در جستجوی دشمن (چرا رجوی نخست وزیر جدید عراق را به تخاصم دعوت می کند؟(

همه در جستجوی زمان و فرصت های از دست رفته و از دست نرفته هستند، اما کسانی هم در این میان سخت در جستجوی دشمن هستند تا مسایل و مشکلات ریز و درشت شان را به دشمن نسبت دهند.
از روز اول هم مثل این که دشمن چندان بی فایده و بی نتیجه نبود. به هر رو اگر در پایین صدمات و تلفات زیاد بود، اما در بالا فوایدش آن قدر بوده که جبران پایین را کرده باشد. دشمنان نیز طی نیم قرن اخیر به تناسب روز و احوال تغییر کردند الا، دشمنان داخلی که هر روز زاویه و تعدادشان بیشتر می شوند و الا، دشمنان بشریت، صدام حسین و ابوبکر البغدادی که این دو جهانی را به سخره گرفتند ولی هر دو دوست محسوب شدند تا مبادا بدون چنین دوستانی در مقابل دشمنان دیگر کم آورند.
بعد از بر کنار شدن نوری المالکی از مسند قدرت و روی کار آمدن حیدر العبادی، مجاهدین خلق انگار دیگر کاری با دشمنان دیگر ندارند، رفتن یکی را با شادمانی و آمدن دیگری را با تردید و تحریکات آشکار و پنهان، آغاز کردند.
سال ها با هجمه تبلیغات شان، معتقد بودند که نوری المالکی، دیکتاتور و همه گرفتاری ها زیر سر اوست. هیچ هم معلوم نشد که اگر نوری المالکی دیکتاتور بود، چرا مجاهدین صدام حسین و ضد خودش را در خاک عراق تحمل کرد و چرا بدون مقاومت و خونریزی، از کار و بارش کنار رفت.
به هر حال، مجاهدین خلق، عملشان با نیت شان فرق می کند. آنان از دشمنان استفاده بیشتر از دوستان می کنند. نوری المالکی، اگر چند صباحی نخست وزیر عراق نمی بود، معلوم نبود که شکست مبارزه مسلحانه، رفتن به عراق، شرکت در جنگ ایران و عراق، همکاری با صدام حسین، باقی داشتن نیروها در عراق، همکاری با دولت های ضد عراق و تلفات مختلف نیرویی را می بایست سر چه کسی خراب کرد. انگار نوری المالکی برای مجاهدین خلق فرشته نجاتی بود که هر اشتباه و شکست و تلفات را می بایست به او نسبت می دادند و خود را مثل همیشه مبرا از گناه و خطا، تبلیغ می کردند.
با این حال نوری المالکی از مسند قدرت برکنار شد و مجاهدین به دو دلیل ابراز شادمانی کردند. اول این که می خواستند بگویند همه موانع و مشکلات مبارزه زیر سر نوری المالکی بوده دوم این که، به اربابان ضد مالکی بگویند که بالاخره ضدیت ها و تبلیغات و داعش پرستی و انواع و اقسام توطئه و باجدهی و شانتاژمان در عراق جواب داده است. بیخود نبود که اصرار بر ماندن نیروهای مان در عراق داشتیم. بفرمایید، این هم یکی از نتایج اعمال و کردارمان. یک دولت را بدون سلاح سرنگون کردیم.
حالا هم با روی کار آمدن حیدر العبادی، مانده اند از کجا شروع کنند. به هر حال از همین حالا و با این که هیچ گونه خشونتی مابین دو طرف در کار نیست، سران مجاهدین بهانه جویی هایی را شروع کرده و موضوع آب و برق و فاضلاب و مهم تر از همه، تخلیه سبتیک ها را علم کردند. چون آن ها بهتر می دانند که مسایل و مشکلات نیرویی در لیبرتی را بدون دشمن، قادر به جواب دادن نیستند. حتی اگر نخست وزیر جدید حیدر العبادی، در امر خشونت و عداوت علیه مجاهدین خلق پیشقدم نباشد، با همین تبلیغات و تحریکاتی که طی روزهای اخیر شروع کردند، نخست وزیر جدید را به تخاصم و چالش دعوت می کنند تا در شرایط بحرانی و خشونت علیه نیروهای پایین، جوابی برای نیروهای راضی و ناراضی داشته باشند.
نکته دیگر، می گویند کسی که در حال غرق شدن است، به هر خسی چنگ می زند و به هر حشیشی متوسل می شود. چنگ زدن مجاهدین به دامان داعش از همین نوع است. البته آن ها چندان هم بی مورد و بی دلیل از داعش دفاع نکردند. به هر حال داعش اربابانی دارد که همان اربابان را مجاهدین خلق هم دارند. حال برای خوشامد ارباب و یا طبق دستور، خطایی را در عراق مرتکب شدند که بعد از همکاری همه جانبه با صدام حسین، این یکی نیز مکمل همان و دومین خطای بزرگ مجاهدین خلق است که به ویژه در ابتدا فکر این که بوی کباب از سمت عربستان سعودی و داعش می آید، با همه تبلیغات شان بحث بهار عراقی و عشایر انقلابی و انقلاب و غیره را تبلیغ کردند. اما پس از این که دانستند، دارند خر داغ می کنند و خبری از بوی کباب نیست، با احتیاط خود را از گاری داعش رها کردند، بدون هیچ موضعگیری و مخالفت با گردن زدن هایی که تا کنون صدای همه بشریت را در آورده است.
همچنین، بدون این که درس گرفته باشند که یک نیروی شیعه و ایرانی در عراق که ۳۰۰۰ نیروی بی دفاع و بی سلاح در لیبرتی باقی داشته است، تبعات دفاع از داعش، می تواند به انهدام کل حمایت کنندگان از داعش، تمام شود.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا