معیار سنجش، داشتن مناسبات دمکراتیک در درون

در روزگاری که ما زندگی می کنیم مقولاتی هستند که بسیار مورد توجه افکار عمومی هستند. اصطلاحاتی مثل آزادی، دموکراسی، حقوق زنان و غیره. حرفها و کلماتی که بسیار زیبا و مردم پسندند و معیار سنجش گروهها و تشکلها و سازمانهای سیاسی هم همینهاست. معیارهایی که طی سالیان سال در اثر فعالیتها و تلاشهای انسانهای زیادی به دست آمده است و هر کسی در این میانه بخواهد خودی نشان دهد، می بایست خود را منطبق با این معیارها کرده و درصد وفاداری خود را به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر نشان دهد.

سازمان مجاهدین خلق سازمانی است که افکار و دیدگاههایش مربوط به دهه چهل و اوایل پنجاه می باشد. همان افکار و دیدگاههایی که پایه گذاران این سازمان ترسیم کرده بودند. برداشتی که از اقتصاد، جامعه، دین و مذهب و تفکرات ایدئولوژیک و اجتماعی که از دنیای پیرامون خودشان داشتند و این افکار و دیدگاههای مربوط به آن سالیان که البته درستی آنها حتی در آن زمانه نیز تردید هست تا به امروز، در تمام تار و پود این سازمان جریان داشته و انحرافات رهبر خائن نیز به آن اضافه گردیده است. این عقب ماندگی و قطع بودن از جامعه و محصور شدن در یک فضای بسته، در شرایطی که جهان رو به پیشرفت است، خود به فساد بیشتر این سازمان که اکنون به یک فرقه مافیایی ـ تروریستی مذهبی مبدل شده، افزوده است. در گوشه ای از عراق در منطقه ای که روزگاری شش کیلومتر در شش کیلومتر بود و محصور در سیم های خاردار، افرادی کنترل نزدیک به سه هزار نفر را به دست گرفته اند که افکار و دیدگاههایشان مربوط به سی سال پیش است و جامعه ایران و دنیا را مثل سی سال پیش در ذهن خود تصور می کنند چون از سی سال پیش تا کنون، دنیای آزاد را لمس نکرده اند تا تصوری غیر از این داشته باشند و این همان زندانی است که فرقه رجوی برای اعضای خود درست کرده است و اما آنچه در این میان جالب است، ژست های مضحک سازمان است برای آنکه خود را مطابق شرایط روز جلوه دهد. خوش رقصی هایی که صرفاً برای کشورهای غربی و به طور مشخص آمریکاست، تا خود را دموکرات و آزادیخواه و مدافع حقوق بشر جلوه دهد. برای کسانی که در مناسبات مجاهدین هستند خیلی خنده آور است که مریم رجوی هم از دموکراسی و آزادی و حقوق زنان حرف می زند. چرا که خود سازمان در مناسبات درونی اش حداقل های حقوق بشر و آزادی را در رابطه با نفرات تشکیلات خود رعایت نمی کند. مگر نه این است که خانم رجوی داعیه ریاست جمهوری آینده ایران را دارد، آیا تشکیلات سازمانی که تحت کنترل او می باشد نمونه کوچکی از نحوه رهبری او نیست که می خواهد بر جامعه ایران اجرا کند؟

این را تمام کسانی که با این فرقه به هر نوع رابطه داشته اند، می دانند که سازمان مجاهدین در محتوا به هیچ کدام از این شعارها یعنی آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی، انتخابات آزاد و غیره نه معتقد بوده و نه اساساً به آن پایبند می باشد.

سازمان مجاهدین که روزی با عملیات ترور آمریکایی ها در ایران مبارزه خود را شروع کرد و پرونده افتخاراتش قتل سرهنگ ها و مستشاران آمریکایی ذکر شده است و با افتخار سرودهای “نبرد با آمریکا” و “سر کوچه کمینه” را در رسای قتل سرهنگ هاوکینز مستشار نظامی آمریکا می سراید و افتخارش مبارزه با آمریکا بود و یا در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران سعی می کرد به خاطر اینکه از قافله عقب نماند، خود را در کنار دانشجویان حاضر در سفارت جلوه دهد و یا سخنرانی های مسعود رجوی در تهران که فریادهای ضد امپریالیستی اش گوش فلک را کر می کرد که، وای بر شما امپریالیستها و مرتجعان جهان اگر بدانید که چه خورشیدهایی در شرف طلوع هستند و هزاران نمونه دیگر.

الآن حاضر است تن به هر کاری بدهد برای این که آمریکا گوشه چشمی به آن نشان دهد. واقعیت این است که می توان آنچه در عمل در مناسبات مجاهدین می گذرد را محتوای واقعی سازمان دانست و آنچه در بیرون اعلام می شود، ظاهری که محتوای درونی را بپوشاند. از طرفی به عنوان مثال خانم رجوی خود را مدافع حقوق زنان می داند و در واقع خیلی علاقه به گرفتن این ژست مد روز دارد. ولی متاسفانه بیش از هزار زن در زندان اشرف که گرفتار مناسبات کثیف فرقه گرایانه سازمان شده اند، به فجیع ترین وضعیت ممکن زندگی می کنند.

خانم رجوی در حالی شعار آزادی می دهد و برای اربابان غربی ژست های دموکراتیک می گیرد که چند هزار نفر از اعضای اسیر فرقه در اشرف آرزوی آزادی و زندگی در دنیای آزاد را دارند. واقعاً چه کسی باور می کند که بسیاری افراد مجاهدین بیش از بیست سال است تماس با دنیای خارج نداشته اند. روزنامه ای غیر از نشریه مجاهد نخوانده اند. تلویزیونی غیر از تلویزیون مجاهدین ندیده اند. چه کسی باور می کند در قرن بیست و یکم که هر بچه مدرسه ای یک موبایل در دست دارد، نفراتی هستند که هرگز قیافه موبایل را هم ندیده اند چه رسد که با آن کار کنند و باز خانم رجوی برای خوشرقصی شعار آزادی و دموکراسی می دهد.

آیا همین خانم نبود که در نشستهای درونی می گفت، روزی خواهد رسید که همه مردم ایران انقلاب کنند؟ انقلاب البته طبق فرهنگ درونی مجاهدین به معنی جدایی زن و شوهر از یکدیگر است. آیا هم او نبود که خانواده را کانون فساد می دانست که می باید منهدم شود و می گفت مناسبات تشکیلاتی ما نمونه کوچکی از ایران فرداست! پس خانم رجوی کاش حتی کمتر از سر سوزنی جسارت و صداقت در وجودتان بود تا با مطرح کردن دیدگاه واقعی تان، قضاوت را به همان وجدانهای بیدار حمایت کننده تان می سپردید.

شهروز تاج بخش

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا