در پس دود و دم تبلیغات عملیات مرصاد (فروغ جاودان) فرقه رجوی چه می گذشت

گفتگویی دوستانه به آقای علی مرادی (جدا شده از فرقه رجوی)

5 مرداد یادآور عملیات  مرصاد و به زعم فرقه رجوی فروغ جاویدان است. عملیاتی که اکثر جدا شده ها نسبت به آن واکنش های نسبتا یکسانی دارند و آن را چو رویایی کودکانه و یا دروغی جاویدان و یا شاید قتلگاه مخالفان باید نام گذاری کرد.
تا حال گفتگوهای متعدد و مصاحبه های مستدلی در رابطه با به تصویر کشیدن عملیات بوده است.که ماوقع را جریان وار و مستند گزارش می کرد.
این بار بر آن شدیم، برای فهم بهتر ضرورت ایجاد عملیات فروغ جاویدان توسط رجوی، دریچه ای سوای نگاهی که تا حال داشتیم،  به آن داشته باشیم.
سئوال اصلی این است: رجوی چرا اقدام به چنین عملیاتی کرد؟
در ارتباطی که با دوست عزیمان آقای علی مرادی برقرار کردیم، از وی خواستیم تا در گفتگویی دوستانه ما را همراهی نماید. امید است نگاه کارشناسی دوست عزیزمان وجوهی دیگر از پلیدی این فرقه تروریستی را افشا کرده و دراختیار هموطنانمان قرار دهد.

حسینی:  با سلام خدمت دوست گرامی آقای مرادی، در ابتدا خوشحال میشوم مختصری از چگونگی آشنایی و ورود شما به سازمان مجاهدین را بشنوم.
آقای علی مرادی: با سلام خدمت شما و با تشکر از اینکه فرصتی در اختیار من قرار گرفت تا خدمت شما باشم،  در پاسخ به سئوالتان عرض کنم من در اوایل انقلاب ضد سلطنتی گرایشاتی به جریانهای چپ مارکسیست داشتم و مدتی هوادار چریکهای فدایی خلق بودم و به طبع در فضای آن موقع در محیط پیرامون و آن بحث های خیابانی در شهر ها،  من هم در شهر خودمون خرم آباد با نشریات، دیدگاهها و موضعگیری ها و وضعیت هواداران مجاهدین آشنا شدم اما هیچ گاه نه هوادار و نه عضو این تشکیلات بودم و نه ایدئولوژی آنها را قبول داشتم.
در آغاز جنگ عراق و ایران بنده عضو کادر نیروهای مسلح بودم و در جنگ شرکت کردم و در همان تهاجمات سراسری ارتش بعث به اسارت نیرو های عراق در آمدم و حدود 9 سال در اسارت بسر بردم. بدنبال توافقات شخص رجوی با دولت عراق تشکیلات مجاهدین از فرانسه  به عراق منتقل شد و امکانی برایشان فراهم شد تا از طریق ایجاد شبکه ماهواره ای (سیمای آزادی) در اردوگاهها به تبلیغات بپردازند و در بین اسرا عضوگیری کنند که البته بعدا روشن شد که در این کار هم ناصادقانه وعده های دروغ و فریبنده میدادند تا اسرای در بند را فریب دهند. مثلا میگفتند ما میخواهیم شما را نجات دهیم و بعد از دو ماه  هر کس خواستار رفتن به اروپا بود مسائل حقوقی را حل میکنیم و به اروپا میفرستیم.  در سال 68 با توافق صلیب سرخ جهانی و دولت عراق موفق شدند تعدادی از اسرا را جذب کنند که من هم در بین این تعداد بودم اما در همان روز اول که هیئتی از مجاهدین به اردوگاه ما برای انتقال نیروها آمدند، در رأسشان مهدی ابریشمچی بود که من وضعیت اعتقادات و روابط خودم را به وی اطلاع دادم و در قرار داد اولیه خودم را مارکسیست معرفی و بعنوان عضو ارتش آزادیبخش به آنها پیوستم:(از اینکه پاسخ طولانی شد پوزش میطلبم اما این توضیحات را ضروری دانستم چون بعد از جدایی من سران تشکیلات علیه من ادعاهایی کردند که به نوعی جوابشان در پاسخ به سئوال شما میباشد.)

حسینی: اگر از شما بپرسم عملیات فروغ را در یک جمله تعریف کنید چه میگوئید؟
آقای علی مرادی : قتل عام و به کشتن دادن نیروهای مجاهدین  فقط برای قدرت طلبی و کیش شخصیت رجوی بود و بس.

حسینی: عملیات فروغ جاویدان جزء طرح های برنامه ریزی شده رجوی بود یا فی البداهه وارد چنین عملیاتی شد؟‌
آقای علی مرادی : عملیات فروغ اساسا از پیش طراحی نشده بود و این خودکشی  کوبنده ترین، محکمترین و دندان شکن ترین پاسخی بود که رجوی بابت تحلیل های غلط،‌دروغ بافی ها و سرسپاری مطلقش به عراق و خیانت هایش به مردم ایران و نیرو های مسلحی که در طی 8 سال جنگ از میهنشان دفاع میکردند، دریافت نمود.  شما حتما در فیلم عملیات ملاحظه نموده اید که آرایش نیروها و ورودشان بجنگ نشان میدهد که توسط فرد قافیه باخته ای فرماندهی میشوند. زیرا در قوانین جنگ ها و اصول نظامی هیچگاه نیروها را با آرایش ستونی و پشت سر هم وارد صحنه نبرد نمیکنند، زیرا بهترین هدف برای نیروی هوایی و آتشباری دشمن محسوب میشوند. همچنین بخش زیادی از نیرو ها از هواداران مقیم اروپا بودند که در خلال یک هفته به عراق اعزام و در بین راه به سمت مرز آموزش دیدند و عمدتا نحوه بکارگیری تانکهای کاسکاول و برخی سلاحها را بلد نبودند،  لذا نتیجه میگیریم که رجوی فی البداهه در این شرایط قرار گرفت.

حسینی: به نظر شما رجوی چه اهدافی را از عملیات فروغ دنبال میکرد؟
آقای علی مرادی : سئوالات شما بسیار کلیدی و مهم هستند که برای پاسخ به هرکدام به مقدمه و موخره ای نیاز است. در دوران جنگ عراق و ایران وقتی رجوی با طارق عزیز نخست وزیر و وزیر خارجه وقت عراق در پاریس ملاقات کرد مشخص بود که آغاز همکاری مجاهدین در جنگ با ارتش عراق میباشد و این توافق مقدمه ای برای استقرار کلیت مجاهدین در عراق میباشد. لذا این عمل موجی از انتقادات به مجاهدین از طرف نیرو های اپوزیسیون ایرانی مقیم خارج بدنبال داشت و تشکیل ارتش آزادیبخش… در کشور عراقی که در حال جنگ با ایران بود را زائیده جنگ میدانستند و سرنوشت این سازمان و نیرو های مستقر در عراق عملا با سرنوشت جنگ گره خورد.  تحلیل های آبکی رجوی از جنگ و مقاومت نیرو های ایرانی همواره او و نیروهایش را دچار توهم و خوش خیالی مینمود و منتظر شکست ایران در جنگ بودند که بدنبال آن مردم با دسته گل به استقبالشان بروند . همچنانکه میدانید رجوی در نشستها و جلسات سیاسی استراتژیک خطاب به ارتش آزادیبخش میگفت شما افسران این ارتش هستید و میلیونها سرباز این ارتش در داخل خاک میهن منتظر ورود شما هستند – منظور مردم ایران بود –  و روی این تحلیل سالها سرمایه گذاری کرده بود و درصد احتمال آتش بس بین عراق و ایران را به حد صفر رسانده بود.  هیچگاه تحلیل واقع بینانه ای از عراق و حکومت صدام ، جامعه ایران و مردم ایران نداشت. اعلام آتش بس بین عراق و ایران تمام رشته های رجوی را پنبه کرد و راهی جز خودکشی سیاسی و قتل عام نیرو های خود را نداشت،  میخواست وانمود کند ارتش آزادیبخش و مجاهدین زائیده جنگ نیستند و بعد از آتش بس هم امکان جنگ مسلحانه وجود دارد.  صد البته انتظار نداشت از عراق و فرماندهان نظامی و وزارت دفاع عراق هم رکب بخورد که خورد،  در نشست های داخلی بعدا به گله مندی از وزارت دفاع عراق  اعتراف نمود. رجوی بنا برآمار اعلام شده توسط خودشان بیش از 1400 نیرو را به کشتن داد و بیش از 2000 زخمی و تعدادی اسیر که همه این آمار بخاطر   لاف ها و ادعاهای میان تهی او بود. رجوی شکست خورد و سرافکنده به عراق بازگشت.

حسینی: رجوی بعد از عملیات چگونه سعی در بهره برداری از عملیات در تشکیلات کرد؟
آقای علی مرادی : باید اذعان کنیم که رجوی در فرار به جلو و توجیه شکست ها و تبدیل آنها به پیروزی های کاذب استاد است و همواره دست پیش را میگیرد تا پس نیافتد و بنا به گفته نیرو های بازگشتی از عملیات فروغ، پس از بازگشت همه نیرو هایی که توانستند عقب نشینی کنند تماما روحیه باخته و طلبکار از رهبری و تن و روان مجروح خود را در آسایشگاهها رها نموده بودند و در انتظار رفتن به اروپا بودند. رجوی اگر سرسوزنی از موضع انتقاد از خود به عملیات فروغ و نتیجه آن نگاه میکرد نابودی خودش را رقم زده بود،  لذا در اولین اقدام با سوء استفاده از واقعه عاشورا و آیه های قرآنی موضوع عملیات فروغ را به جنگها و نبرد های صدراسلام تشبیه و خود را در ردیف امامان و سرداران اسلام قرار داد و بلافاصله ناخالصی و آلودگی نیروها و وابستگی آنها به زن و خانواده را عامل اصلی شکست اعلام نمود و به تسویه حساب های درون تشکیلاتی مبادرت نمود و بگونه ای تهاجمی با نیروها برخورد نمود که کسی جرات طلبکاری و سئوال و چرا و اما و اگر نداشته باشد. رجوی از این خطای بزرگ سیاسی، نظامی و استراتژیک برای مهار هرچه بیشتر نیرو ها استفاده نمود و خود را تنها قهرمانی وانمود کرد که به موقع توانست به ندای خلق قهرمان پاسخ بدهد و در این برهه تاریخی به رسالت خودش عمل نماید و بصراحت اعلام نمود ” اگر در این سرفصل تاریخی به وظیفه ای که خلق قهرمان به عهده من گذاشته بود عمل نمیکردم مورد لعنت تاریخ قرار میگرفتم”  بنابراین خودش را با عناوینی چون قهرمان و فداکار به خورد نیروهایش داد.

حسینی:  چرا رجوی عبارت بیمه نامه را به عملیات فروغ نسبت داد؟
آقای علی مرادی : بنظرم نباید به تمام ادعاها و عبارات و الفاظ و اصطلاحهای رجوی به دیده ی ژرف و تحلیلی پرداخت، زیرا تئوریزه کردن همه خطاها و اشتباهاتش و سفسطه در کلمات از مهارتها و شگردهای وی میباشد. عبارت بیمه نامه دقیقا برای پوشاندن خطاهایش در تصمیم گیری و اجرای عملیات بود، ‌اینکه بگوید جنگ تمام شد و ما هنوز هستیم.  رجوی  برای پیشبرد بحث های ایدئولوژیکش از عبارت بیمه نامه استفاده نمود.

حسینی:  کار آمدی این بیمه نامه برای رجوی چه بود؟ و چه وقت منقضی میشود؟
آقای علی مرادی : بنظرم تا حدودی در همان بحث های انقلاب ایدئولوژیک مورد استفاده قرار گرفت اما با فشار طلاقهای اجباری و مسائل جنسی و غریضی بر نیرو ها دیگر کلمات و عبارات کارساز نبود.
به مصداق شعری از شاملو که میگوید:
با ما گفته بودند آن کلام مقدس را، به شما خواهیم آموخت، لیک بخاطر آن عقوبت جانفرسای را تحمل باید کرد. عقوبت دشوار را چندان تاب آوردیم باری که کلام مقدس از خاطرمان گریخت.
بله عبارت بیمه نامه بسرعت ناکارآمد شد و دیگر کلمات مقدس و عبارات و تحلیل و نظرات رجوی کار ساز نیست و بنظر چنان بند از بند تشکیلات گسسته است که با این حرفها چاره اش نمیگردد .

حسینی: رجوی و تشکیلاتش را بعد از عملیات فروغ چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای علی مرادی : در این سالیان بعد از سقوط صدام فعالیت و تبلیغات افراد جدا شده و منتقدین و مخالفین سازمان مجاهدین بسیار زیاد شده است و آنها را با نامها و واژه ها و اصطلاحاتی خطاب قرار میدهند:
فرقه رجوی، فرقه تروریستی رجوی، مزدوران رجوی، نوکر آمریکا، دگردیسی در فرقه تروریستی رجوی و… البته من نمیخواهم همه این عبارات را تایید و یا رد کنم اما قبول کنیم همه این عبارات از یک تاریخ مشخصی به منصه ظهور رسید و آنهم از زمانی که رجوی بصراحت اصطلاح” هدف وسیله را توجیه میکند” را بکار گرفت و تمام اصول تشکیلات، اعتقادات، مرز سرخ ها و ارزش ها و… را فدای مصلحت اندیشی و حفظ قدرت و کیش شخصیت و بقای خود نمود. لذا باید گفت به جریانی تبدیل شده است که در گرد باد حوادث و تحولات جهان و منطقه هیچ وزنی برای ماندگاری خویش ندارد و بعلت عدم پایبندی به اصول براحتی و با مصلحت اندیشی به هر سوء میرود. بنابراین نمیتوان آینده دقیق و قانونمندی را برای این تشکیلات تحلیل کرد، زیرا در دامگه حوادث غیر مترقبه واکنش های غیر مرتقبه ای نشان میدهند.
بعنوان مثال: چه کسی فکر میکرد که گردباد حوادث مجاهدین ضدامپریالیست را اینجور به نوکری و پادویی آمریکا در بیاورد که حضور درآغوش جان بولتون ها و پاتریک کندی و سایر بازنشستگان آمریکایی را بعنوان فرازهایی از افتخارت مریم رجوی و تشکیلات مجاهدین اعلام کنند و ککشان هم نگزد؟

حسینی: در پایان چه پیامی برای اعضایی که کماکان در قید و بند های ذهنی و عینی تشکیلات رجوی اسیر هستند دارید؟
آقای علی مرادی : لازم است مقدمتا به همه افرادی که هنوز در قید و بند این تشکیلا ت اسیر هستند عرض سلام و ادب و احترام داشته باشم و اعتراف کنم که من هم سا لیان عمر خود را در همین تشکیلات در خدمت همین دوستان بوده ام و شرایط سختشان را درک میکنم و بنظرم اساسا شایسته سرزنش و انتقاد نیستند بلکه این افراد قربانی هستند و بایستی برای نجات قربانیان تلاش کرد. ولی توصیه من به این دوستان اسیر – البته اگر مهار ها و حصار های  تشکیلات و قید و بند ها اجازه بدهند که پیامم بدستشان برسد، این است که خود و رهبرا ن تشکیلات را در مقابل سئوالاتی قرار بدهید: مگر معیار و فصل مشترک شعارها، جان و مال و ناموس را در طبق اخلاص گذاشتن نبود؟  عملکرد چند ده ساله و وضعیت کنونی تشکیلات را چطور با آن شعارها محک می زنید. واژه های مورد ادعای مجاهدین را یاد آوری کنید:
استقلال – چه شد..   آزادی – آیا شما نیروهای جان برکف از قطره ای آزادی برای تصمیم گیری سرنوشت خود، برای فقط یک تماس تلفنی با دنیای بیرون و… برخوردارید؟ چگونه می خواستید آزادی را برای خلق در زنجیر به ارمغان بیارید؟ و نهایتا خوتان برای آینده خود تصمیم بگیرید در هر کجای دنیا و هر طور که میخواهید زندگی کنید. در هر حال ما جداشدگان این تشکیلات علیرغم تبلیغات سوء تشکیلات رجوی با تمام احساس و علاقه مندی و انساندوستی آماده یاری رساندن و پذیرش شما هستیم. دنیایی روشن و آزاد را برایتان آروز دارم.
با تشکر و سپاسگزاری از وقتی که در اختیار من گذاشتید.

حسینی: من نیز از وقتی که در اختیارم قرار دادید، بسیار سپاسگزارم. حرف ها و ناگفته ها بسیار زیاد است. هر عمل و حرکت رجوی را که به نقد می کشیم، در پس وقایع آن هزار حرف و سطوری نانوشته است. امید به روزیکه پرده از همه چیز برداشته شده و مکر و فریب های این فرقه تروریستی بر همگان فاش گردد. به امید روزیکه همه اسرای لیبرتی زندگی آزاد را تجربه کنند. به امید روزی که اثری از هیچ فرقه ای در جامعه مان نداشته باشیم. و با آرزوی خوشوقتی برای شما دوست عزیز.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا