نکاتی درباره سخنرانی خانم مریم رجوی

در جلسه ”جبهه واحد علیه بنیادگرایی اسلامی در جهان و خاورمیانه“

ابتدائا بعرض خواننده میرسد که جبهه ی واحد بنیادگرایی اسلامی آنچنان که مورد سوء تبلیغ قرار میگیرد، ربطی به خود اسلام نداشته و تخم منحوس این افراط گری را ابتدا دولت فخیمه انگلستان کاشته وسپس آمریکا تصاحب کرده و رشد ورونق داده است تا ضمن عقب نگه داشتن کشورهای اسلامی، بانمایش چهره ی کریهی که این افراطیون نشان میدهند، به افکار عمومی جهان القا کنند که این مردم کشورهای اسلامی شایسته ی حق تعییت سرنوشت خود نبوده و بنابراین لازم است قیم هایی مانند جهانخواران داشته باشند تا این سلطه گران راه وروش زندگی را به آنها (مسلمانان) آموخته و استفاده ی بهینه ازثروت های زیر زمینی  و آشکار آنها را به ما نشان داده  ودر ضمن با قتل و زندانی کردن مسلمان ها، ازنابودی تمدن انسانی که گویا ازطرف مسلمانان مورد تهدید جدی است، جلوگیری کنند!
تکرار همان ادعایی که مجله ی تایم انگلستان در جریان شکست اولیه ی  انقلاب مشروطیت نوشت:
" حوادث ایران نشان داد که شرقی ها شایسته ی زندگی آزاد نیستند"!
پیشنهاد نویسنده ی این سطور آنست که مدعیان اصلی وقدرتمند این تز ضد بشری خود از تاسیس وآموزش بنیادگرایان خودداری بکنند تا مردم جهان شاهد زوال این بنیاد گرایی باشند.
صرفنظر ازاقداماتی که انگلستان در قرن 19 برای توسعه ی افراطی گری انجام داد، دراواسط دهه ی 1940 این وظیفه را  همراه دیگر مسئولیت های جهانی انگلستان به عهده ی جهانخوار جدیدی بنام آمریکا گذاشت که با فرصت طلبی هرچه بیشتر، نتیجه ی جنگ های اول و دوم جهانی را در مراحل پایانی آن بنفع خود باتمام رسانیده و به قدرت اول جهان تبدیل شده بود.
بنظر می رسد که بنیادگرایی با شکل و شمایل فعلی عمدتا از طرف آمریکا و در حدود سی سال پیش درافغانستان پایه گذاری شد و پاکستانی که همراه برخی مرتجعین منطقه آتش بیآر این معرکه شده بود، بزودی با این ویروس کشنده آلوده شد ومیرود که مختصر ترقیات بدست آورده در ابتدای استقلال خود را ازدست داده و به کشور ضعیفی تبدیل شود.
قبل از حمله ی آمریکا به عراق، نشانی از سلفی گری و اختلافات شیعه وسنی درآن کشور بچشم نمیخورد و همه ی ما بعنوان مدرک زنده ی تاریخ، براین امر واقفیم که رشد بنیاد گرایی اسلامی باحضور جنگی ویرانگر و نامبارک آمریکا و متحدینش تسریع یافته است!
اما صحبت تنها ازافراط گرایی اسلامی نیست، درآسیای شرقی (هندوستان، برمه و…) وآفریقا هم این بنیاد گرایی درشکل بودایی ومسیحی اش چهره نموده ومیرود که بهنگامی که منافع قدرتمندان ایجاب کند ودرصدد آوردن فشار بیشتر بر چین، روسیه و…باشند،  گوی سبقت را از بنیادگرایی اسلامی بگیرد!
در صحبت از بنیادگرایی یک چیز عمده و شبیه به علت العلل عمدا به فراموشی سپرده میشود و آن بنیاد گرایی نوع یهودی است که حدود یک قرنی است که رشد ونمو یافته ونتیجه اش صهیونیزمی است که تهدید بسیار عمده تری برای جهان بوده وهست و مجاهد نماهای ما باوجود اینکه مجبور شده اند دراین سخنرانی مریم خانم ذکری از مردم فلسطین وآنهم درراستای خالی نبودن عریضه بمیان آورند، به این نماد مهم بنیاد گرایی یهودی – که البته اینهم ربطی به یهودیت بعنوان یک دین آسمانی ندارد – اشاره ای هم نکرده اند!!!
پس از مقدمه چینی های متداول، خانم نامبرده اظهار نظر کرده است که:
"…  اجازه می خواهم ماه رمضان امسال را ماه همبستگی با ملتهای عراق، سوریه و ایران اعلام کنم؛ ملتهایی که برای آزادی از چنگال حکومتهای جابر و خونخوار، به پا خاسته اند. همچنین ماه همبستگی با ملتهای فلسطین و لبنان که قربانیان خنجرها و خیانتهای رژیم ولایت فقیه در ایران هستند ".
اصل مطلب عبارت از آنست که مردم این سه کشور بدرجات معینی همبستگی های قابل توجهی را نشان میدهند که البته سمت وسوی این همبستگی ها برخلاف آنست که این سرکار خانم آرزو میکنند اما مشکل دراینجاست که همبستگی مورد نظر او که تسلیم نهائی دربرابر نظامات سلطه و تابعیت را هدف مقدس؟؟!! خود قرارداده است، محقق نخواهد شد وبنابراین درخواست نامبرده برای نامگذاری  ماه رمضان امسال نه عملی است و نه درحیطه ی اختیارات وقدرت اوست.
در هرسه کشور نواقص جدی وجود دارد که بمعنای آن نیست که مردم به مرحله ای رسیده باشند که سر بر چکمه های خونین جهانخواران و موکل آنها – مجاهدین خلق، داعش وانواع سلفی ها وتکفیری ها- بگذارند!
درجای دیگری ازاین سخنرانی آمده است:
" اما در سوریه و عراق، خامنه ای و رژیمش به نحو دیگری عمل کردند. از آنجا که سقوط دیکتاتوری در این دو کشور، تعادل را به نحو خردکننده یی علیه رژیم ایران درهم می ریزد، این رژیم با دخالت همه جانبهٴ نظامی، اطلاعاتی و تروریستی تلاش کرده و می کند از تحقق دموکراسی جلوگیری کند.
در سوریه، خامنه ای و اسد شقاوت را به بالاترین حد رسانده اند. 200هزار شهید و 11 میلیون یعنی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور آواره شده اند. اما در مقابل، مردم سوریه و ارتش آزادی، به نبرد جانانه یی دست زده اند و روحیه و پایداری و شجاعت بی نظیری از خود نشان داده اند.
رژیم ولایت فقیه هر چند درد و رنج مردم سوریه را طولانی کرده، اما خود نیز در سوریه به تله افتاده است. نه راه پس دارد و نه راه پیش…، بلکه دچار چنان بن بستی است که جز شکست کامل، چشم اندازی ندارد.
در عراق در همین ایام، مهمترین تحول، بهار بازیافته عرب، جریان دارد. عراق، از دیرباز مهمترین سکوی ملاها برای گسترش بنیادگرایی و تروریسم بوده است ".

آیا تحرکات دخالت گرانه وجنایت کارانه ی خارجی وعوامل رنگارنگ آن که درعین کثرت، وحدت ازمنظر ویرانگری وتجزیه ی  سوریه  از وحدت برخوردارند.  عملکرد جمهوری اسلامی چگونه است که طبق  ادعای شمامانع تحقق دمکراسی تکفیری وسلفی گردیده است؟
آیا مردم سوریه صرفا بدست حافظ اسد قتل عام شده اند یا گروههای تکفیری ونوکران سینه چاک نئولیبرالیستی اش  بنام ارتش آزاد سوریه، بالاترین نقش رادرکشتار وآوارگی مردم بعهده دارند؟؟
ما از به تله افتادن رژیم ایران در سوریه چیزی نمیدانیم و بنابراین راه وپس وپیشی برایش  وبن بن بستی برایش متصور نیستیم. این بن بست ها درمخیله ی بیمار شما وجود دارد ودرعالم واقعی اثری از آن مشهود نیست!
شما با مقایسه کردن آدم کشی های وحشتناک داعش با بهار عربی، به برادران عرب ما توهین میکنید. آیا مردم عراق درحکم درختانی هستند که داعش آنها را " حرس بهاری" میکند؟! که فرا رسیدن بهار عربی نوع عراقی اش را به جهانیان نشان دهد؟
 سئوال مهمتر اینکه آیا همه ی این تخریبات غیر قابل جبرانی که که درلیبی وسوریه اتفاق افتاد، شامل چاه های نفت هم شد؟؟
جواب دراین مورد منفی است و براساس گزارش تمامی خبرنگاران وجراید، درتمامی این کشتارها و ویرانگری ها، ذره ای هم ازصدور نفت این کشورها به جهان غرب کاسته نشد و استخراج وفروش آن با امنیت کامل ادامه دارد!
معنی این سخن این است که امنیت درمواردی که منافع غرب ایجاد میکند، بطور کامل دراین مناطق پرآشوب برقراراست واین نشان میدهد که تکفیری هایی که "عشایر انقلابی ونیروهای ترقی خواه" شان معرفی کرده اند،  تنها از آن میزان اختیاراتی برخوردارند که غرب سلطه گر بدان ها داده است ونه بیشتر ومامورند ومعذور وجرات نزدیکی به چاه های نفت و قطع استخراج و صدور آنرا ندارند.
بنابراین شما و روسای منطقه ای و جهانی تان دروغ میگویند که قیام وشورشی خود خواسته درمنطقه وجود دارد که مثلا آمریکا قادر به کنترل آن نیست!
داعشی که (ببخشید عشایر انقلابی!) که میتواند نصف اراضی عراق و سوریه را به آشوب کشیده یا متصرف گردد، چگونه قادر نیسست که کنترل چند چاه نفت را  بدست گرفته و یا مانع صدور نفت به غرب گردد؟؟!!
جواب منطقی درمورد این سئوال این مسئله میتواند باشد که دوستان ورقیبان تکفیری شما ازدست زدن باین کارها منع شده ودر این مورد خاص، مسلوب الاختیار گشته اند!
با این حساب متوجه میشویم که داعش اختیاراتی در حد اعطا شده ازطرف اربابان دارد (درحد تجزیه ی کشورها وتبدیل شان به کشورهای کوچک، ضعیف وعقب مانده ی  توسری خور ومدام درحال جنگ مذهیب وقبیله ای  با یکدیگر) ونه بیشتر!! ومیدانیم که وظیفه ی اینگونه کشورهای پیرامونی تضعیف شده صدور مواد خام خود و وارد کردن کالاهای ساخت قدرتمندان خارجی است وعلاوه براینکه آزاد کردن نیروهای وسیع بیکار که بدرد استثمار سلطه گران میخورد که نمونه ی بارزش را ما دربنگلادش میبینیم ومشاهده میکنیم که زنان وکودکان آنجا با چه دستمزد نازلی برای شرکت های خارجی، لباس های گرانقیمت تولید میکنند!
صابر

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا