پیام های رجوی در شروع عملیاتها از قبیل مرصاد(فروغ جاویدان) – مروارید (کرد کشی) – نامنظم (سالهای 72-73) – راه گشایی (سالهای 75-76) و حتی در مناسبات جاری روزمره فرقه ای تحت عنوان نشست ها و عملیات جاری ها رئیس قبیله و فرقه مجاهدین فتوای قطعی و تاکید صد در صدی می کرد که شکست نظامی تمام عیار را می پذیریم اما یک نمونه تقابل از سوی یک عضو را نه چون تقابل منجر به سوراخ در تشکیلات و فروپاشی و اضمحلال و خارج شدن کنترل از دست فرماندهی و سانترالیزم می گردد.
در همین رابطه رجوی بحث سانترالیزم و کنترل تمام عیار را به وادی مونیسم و دگماتیسم فرقه ای برده  و اشاره می کند: اگر کنترل مطلق در اختیار سانترالیزم و مرکزیت یک شخص یعنی خودش بود در سالهای دهه 50 سازمان شکست تشکیلاتی نمی خورد. منظور رجوی اینکه شکست نظامی آری یعنی آدم ها کشته می شوند به درک آدم می آوریم  اما انسجام تشکیلات حفظ شود چون مستقیما به هژمونی دیکتاتوری اش ربط دارد.
در حقیقت رجوی در بیش از دو دهه حضور در عراق در شرایط خوش خوشان و ناز و نعمت باده آورده صدام (به قیمت خیانت به وطن) توانست این تئوری دگماتیسم و قدرت مطلق سانترالیزم فرقه ای را در جزء جزء فرقه با ابزارهای انسان کشی به نام بندهای انقلاب درونی اجرایی کند. به گونه ای که آنقدر با تکرار مکانیزم های ترس ساختگی  افراد را در دنیای محدود صرفا در کادر یک مسئول مستقیم فرو می برد که یک انسان عضو فرقه رهبری و سانترالیزم فرقه ای را خدای حی و حاضر خود تلقی کرده و به خود اجازه نمی دهد حتی به خوب و بد و علم حضوری در مغز خود مشروعیت بدهد.
در این راستا رجوی ها برای تحمیل و تضمین این ایدئولوژی فکری خود سوار بر گرده  روح و روان مریدان خود شده و ذره ذره و قدم به قدم  از عنصر انسانی آنها کنده و تهی کرده  و هرگونه که خواستند آنها را برای بستر سازی استراتژی و تاکتیک های فرقه ای آماده سازی کردند.
اکنون دست تکامل و تقدیر از رجوی هم نگذشته و زیرآب تمامی ترفند هایش را زده . اکنون با از دست دفتن صدام – ارتش خصوصی – موقعیت های باده آورده و… کارد به انسجام تشکیلاتی فرو رفته.
شاخص اصلی سوراخ انسجام در این است که رجوی ناچار به قبول خروج کادرهای بالا و پایین فرقه شده واز طرفی توان ایزولاسیون مطلق آنها را ندارد. لذا زاویه های متفاوتی در آن دگماتیسم و دیکتاتوری بوجود آمده و در حقیقت همه چیز از دست رفته و سیستم مرکزی و سانترالیزم  کذایی منسوخ و هژمونی غیر انسانی دیگر کارایی آنچنانی ندارد. به امید آنروز که همه اسیران لحظه رهایی واقعی خود را لمس کنند.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا