انقلاب درونی مجاهدین در چند جمله – قسمت ششم

در قسمت قبلی بند (ش) که همان شورای رهبری بود را خدمت شما خواننده محترم باختصار توضیح دادم. در این قسمت بند بعدی که بند (ر) یا ریاست جمهوری بود را توضیح خواهم داد!
مسعود رجوی که در کار کردن با دوستان شورایی اش به مشکل خورده بود و تعدادی از آنها  برای مثال آقای متین دفتری و همسرش خانم مریم متین دفتری و یا آقای قصیم و… در خصوص شیوه های کاری سازمان یا در خصوص مصوباتی که در شورای باصطلاح ملی  مقاومت صورت میگرفت  تناقضات زیادی داشتند لذا تصمیم گرفت که بصورت کاملا قانونی و در ظاهر منطقی کاری کند که عملا مخالفان او در شورای ملی مقاومت به اعضایی خنثی تبدیل شوند که رای آنها هیچ تاثیری بروی آنچه رجوی قصد انجام و یا تصویبش را در شورا دارد نداشته باشد! از اینرو این فیل را هوا کرد که شورا بایستی رییس جمهور داشته باشد که تا مقاومت مردم ایران که بازوی نظامیش ارتش آزادیبخش است و بازوی سیاسی اش شورای ملی مقاومت میباشد کاکل داشته باشد! و در تکمیل استدلالهایش هم اضافه کرد که چون اساس ارتش آزادیبخش از مجاهدین است پس رییس جمهور هم بایستی از مجاهدین باشد و با لابی که با دیگر اعضاء تاثیر گذار و البته حقوق بگیرش در شورا مانند آقای منوچهر هزار خانی یا  خزایی و… داشت جو را طوری کردند که خلاصه بی چک و بی چونه مریم شد رییس جمهور!! بعدش هم آنچنان جشنی و ساز و آوازی راه انداختند که پنداری مریم خانم با 99درصد آراء رییس جمهور شده است!! در صورتیکه نه انتخاباتی برگزار شد و نه حتی سوالی؟ خودشان بریدند و دوختند و کردند تن مریم لباسی را که چند ده قواره از تنش بزرگتر بود!!! حتی در نشستی که رجوی او را بعنوان رییس جمهور معرفی کرد خود مریم باورش نمیشد و به زبان خودش گفت که من باورم نمیشودکه به چنین جایگاهی رسیده باشم و جز با پشتگرمی مسعود نمیتوانستم این را قبول کنم! بعد از اینکه یک شبه مریم شد رییس جمهور قدم بعدی رجوی برای هر چه بیشتر خلع سلاح کردن مخالفنش در شورا این بود که شورا را گسترش دهد. و راهی که پیش  گرفت این بود که هر چه  تعداد اعضاء شورای ملی مقاومت بیشتر باشند وزن بیشتری خواهیم داشت و در دنیا بروی ما بیشتر حساب میکنند. از این رو بسیاری از کادرها و اعضاء سازمان که بآنها اعتماد نسبی داشت را به عضویت شورا در آورد و حق وتو که فقط چند سازمان یا گروه از ابتدا داشتند هم منتقی کرد و گفت که همگی حق یکسان در رای دهی دارند! این برداشتن حق وتو یک ژست جالبی بود اما واقعیت این بود که از مثلا 500 عضو شورا نزدیک به 490 تن از اعضاء سازمان بودند و یا رسما ماهانه از سازمان حقوق میگرفتند و رای بجز رای سازمان نداشتند!
در همان زمان بود که سازمان بشدت مشکل مالی داشت. بطوریکه بسیاری از حتی خودروهایی که در آنزمان بآنها نیاز مبرم نبود را به مردم عادی عراق فروختند! با درست کردن سند قلابی خودروها یا دیگر وسایلی که امکان به پول تبدیل کردنشان بود را فروختند! کار بجایی رسیده بود که بعضی از مسئولین سازمان به گردن بچه ها نگاه میکردند و اگر کسی گردن بند در گردنش بود را در شرایطی قرار میدادند که خودش بیاید و گردن بند را به سازمان اهداء کند!  حتی غذا آن زمان در سازمان بسیار بی کیفیت و دم دستی شده بود. خود رجوی بارها در نشستها گفته بود که اوضاع مالی سازمان اصلا خوب نیست و به خانواده هایتان بگویید که برایتان پول حواله کنند. ما هم ساده تصور میکردیم که رجوی شیاد راست میگوید! اما بخوانید واقعیت ماجرا را. بدلیل اینکه چندی قبلش نشستهای انقلاب برگزار شده بود و خارج رفتن مرز سرخ شده بود رجوی برای اینکه بتواند بدون اینکه خیلی آبرو ریزی شود مریم را برای تمدید پاسپورتش به فرانسه بفرستد این داستانها را براه  انداخت که مشکل مالی داریم و به مریم ماموریت دادم که برود و با مالی اجتماعی مسئله مالی سازمان را حل و فصل کند. مالی اجتماعی نوعی گدایی البته با درآمد خیلی بالا و خوب بود. یعنی کادرها و هواداران را با آلبومهایی که در آن عکس بچه های بی سرپرت و یتیم و نیازمند در آن قرار داده بودند را به خیابانهای کشورهای اروپایی یا امریکا میفرستادند و این افراد مجبور بودند که جلوی مردم عادی را در خیابان بگیرند و با نشان دادن عکس بچه های بی خانمان مردم کوچه و بازار را تحت تاثیر قرار داده و از آنها هرچه میتوانند پول بگیرند! که البته تمامی پول هم خرج عیش و نوش مریم و مسعود رجوی میشد! چرا که آن پول به دلار یا پولهای رایج در کشورهای اروپایی از مردم اخذ میشد و وقتی به عراق منتقل میگردید و به دینار عراق تبدیل میشد پول زیادی میشد! اما تمامی این داستان دروغ محض بود. نه سازمان مشکل مالی داشت و نه پول گدایی شده در اروپا به بچه های بی خانمان تعلق میگرفت. سازمان تمامی نیاز مالی خود را از عراق میگرفت و به ازاء خوشخدمتی که برای صدام میکردند از آنها پول و امکانات میگرفتند!
خلاصه داستان بند (ر) هم در سازمان این بود.ولی این بند خیلی زود تمام شد و بند های بعدی آمدند. چون این بند نه بار ایدئولوژیکی داشت و نه بار تشکیلاتی که بخواهند خیلی سرش هیاهو به پا کنند! ادامه دارد………..
مراد
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا