مجاهدین خلق – حمله تروریستی به مرزبانان ایران

جمعه شب سوم آبان ۱۳۹۲، تروریستهای وابسته به القاعده که از سوی عربستان سعودی ساپورت می شوند با حمله به یکی از پاسگاههای مرزی استان سیستان و بلوچستان ۱۴ تن از سربازان حافظ وطن را به شهادت رسانیدند و لکه ننگ دیگری در پرونده جنایت و آدمکشی خویش برجای گذاشتند. این حمله تروریستی خیلی زود توسط رسانه هایی که توسط صهیونیزم بین المللی پشتیبانی می شوند تحت الشعاع خبر دیگری قرار گرفت که شامل مجموعه ای از اعدامها در بلوچستان و کردستان بود. به موازات این حرکت، حمله به دولت روحانی در اشکال مختلف بر سر اعدامها، نشان داد که معضل این رسانه ها نه حقوق بشر است و نه دلسوزی برای مردم ایران (اعمم از کرد و بلوچ)، بلکه دقیقا حرکتی حساب شده علیه رئیس جمهور منتخب مردم ایران است که تلاشهای سیاسی وی در عرصه بین المللی بخصوص در مذاکرات هسته ای، ضربه بزرگی به صهیونیستها و دیگر جنگ افروزان غربی وارد آورده و دست و پای فرقه تروریستی مجاهدین و دیگر جریانات خشونتگرا و تروریست را نیز بر زمین میخکوب نموده است.

نگاهی به انبوه مطالب مندرج در سایتها و شبکه های مجازی و همچنین در تلویزیونهای صدای آمریکا و نمونه های مشابه، بخوبی گواه این واقعیت است که یک تفکر استعماری-ارتجاعی در حال تدوین سناریویی است که بر اعمال شنیع و ضدایرانی تروریستها مهر مشروعیت بزند و ضمن تضعیف دولت اعتدال و تدبیر روحانی، با بر هم زدن فضای امن کشورمان، ایران را به سوریه ای دیگر مبدل سازد. صدای آمریکا و دیگر صداهای استعماری با آوردن چند شخصیت مزدبگیر و تجزیه طلب به استودیو و گفتگو با آنان (دقیقا همانگونه که تروریست ریگی را به صدای آمریکا دعوت کرده بودند) به گونه ای سناریو را کنترل می کردند که گویی حمله تروریستی به مرزهای ایران و کشتار سربازانمان بخشی از مقاومت و مبارزه مردم بلوچستان علیه جمهوری اسلامی است و نباید زیاد رسانه ای شود و آنچه باید مهم در نظر گرفته شده و مورد محکومیت قرار گیرد اعدامهای انجام گرفته در بلوچستان و کردستان است.

مسلماً این نه اولین بار است و نه آخرین بار خواهد بود که رسانه های وابسته به استعمارگران به توطئه علیه ملت ایران و ایجاد تفرقه قومی و مذهبی می پردازند، اما برای مقابله با اینگونه تحرکات ضد ایرانی بایستی هوشیار بود و در دام سیاستهای تفرقه افکنانه و ویرانگر جبهه استعمار-ارتجاع مغلوب فرو نیفتیم و اجازه ندهیم فضا به دست تروریستها و اربابان غربی آنان افتاده و ما را به سمتی که منافعشان را تأمین می کند هدایت کنند.

بی تردید اعدام این افراد نمی تواند پاسخ مناسبی به کشتار تروریستهای آدمکش و بنیادگرا باشد و منطق درست و اصولی این است که تمامی این افراد ولو در خاک پاکستان مخفی شده باشند با قدرت و اقتدار تمام دستگیر، محاکمه و به سزای اعمال جنایتکارانه و ضد ایرانی خود برسند. اینگونه است که می توان به خونهای ریخته شده عزیزان مرزبان خود ادای احترام کنیم و خانواده های آنان را تسکین دهیم. اینکه اعدام شدگان چه کسانی بوده و چه اتهامی داشته اند نیازمند یک مبحث کارشناسانه است که طبعاً خارج از حیطه این نوشتار می باشد ولی در این ابهامی نیست که اعدام چاره این حرکت تروریستی خاص نبوده و نخواهد بود به این معنا که نه تأثیری در عملکرد تروریستهای آدمکش دارد و نه نوشدارویی برای خانواده های داغدار و ملت بزرگ ایران است. کاش برای مجازات این افراد با هر جرمی تأمل بیشتری می شد که یک حرکت واکنشی به مسئله کشتار مرزبانان ما نباشد و نیروهای خشونت طلب و تروریست همچون مجاهدین و کومله و نمونه های مشابه را دست باز نمی داد که بتوانند با قباحت مسئله اصلی را بپوشانند.

اما ورای این مسئله، باید به این نکته مهم اشراف داشت که سران فرقه رجوی بعد از شکستهای مستمر در عرصه سیاسی و نظامی و تشکیلاتی، کماکان در تلاش اند تا به هر قیمت حیات خود را حفظ نموده و زمان بیشتری برای پیشبرد سیاستهای خود بخرند. ورود دولت اعتدال به عرصه سیاسی کشور، بزرگترین ضربه به پیکر فرتوت رجوی بود و در این مدت کوتاه نیز شاهد بوده ایم که تلاشهای این دولت همه هیبت و هیمنه پوشالی مریم رجوی در خارج کشور را زیر سوآل برده است. ۱۶ سال قبل که صدام در عراق حکومت می کرد و مسعود رجوی در خدمت او قرار داشت، مجاهدین موفق شدند با صدها عمل تروریستی در کناره و درون مرزهای غربی، فضای امنیتی کشور را به مخاطره انداخته و دولت وقت را تحت فشار و محدودیت قرار دهند. امروز اما مجاهدین جز گروهی افسرده و بی خطر که توان انجام هیچ عملی را ندارند نیستند و از عهده محافظت از خودشان هم برنمی آیند. اما مسعود رجوی دست روی دست نگذاشته تا تلف شود. وی مدام نقشه می ریزد که وضعیت را تحت کنترل درآورده و یا حداقل به آشوب بکشاند. برای اینکار، مدام با سازمانهای امنیتی عربستان و اسرائیل در تماس بوده و هست و تجارب ۳۰ سال اعمال تروریستی خود را در اختیار آنان قرار میدهد، همانگونه که چندسال قبل در یک تبانی بشدت غیرانسانی و ضدایرانی با اسرائیل چند دانشمند ایرانی را ترور کردند.

امروز فرقه رجوی در شرایطی است که توان اقدامات مستقیم تروریستی را دارا نمی باشد اما به دلیل طینت وطنفروشانه و خیانتبار خود، اطلاعات مورد نیاز اربابان عربستانی و اسرائیلی را می تواند تأمین کند و به آنان مشاوره بدهد. با کمک این مشاوره ها و نقل و انتقال اطلاعات است که نیروهای تروریستی القاعده زیر نظر عربستان به مرزهای ما حمله می کنند و هموطنان عزیز حافظ کشور را به شهادت می رسانند. حاکمان فاسد عربستان که در مسئله سوریه بشدت شکست خورده و رابطه آنان با آمریکا نیز دچار اخلال و تنش شده است بشدت نیازمند حرکتهایی علیه ایران هستند و بهترین نیروی جیره خوار هم جز زوج رجوی با آن سابقه درخشان تروریستی در خدمت صدام حسین کسی نیست. ما بخوبی رد پای این فرقه خطرناک تروریستی را در یاری رساندن به تروریستهای سوری و عراقی دیده ایم. رهبران این جریانات تروریستی مدام به خانه مریم قجر در فرانسه تردد دارند.

دولتهای اروپایی و بخصوص دولت فرانسه باید بداند که اور-سور-اواز هم اکنون مبدل به پایگاهی جهت فرماندهی عملیاتهای تروریستی در منطقه خاورمیانه شده است و تردد مداوم برخی از تروریستها مثل طارق الهاشمی و رهبران ارتش سوری (که پیشتر خواهان جداسازی خوزستان از ایران شده بودند) به این محل گواه این واقعیت تلخ است. ما بخوبی می دانیم که فرقه رجوی به تروریستهای سوری و عراقی مشاوره می دهد و در جریان درگیریهای مصر نیز بی ارتباط نیستند همانطور که نماینده مجلس مصر (شرکت کننده در کنفرانس مریم) اشاره ای غیرمستقیم به این موضوع داشت. طارق الهاشمی هم اکنون از طرف دادگاههای عراق به جرم اقدامات تروریستی تحت تعقیب می باشد. بخشی از اعمال تروریستی در عراق برای تضعیف دولت مالکی مطمئنا با مشورت مریم رجوی انجام گرفته و می گیرد. در جریان ترور دانشمندان ایرانی نیز برخی از مقامات آمریکایی افشا کردند اینکار توسط مجاهدین با حمایت اسرائیل انجام گرفته است. امروز حملات تروریستی به ایران گام دیگری است در راستای صدور تروریسم به خاک ایران توسط گروههای القاعده تحت پشتیبانی عربستان سعودی با مشورت مریم و مسعود رجوی جهت متزلزل نمودن دولت منتخب مردم.

شناخت و پیوند دادن این مسائل با یکدیگر به همگی ما کمک می کند تا ریشه های تروریسم در منطقه را بهتر از گذشته بشناسیم و در جهت محو آن گام برداریم. دولت فرانسه موظف است به این مسائل رسیدگی نماید و اجازه ندهد خاک فرانسه عرصه تاخت و تاز فرماندهان ترور در منطقه خاورمیانه قرار گیرد. پایگاه اور-سور-اواز بایستی به طور کامل تحت کنترل دژبانی فرانسه قرار گیرد و تحرکات مشکوک در این منطقه حسابرسی و از ورود تروریستهای سوری و عراقی و عربستانی به این منطقه جلوگیری شود. همدستی این گروههای تروریست با یکدیگر در آینده خطر بزرگی برای فرانسه خواهد بود.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا