ای کاش برادرم برمی گشت و مثل شما زندگی سالمی در کنار خانواده اش داشت

به همراه دو تا از دوستانم به ملاقات خانواده ای در آمل رفتیم، در این دیدار نکته ای ذهنم را درگیر کرده بود راستش این خانواده چون عضوی از خانواده خویش را از دست داده بود سخت باور داشتم ملاقات ها و افشاگری ها اثر تعیین کننده ای روی این خانواده داشته باشد. برخلاف انتظار بسیار برخورد گرم و استقبال شایان توجه ای با ما داشتند.
برایم سئوال بود در مدت یکسال چه تحولی صورت گرفت که این قدر این خانواده را تحت تاثیر قرار داد، در همین فکر بودم که از لابه لای صحبت های آنها پاسخم را دریافت کردم. با خودم نجوا کردم گفتم اگر آنها تا دیروز به ما اعتماد نمی کردند از یک سو شاید به کم کاری ما بر می گردد از سوی دیگر شرایط سیاسی مهیا نشده بود. اما امروز این شرایط فراهم آمد، اعتماد کسب شد، به راستی راز این چرخش چیست؟ راز این تحول را از زبان جدا شده ها باید دنبال کرد خبرهایی که در سایت ها و رسانه های خبری می شنویم و انعکاس دارد، خبرهای روشن گرا و افشاگرانه در عین حال عمیق و ژرف که هر انسانی را منقلب می کند و اثر بسزائی در ضمیر و نهاد هر خانواده ای باقی می گذارد که امروز در وجود این خانواده شاهد آن هستیم.
قبل از دیدار مردد بودم که آیا ملاقات ما با این خانواده مشکلی را حل می کند؟ در عمل جوابم را دریافت کردم نه تنها مساله حل کن است بلکه بسا نوید بخش و امیدوار کننده است. اثباتش را از زبان خانم اسحاق تبار می شنویم او سال گذشته آرزو می کرد برادر اسیرش صالح اسحاق تبار اگر روزی از فرقه جدا شد به ایران بر نگردد اما امروز شاهد هستیم که آرزو می کند ای کاش برادرم برمی گشت و مثل شما زندگی سالمی در کنار خانواده اش داشت.
نکته بسیار جالب این است که از قرار معلوم خانم اسحاق تبار از اخبار و رویدادهای فرقه چه در سطح به اصطلاح شورا ملی مقاومت و چه در سطح فرقه بروز و آگاه بود، خبری را در وصف جدایی اعضاء قدیمی شورا محمد رضا روحانی و کریم قصیم گفته است که نشان میدهد خیلی روی آنها اثر گذاشته است این دو فرد را خوب می شناخت جدایی این دو نفر با سابقه آنها را مساله دار کرده بود تا جایی که تمام ادعای فرقه را زیر سئوال بردند پس نتیجه می گیریم تباهی و سیاهی نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد روزی روشنایی و امید از پس تاریکی ها بر می تابد و نورش را ساطع می کند، اینک می بینیم چگونه خانواده ها به بطالت مناسبات فرقه ای رجوی ها پی می برند و نسبت به فرقه بی اعتماد می شوند تا جائی که مسئولین و رهبران فرقه را طعن و لعن می کنند و می گویند لعنت بر آنهائی که بسیاری از افراد این کشور را در اسارت ذهنی نگاه داشته و از آنان در جهت امیال رهبری سازمان سوء استفاده می نمایند.
محمدرضا گلی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا