مصاحبه نماینده دبیرکل سازمان ملل با نجات یافتگان در هتل مهاجر، علت اصلی وحشت رجوی

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

در سایت رسمی مجاهدین ناله های هند جگر خوار به فلک رفته که هتل مهاجر را وزرات اطلا عات ایران می چرخاند. گویا که ما “مزدوران”؟!! هم تحت شکنجه وفشار قرار می گیریم که بر علیه تشکیلات جهنمی رجوی مطلبی را درج کنیم.

به رجوی مزدور بگویید من در هر مطلبی که نوشتم که فکر می کند دروغ بوده فرقه کثیف بیاید انگشت بگذارد روی آن که این حرفت دروغ است و بنابر این مدعی شود که متأثر از فشاریست که بر من آورده اند. اگر من برایشان اثبات کنم که آن حرف دروغ نیست باید قبول کنند که پس هیچ فشاری هم نیست. چرا؟

به دو دلیل

اول اینکه کوچک ترین فشار صنفی را با تماس گرفتن با کارمندان یونامی (سازمان ملل) حل وفصل می کنیم. تلفن؟

یعنی آقای رجوی الدنگ ما در عصر ارتباطات هستیم نه در غار لیبرتی.

یعنی می توانیم و باید تمام جنایاتت را بیان کنیم. بدلیل این که تمام زندگی ما را نابود کردی. یعنی این که من فردا بمیرم یک بچه ندارم که بعد از مرگم بگویند این بچه فلانیه.

یعنی چی؟ چرا این همه زر می زدی که مریم کوثر است؟ یعنی نمی بینی که چه ما و چه آن آدمهای بیگناه و اسیر در لیبرتی را ابتر و بی دنباله کرده اید؟ مرده شور اون کوثرت را ببرد. بعد هم انتظار داری جنایاتت را رو نکنیم. غلط کردی با هفت جد و ابادت.

ما مزدوریم یا توی ملعون رجوی که ۷۰ تا سوراخ موش کرایه کردی؟ یادت رفته از صدام دستور گرفتی و به مهر تابانت دستور شلیک دادی و زنان و بچه ها و مردم کل روستای “امام ویس” را که از سر کار و زمین کشاورزی می آمدند به رگبار بستی؟ اخه پیرسگ رجوی این مزدوری نیست؟ ولی ما مزدوریم؟ اگر جرئت داری بگو دورغ است تا همین امروز خبرنگار ببرم گورهای این مردم را نشان بدهم وشاهدین زنده همون روستا را برایت بیاورم همین هتل مهاجر بست بنشینند و از دولت عراق طلب جنازه ات را بکنند بی شرافت.

دوم اینکه خانم جین هل لوت از مشاور دبیر کل سازمان ملل ابتدا پیش ما آمد و ماهم همه چیز را برایش توضیح دادیم و تمام گفته های ما را هم یادداشت کردند و قول دادند که کارمندانشان بیشتر بیایند به ما سر بزنند. من که میدانم تو کجایت سوخته مریض. از این سوخته ای که چرا اول نرفتند لیبرتی  بعد بیایید پیش ما.

علت این سوختگی خانم واقای رجوی اینجاست که تمام آنچه که برای این خانم بافته بودند پنبه شده. رجوی میداند که ما نجات یافتگان اخیر تمام ترفندهای فرقه را برملا کرده ایم و کاتب ایشان هم نشست پیش ما و با حوصله نوشت.

تمام سنگ اندازی های فرقه رجوی را برایش تعریف کردیم. چوب را که برداری گربه دزده در می رود. خود رجوی پفیوز می داند که چه غلط هایی کرده و برای تاخیر در خروج گروگانهایش از عراق چه سنگهایی جلوی ارگان های سازمان ملل می اندازد. آخرین گزارش سازمان ملل کاملا گویاست.

تا کور شود رجوی و رجوی ها، همانطور که گفتم اینجا ما با یونامی و کمیساریا سر کار داریم و تحت حمایت بین المللی هستیم. هر نماینده ای هم که از طرف دبیر کل سازمان ملل متحد می آید اول به ما سر می زند و فرقه تروریستی رجوی را کشک هم بحساب نمی آورد. حق هم دارند. کور نیستند. می بینند که با من میشود در هتل مهاجر نشست و صحبت کرد ولی ده سال است با یک نفر از گروگانهای فرقه امکان صحبت بدون سرخر تشکیلاتی ندارند. پس به اون پیر سگ رجوی باید حق داد که اینطور علیه عالم و آدم افسار پاره کند.

در روز روشن با وجود ارگانهای بین المللی ببینید

ببینید رجوی مزدور در روز روشن و با وجود نظارت ارگانهای بین المللی با چه شالاتان بازی ای هتل مهاجر را برای گرفتاران کمپ لیبرتی و اور سور اواز به تصویر کشیده. تصویری که صرفا خوراک سگان هار داخل تشکیلاتش می شود تا گروگانها را از بیرون بترسانند.

از بوزینه ای همچون مژگان پارسایی و بقیه دله سگ های رجوی انتظار بیشتری هم نیست. ۲۵ سال شاهد کثافت کاری های این کفتار های سیری ناپذیر بودیم. از روزی که آمدیم یک تف هم کف دستمان نگذاشتند. حالا که زیر نظر ارگانهای بین المللی هستیم و حقوقمان را به ما یاد آوری می کنند تا از آن دفاع کنیم داریم مزدوری می کنیم؟

علت روشن است. اولا تمام زندگی مان را از ما گرفتی.دومأ مارا وادار کردی به مردممان خیانت بکنیم و سومأ با وقاحت تمام انتظار داری که واقعیت ها را هم نگویم. بیچاره. خیانتکار. جانی. وحشت آن زمان باید میکردی که آن جنایات را انجام دادی نه امروز که ما خبرش را بازگو می کنیم. فکر نکردی که دوران “ترساندن” ما زیر سایه “صدام” روزی به سر بیاید؟ البته که فکر نکردی.

شمایان از شخص مسعود رجوی بگیر تا تک تک جنایت کاران و همدستانش. کثیف ترین و زشت ترین جرثومه ها، پس مانده ها و تفاله های صدام هستید که برای عبرت تاریخ بجای ماندید. آیا کسی شک دارد که تمام این لجن پراکنی ها یتان هم هیچ نیست بجز وحشتتان از ریزش الباقی نیروها و از دست دادن گروگانها و ریختن حصاری که در قبال قانون بدور خود کشیده اید. وحشتتان از نشستن در صندلی اتهام و دادگاه.

به امید آن روز. روزی که انشاالله دور نیست.

علی خاتمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا