خاطراتی از دستور رهبری برای دزدی از مغازه ها (اصطلاح آزاد کردن!)

در حاشیۀ گلدان دزدی باند مریم رجوی از قبرستانی در استان والداوایز فرانسه
خاطراتی از زمان دستور رهبری سازمان به ما برای دزدی از مغازه ها
«آزاد کردن» اصطلاح درون تشکیلاتی در فرقۀ رجوی برای دزدی ایدئولوژیک!!
همه جور دزدی شنیده بودیم به جز گل دزدی از قبرستان حتی دزدی سنگهای قبر را در عراق شنیده بودم چون به عنوان مصالح ساختمانی می فروشند و نیازشان به پول را تأمین می کنند ولی دزدی گل و گلدان از قبرستان و نه حتی از مغازۀ گل فروشی آن هم نه برای فروش و تأمین نیاز پولی بلکه برای استفاده جهت تزیین و یا هدیه به منظور جلب توجه و حمایت و لابی سازی خیلی تازگی دارد و خیلی هم گداصفتی و یا گدا بازی دزد را می رساند آن هم از سازمانی با ادعاهای کذایی معروف و ثروت نفتی صدام بخشیده و با آن سرمایه گذاریهای هنگفت شده و هزینه های ملیونی برای جشنها و مراسم و سالنهای آنچنانی و لابی های اینچنینی در آن ور و این ور جهان که همه با آن آشنا هستند و نیازی به تفصیل اینجانب نیست!! و… اما می گویند فرد هر چه دارا و ثروتمندتر باشد خسیس تر می شود و شخص نادار چون کمتر چیزی برای از دست دادن دارد کمتر بیمی برای خرج کردن به خود راه می دهد.
موضوع گل و گلدان دزدی دستگاه مریم رجوی از قبرستان نزدیک محل اقامت او در اور سور اواز فرانسه در این هفته را که مطبوعات فرانسه به تفصیل نوشتند و سایتها و رسانه های فارسی زبان به قدر کافی آن را منعکس کرده و به آن پرداختند و موضوع به پلیس فرانسه و شکایت زن صاحب گلدانها و به دادگاه کشیده شد دیگر نیاز به شرح و بسط در اینجا ندارد. اما قصد من از این نوشتار یادآوری سابقه و پایۀ فکری و ایدئولوژیک این کار دزدی و جعل و تقلب در اروپا و آمریکا و عراق می باشد. این که می گویم ایدئولوژیک برای اینکه این کار مبتنی بر تحلیلها و برداشتهای فکری و عقیدتی رهبری عقیدتی سازمان مجاهدین یعنی مسعود و مریم رجوی است که اساسا مبتنی بر ماکیاولیسم و مصحلت جویی است که هر گاه صلاح و نیازشان باشد دست به هر کاری می زنند و هدفشان هر وسیله ای را توجیه می کند.
در سالهای ۶۰ تا سال ۶۳ در خارجه مسئولین تشکیلاتی مان در سازمان به ما می گفتند بروید از مغازه ها و فروشگاهها جنس بدزدید اینها مال سرمایه دارها است و چون ما ضد نظام سرمایه داری هستیم هر گونه برداشتن جنس بدون پرداخت پول از هر جا حتی خرده فروش و مغازه چون در کادر این نظام قرار دارد مجاز و شرعا حلال است و اسم این کار را در داخل تشکیلات گذاشته بودند «آزاد کردن» و کسی حق نداشت برای این کار اصطلاح دیگری مثلا کلمۀ دزدی به کار ببرد باید اصطلاح رسمی درون تشکیلاتی و سازمانی «آزاد کردن» را به کار می برد مثلا وقتی جنسی را از مغازه ای کش می رفتیم و به پایگاه یا مقر سازمان در آن کشور می آوردیم باید گزارش و تجربۀ کار را نوشته و به مسئولمان می دادیم تا به بالا منتقل کند و در بخشها و کشورهای دیگر هم از تجارب ما استفاده شود!! و هرکس جنسی نمی دزدید می گفتند چرا نمی توانی جنس آزاد کنی؟ پس عرضه مجاهد بودن در تو کم است!! و حسابی به اصطلاح زیر تیغ انتقاد می رفت!!…
وقتی در سال ۶۲ قبل از اینکه به اسپانیا و فرانسه بیایم در آتن پایتخت یونان تحت مسئولیت حسن نایب آقا از مسئولین کنونی سازمان مجاهدین در فرانسه بودیم که تشکیلات موسوم به انجمن دانشجویان مسلمان وابسته به سازمان مجاهدین خلق را در آتن اداره می کرد و اکنون یکی از رابطهای بین تشکیلات آلبانی و فرانسه می باشد و دستورات و خط و خطوط مریم رجوی را از فرانسه به آلبانی با گذاشتن نشست برای مسئولین و افراد تشکیلات آنجا می برد جناب ایشان این دزدیهای ایدئولوژیک! را جمع بندی و نتیجه و حاصل یعنی در آمد کالایی از این طریق را به مرکز رهبری و فرماندهی در پاریس گزارش می کرد. نام تشکیلات او در آتن انجمن دانشجویان مسلمان بود در حالیکه به عنوان نمونه یک نفر هم از افراد آن تشکیلات دانشجو در یونان نبودند بلکه دانشجویانی را از اروپا و آمریکا اساسا برای گدایی به آنجا آورده بودند.
یک بار یک تیم از پایگاه ما در آتن در همان سال ۶۲ برای دزدی از مغازه ها رفتند و انواع تلفن و وسایل فنی و وسایل منزل را که از مغازه ها و فروشگاههای متعدد دزدیده بودند به پایگاه ما آوردند. یکی از افراد با آب و تاب و خنده و شوخی چگونگی دزدیدن تلفن یک مغازه را تعریف می کرد که مثلا با فلان روش و تقسیم کار و طرح دقیق!! سیم را از پریز تلفن در آوردیم بطوریکه صاحب مغازه متوجه نشد!! و…
بله آن موقع پول صدام نبود خط داده بودند که بدزدید ولی بعد از دستگیر شدن چند نفر در کشورها یک دفعه به ما دستور دادند دیگر دزدی ممنوع شده و به کار مالی اجتماعی یعنی گدایی خیابانی اکتفا کردند تا اینکه پولهای هنگفت نفت صدام و سرمایه گذاریها رسید. الآن هم فکر کنم یا پولشان کم شده و یا اصلا گفته اند قناعت کنیم و وقتی گل و گلدان آنجا دم دستمان در این گورستان نزدیک اورسوراواز است چرا برنداریم و چرا پول بدهیم بخریم پس باید دوباره به همان تجربه های اندوخته شدۀ دزدیهای حتی کلان سالیان دهۀ شصت با پایه های «ایدئولوژیک» محکم!! برگردیم آن هم با اینهمه گل خریدنهای پر هزینه برای مراسمهای هفتگی و گاه روزانه و گل بردن برای این یا آن نماینده و شخصیت فرانسوی در مناسبتهایشان و یا موقع بیماری آن شخصیتها و یا همسرشان و خانواده شان!! یعنی فکر نمی کردند که دستگاه رد یاب الکتریکی زیر گلدانها جا سازی کرده باشند و پلیس رد آنها را پیدا کند. مجاهدین گفته اند که ما اینها را از دستفروش خریده ایم حتما او آنها را دزدیده است ولی چرا مجاهدین از مغازه نخریده از دستفروش گل خریده اند؟ً اول گفتند از مغازه خریدیم بعد که دروغشان را پلیس در آورد گفتند از دستفروش خریده ایم!!
وقتی در اشرف بودیم افرادی که از خارج آمده بودند مخصوصا افراد سابقا مقیم آمریکا خاطرات و تجارب زیادی از دزدیهایشان در اوائل دهۀ شصت تعریف می کردند. یکی از افراد که اکنون در لیبرتی از فرماندهان و مسئولین است با نام مستعار رسول تعریف می کرد که ۵۰۰ دستگاه بی سیم را از یک شرکت بازرگانی دستگاههای ارتباطی با کلکهای بانکی و معاملاتی دزدیدیم و به عراق برای ارتش رجوی فرستادیم و آنها را در دستهای فرماندهان نظامی ارتش به اصطلاح آزادیبخش رجوی در اشرف نشان می داد و با افتخار می گفت همۀ اینها را من از آمریکا با آن عملیات سرقت کلان به اینجا فرستادم و کارهایشان و کلکهایشان را با آب و تاب برایمان تعریف می کرد که من چون با ترفندهای تجارتی آشنا نیستم مشروح آن را نتوانستم حفظ کنم.
تازه همۀ اینها غیر از انبوهی کارها و بخشهای ویژۀ تقلبها و سند سازیها و گروه سازیها و بیانیه سازیها و جعل امضاها و اسناد بویژه برای دادگاههای علیه رهبری سازمان در کشورهای مختلف اروپا از جمله آلمان در رابطه با جمع آوری کمکهای مالی به بهانۀ نگهداری کودکان زندانیان و اعدام شده ها در داخل ایران می باشد (که مشخصا سندسازیهای تقلبی ارسال پولهای جمعی آوری شده به ایران با بسیج یک ماهۀ صدها نفر از ما توسط ستاد خارجه در مقرهای بدیع و باقر زاده و پارسیان از قسمتها و ستادهای مختلف از جمله ستاد سیاسی و بخش خارجه برای نوشتن سندها با جوهرنامرئی را که تا نشان بدهند مثلا از ایران مخفیانه فرستاده شده اند خود اینجانب دست اندرکار و شاهد بودم) به علاوۀ انبوهی دزدیها در عراق در زمان صدام و بعد از سقوط او موقع هرج و مرج در عراق که دوستان جدا شدۀ بسیاری از جمله آقای محمد رزاقی شاهد سرقتهای زیادی از پادگانهای ارتش عراق به دستور رهبری سازمان مجاهدین بودند (یک قلم دزدی ۲۰۰۰ دستگاه خودرو وماشین آلات) و همه را نوشته اند و یا در مصاحبه های افشاگرانه شان گفته اند که می توانید برخی از آنها را در لینگهای زیر بخوانید:

http://www.iran-ghalam.de/2Haupt/4179-Razaghi%2013.01.10.HTM
http://www.iran-ghalam.de/2Haupt/9122-Fatahiyan%2029.09.2014.htm

گزارش خبری روزنامۀ فرانسوی لو فیگارو در مورد این دزدی باند مریم رجوی در استان والدوایز فرانسه را در لینگ زیر ببینید:
http://www.lefigaro.fr/actualite-france/2014/10/01/01016-20141001ARTFIG00084-des-fleurs-volees-au-cimetiere-d-auvers-sur-oise-retrouvees-chez-la-resistance-iranienne.php
ترجمۀ فارسی گزارش فوق از روزنامۀ فرانسوی لو فیگارو را در لینگ زیر بخوانید:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=13451
گزارش تلویزیون «ایران فردا» در این مورد:

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا