ایکاش منصورم نیز به ایران می آمد

رضا رجب زاده بازگشتی جدید از فرقه رجوی دوست خیلی صمیمی وهم محلی منصور راهدار از اسرای لیبرتی هست. خانم خدیجه ملازاده مادرمنصورکه گویا پیشتر از همه از جدایی آقا رضا مطلع شده بود با شنیدن خبر رهایی آقارضا خیلی به وجد آمد وامیدوارشد که بتواند ضمن تماس تلفنی با ایشان که هنوزدر یکی ازهتل های بغداد اقامت داشتند ؛ فرزندش را نیزنجات دهد. درجریان تماس فی ما بین آقا رضا وخانم ملازاده ازجانب آقا رضا تلاش وافری صورت گرفت که شاید بشود ازطریق کمیساریای عالی پناهندگان موجبات رهایی منصور نیز میسرشده ودل دردمند خانواده زحمتکش شالیکارخصوصا مادرچشم انتظارش شادمان شود.

دیروزمادر رنجدیده ازظلم وجور رجوی خانم خدیجه ملازاده به اتفاق دخترش شیرین به ملاقات عضوانجمن نجات گیلان آقای رضا رجب زاده تازه گسسته ازفرقه بدنام رجوی شتافت وساعتی را با ایشان به گفتگوی صمیمی نشست.
دراین دیدارصمیمی مادرمنصور رهدارخطاب به آقا رضا گفت " ایکاش منصورم نیزبه ایران می آمد. ما با هم همسایه هستیم خدا پدرومادرت را بیامرزد که درچشم انتظاری در آغوش کشیدنت بدرود حیات گفتند. روستای سده که ما زندگی میکنیم درهمسایگی روستایتان هندونه پرده سراز توابع کوچصفهان است. تقریبا شما وفرزندم منصورهمزمان به اسارت رجوی درآمدید ولابد با همدیگرخیلی صمیمی بودید. فرزندم قصد خدمت به ایران را داشت ودردفع متجاوزبرای انجام وظیفه سربازی رفت واصلا گروههایی مثل مجاهدین را نمی شناخت ولی نمیدانم چطورشد که طعمه رجوی شد وما را 27 سال است که درغم واندوه قرارداد خدا رجوی را لعنت کند که با بیشرمی و بیرحمی فقط بخاطرکسب قدرت فرزندانمان را دزدید واغفال کرد وجوانی شان را برباد داد."
آقا رضا ضمن دلداری به این مادردردمند درخصوص وضعیت منصور راهدار درمناسبات وتشکیلات مافیایی رجوی گفت " مادرجان. خیلی خوش بین هستم که منصورزودی بیاید. چونکه باهم خیلی دوست وصمیمی بودیم وحتم دارم وقتی خبر جدایی مرا بشنود حتما فکرفرار از زندان لیبرتی را خواهد کرد وخودش را برای همیشه راحت میکند. من بعدازجدایی ازفرقه رجوی هنوزکه درهتل بغداد بودم اسامی شمارزیادی ازناراضیان مقیم لیبرتی ازجمله فرزندت را به نماینده کمیساریای عالی پناهندگان دادم تا ترتیب ملاقات با آنان را بدهد انشاء الله که حاصل تلاش خودمان را ببینیم وآرزو دارم درآینده ای نزدیک منصور را درهمین دفترانجمن بتوانیم تحویل شما بدهیم."
خانم ملازاده که ازغم دوری جگرگوشه اش بشدت می گریست ضمن تشکر از آقا رضا گفت " قبل ازاین ملاقات دوبارهم به منزل شما آمدم وبرایتان مزاحمت ایجاد کردم.خواستم بدین وسیله اعلام آمادگی بکنم که برای رهایی فرزندم ازشررجوی خائن ازهیچ تلاشی که وظیف خودم هست دریغ نخواهم کرد وحاضرهستم مثل دفعات پیشین که به اشرف رفتم الان هم به لیبرتی بروم شاید که منصورم را ببینم واو را با خودم به وطن وخانه خودش بیاورم  ".
در پایان این دیدارخانم شیرین راهدار ازخواهران منصورضمن تبریک جدایی آقا رضا ازچنگال رجوی برایش آرزوی موفقیت روزافزون کردند وآرزوکردند که بتوانند روزی منصور را درآغوش بفشارند.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا