خوراک های تبلیغاتی فرقه رجوی (مهدی فیروزیان)

چندی است! سیستم تبلیغاتی فرقه رجوی چرخه جدیدی به خود گرفته است و شوی 50 سالگی سر می دهد. اگر چه خوراک خوبی برای پروژه سازی و ایجاد فعالیت مزد بگیرانی که در پی اخذ پناهندگی در کشورهای اروپایی سرگردانند، است. ولی برای  بسیاری از جداشدگانی که خود سالیانی را در اعماق تارو پودهای همان تشکیلات سپری کرده اند، چه بسا!  فعالیت هایی مضائف  و ضروری برای نقش برآب کردن این تبلیغات، ظرفیت سازی شده است.  
الغرض…
چند شب پیش، مهدی فیروزیان به عنوان کارشناس و کسی که از ابتدا در کنار حنیف نژاد بوده است، خوراک  ماشین تبلیغاتی فرقه رجوی بود.
ماشین تبلیغاتی فرقه رجوی مهدی فیروزیان را این طور معرفی می نماید: "  وی  فارغ التحصیل رشته مهندسی تاسیسات است. قبل از تشکیل سازمان مجاهدین، عضو فعال نهضت آزادی بود و سپس به عضویت سازمان مجاهدین  درآمد و در کنار محمد حنیف نژاد قرار گرفت و در دادگاه های ساواک، به عنوان متهم ردیف ششم از وی یاد شده است ".
نگارنده این مطلب، در تمام 20 و اندی سال که در قرارگاه اشرف بودم و در بسیاری از قسمتها و بخش های آن رفت و آمد داشتم، هیچگاه به یاد ندارم که به غیر از مواردی که فوقا به آن اشاره شده است ،  موضوع و فعالیت و به قول معروف قبه و ارزش و مدال دیگری به وی نسبت داده باشند. و البته برعکس به عنوان کسی که از ابتدا در جریان شکل گیری سازمان و صحبت های حنیف نژاد و… بوده است، بسیار و بسیار مورد سوء استفاده قرار گرفت.
یادم نمی رود، هر ساله در نشستی که به مناسبت سالگرد تاسیس سازمان برپا می شد، شخص رجوی، مهدی فیروزیان را صدا میکرد که خاطره ای و… تعریف کند. البته مهدی فیروزیان را علی العموم در انتهای سالن یا خارج ازسالن باید می یافتند، و چند بار رجوی او را صدا میزد تا بالاخره سروکله اش پیدا می شد که  در قبال صحبتهای رجوی شهادت " درست است "  بدهد.
روزی… برای کاری به مقر تخصصی (یکی از بخش های قرارگاه اشرف)  رفته بودم،  مهدی فیروزیان را دیدم که مسئول بهداری آنجا است. از علیزاده پرسیدم، وی مگر اینکاره است؟  علیزاده که گویا یکی از مسئولین سیستم خدماتی مقر بود گفت اگر همین کار را هم به او ندهیم که دیگه بهانه ای برای نگه داشتنش نخواهیم داشت. این کار را  به او داده ایم که سرش گرم شود.

blank

دفعات دیگری که مهدی فیروزیان را دیدم، در بخش پذیرش و پرسنلی و خروجی قرارگاه اشرف بود که باز هم در بهداری مقرها کار می کرد. یک بار نیز به بهانه معده درد به وی مراجعه کردم که نگاه غم انگیزی بهم کرد و گفت تو که سنی نداری… تو چرا؟ و قرصی بهم داد و سری تکان داد و…
روز آخری هم که در خروجی سازمان بودم و در یکی از اتاقهای مجموعه اسکان زندانی بودم، به علت معده درد شدید، مجددا مهدی فیروزیان را دیدم، چون مسئول دادن قرص او بود. باز هم نگاهی کرد ولی این بار چیزی نگفت ولی نگاهش یک چیزهایی را به آدم منتقل می کرد که از جنس تشویق بود… آخه! مثلا در آن وانفسا و غوغای تشکیلات رجوی! جرات کرده بودم  "بگویم، می خواهم از شما جدا شوم و بروم…"
در هر صورت، سئوالی هم چنان پرده تخیلاتم را می خراشد…  
مهدی فیروزیان که سابقه حضورش در تشکیلات سازمان مجاهدین  بیشتر از خود رجوی است. و دارای تحصیلات عالی است و سابقه حضورش در جریانات سیاسی به قبل از شکل گیری سازمان مجاهدین برمی گردد.
* چرا در سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) فقط در حد خوراک تبلیغاتی، نگاه داشته شده است؟
البته هر کس از منظر خود جوابی خواهد داد… ولی بلافاصله سئوال و سئوالات دیگری سریال خواهند شد…
 * چرا این سالیان را تحمل کرده است؟  
* چرا زندگی و فرزند خود را نیز قربانی این داستان کرد؟
و چراهایی دگر…

حسینی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا