چرا از مسعود رجوی متنفرم؟ – قسمت اول

چرا این دیو اشرف (رجوی) دوست دارد دست به گروگانگیری اعضایش بزند و آنها را وادار به خودکشی کند؟ می گویند عملکرد آدمها حرف آنهاست و گذر زمان ماهیت ها را مشخص می کند!

چرا این حرف را گفتم؟

بعد از گذر زمان و خیانت آقای مسعود رجوی یا همان دیو اشرف و شیرهمیشه بیدار در مسایل جنسیتی و رهبرعقیدتی بزدل در مخفیگاه شیطانی خود که در دهه ۴۰ شمسی محمد حنیف نژاد ودیگر همرزمان خودش را برای حفظ زندگی ننگینش به ساواک فروخت و آنها را به کام مرگ داد …

بعد از برملاشدن اعمال ضد انسانی وقاتل بودن این دیو اشرف که با دست خودش همرزمان و یارانش را در زمان انقلاب کذایی اش شکنجه کرد آقای طالب و دیگران را …

بعد از فرار وی ازایران در زمانی که دیگر مجاهدین درعملیات های تروریستی و خونبار کشته می شدند و…

بعد از به کشتن دادن همسرش اشرف و موسی و صدها نفر از اعضا و نفرات فرقه اش …

بعد ازفضاحت ازدواج با فیروزه دختر۱۸ ساله ی بنی صدر و سپس جدایی و ترک وی..

بعد از مالک شدن همسر نزدیکترین دوست و یارش (مهدی ابریشم چی) و ازدواج با مریم …

بعد از آمدن به عراق و مزدوری با صدام حسین و دست داشتن در به شهادت رساندن سربازان ایرانی …

بعد ازساختن دژاشرف ومخالفین رابه عراق فروختن و کشتن وزندان ابو غریب

بعد ازکشتن منتقدین و مخالفین خود به بهانه عملیات های برون مرزی و به کام مرگ فرستادن آنها …

بعد از برملاشدن تصویراین دیوتوسط دولت عراق که چه خیانت های کرده و در کشتار اکراد و شهروندان عراقی نقش مستقیم داشته است …

بعد از یاوه سرایی ها و تحلیل های بی منطق و نادرست از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی و …

به یاد دارم که در اشرف نفرات و اعضاء برای رهبرعقیدتی و تحلیل های آبکی اش این جوک را ساخته بودند که حکایت مسعود و زنش مریم به مانند زن ملایی بود که هر روز ماهیتابه به دست به انتظار مرغی درآسمون بود شاید تخمی از آسمان بیفتد و نیمرویی درست کند …

اما نکته تلخ اینجاست که کشتار ۶و۷مرداد مشخص کرد مسعود رجوی آگاهانه خواستار این کشتار بود و او به خون دادن دیگران برای ادامه زندگی ذلت بارش نیاز دارد …

من شاهد زنده هستم که سران مجاهدین به دستور مسعود رجوی از افراد در عراق به اجبار دست نوشته می گرفت و به مسئولین و نمایندگان کمیساریا می داد که افراد خودشان مایلند در عراق بمانند!!

باید اعتراف کرد بعد ازشکست رجوی در برابر عزم راسخ خانواده ها که به ملاقات نفرات در اشرف آمدند و توانستند ما را که از دنیای خارج از فرقه رجوی بی اطلاع بودیم آگاه کنند تا ماهیت پلید رهبرعقیدتی را هر چه بیشتر بشناسیم و بدانیم که سالهای طولانی فریب یاوه گویی های او و سران مجاهدین را خورده ایم و وادار شدیم تا بستگان و اعضای پر عاطفه ی خانواده هایمان را مزدور خطاب کنیم در حالیکه اینکه اعضای خانواده های ما در ایران در کمال آسایش و رفاه مشغول زندگی خود هستند و رجوی به دروغ به ما گفته بود آنها کشته شده و یا در زندان بسر می برند!! یا مزدور هستند … اما صدا و پیام رهائیبخش خانواده ها ضربه نهایی را به رجوی و فرقه تبهکارش وارد آورد و باعث ریزش و فرار تعداد زیادی از کادرهای تشکیلاتی و اعضای با سابقه شد.

باید اعتراف کنم در روز ۱۹ فروردین هیچ مسئولی از مجاهدین درصحنه نبود وصبح آن روز مسعود رجوی دستورداده بود که یگان هایش با نیروهای عراقی درگیر و آنها را خلع سلاح کنند که موفق شدند از عراقی ها نفربرزرهی بگیرند وهم سلاح که تصاویر آنها را در نشست نشانمان دادند… بله، مسعود رجوی حیله های کثیفی در سر داشت و قربانی کردن نیروهای ناآگاهش یکی از روش های او برای رسیدن به اهداف شومش بود …

ناگفته نماند که در درگیری ۱۹ فروردین رجوی سعی کرد مخالفین و افراد مسئله دار را به کشتن بدهد و متاسفانه موفق هم شد …

ادامه دارد …

احسان بیدی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا