حجاب اجباری، برابری و… در تشکیلات مجاهدین و دروغ های مریم رجوی – قسمت دوم

در قسمت اول این مقاله موضوع حجاب اجباری در تشکیلات فرقه رجوی را مورد بررسی قرار دادم. اکنون می خواهم به ابعاد دیگری از اجبارات و دروغ های این فرقه بپردازم:
در سخنان مریم رجوی در پاریس آورده شده: "برابری برای زنان و از جمله برابری در آزادی ها و حقوق اساسی و…"
اما ببینیم در مناسبات داخلی مجاهدین چطور ابتدایی ترین حقوق زنان نقض شده و همه جا به دستور مسعود و مریم رجوی تفکیک جنسیتی  وشکنجه روحی و جسمی حاکم است. من به چند نمونه اشاره می کنم:
1- قرارگاه اشرف "مقر اصلی و مرکزی این فرقه" دارای یک پمپ بنزین بود که تردد به آن با دستور "ایدئولوژیک" مسعود رجوی، تنها به این خاطر که مردان و زنان همدیگر را نبینند، بر اساس تفکیک جنسیتی صورت می گرفت. برای اینکار، ساعت مشخصی را در طول روز برای بنزین زدن زنان مشخص کرده بودند و آنگاه "با یک ساعت فاصله زمانی"، مردان می توانستند خودروهایشان را جهت سوختگیری به این پمپ بنزین بیاورند.

مریم رجوی که مدعی “برابری برای زنان و از جمله برابری درآزادی ها و حقوق اساسی زنان”  است، خودش حجاب اجباری را در تشکل فرقه ای مجاهدین روی زنان اعمال می کند. وی که مدعی آزادی ها برای زن و مرد است، در تشکیلات خارجه سازمان (آلبانی-فرانسه)  و همچنین درون قرارگاه های مجاهدین در عراق، دست دادن زن و مرد را ممنوع ساخته در حالی که خودش در پاریس، بروکسل و پارلمان اروپا پنهان از دید دوربین ها، هنگام ملاقات با شخصیت های "مرد" غربی با آنان دست می دهد. بدین شکل که محافظین و اطرافیان مورد اعتمادش بدور او حلقه می زنند تا وی با سیاستمداران مورد نظرش دست بدهد. در نتیجه هیچ عکس و فیلمی از وی در بیرون انتشار نمی یابد که نفرات اسیر در تشکیلات دچار تناقض شوند. این نیز برآمده از تبعیض، دروغ، دغل  و ریا کاری های مریم رجوی و فرقه او می باشد.
در سال 2003 میلادی که مریم رجوی در فرانسه "به جرم پولشویی و اعمال تروریستی" توسط پلیس در (اور سور اواز) بازداشت و آنگاه بعد از به کشتن دادن تعدادی از اعضای فرقه اش آزاد گردید، یک کلیپ از او نشان داده شد که مشغول دست دادن با یکی از مقامات محلی بود. این مسئله تناقض زیادی را در بین افراد در اشرف بوجود آورد به حدی که از مسئولین می پرسیدند چرا "خواهر مریم" با مردها دست داد در حالی که "برادر مسعود" اینکار را برای ما ممنوع کرده است؟ اما به جای پاسخگویی به این تناقضات، گفته شد به شما ربطی ندارد و "خواهر مریم" خودش بهتر می داند چکار کند… البته مسعود رجوی قبلاً در داخل مناسبات فرقه گفته بود که اگر در اینجا زن و مرد با هم دست بدهند مثل این است که "خواهر مریم" در خارج روسری اش را از سر بردارد.
از آن به بعد مریم رجوی تلاش کرد هیچ عکس و فیلم دیگری از او هنگام دست دادن دیده نشود و دست دادن های او با مردها مخفیانه انجام بگیرد که پیش غربی ها دمکراتیک جلوه کند، اما همین کار برای زن و مرد فرقه ممنوع شده است.
 2- از زمان حمله آمریکایی ها به عراق و کنترل پادگان اشرف، بدلیل فرارهای متعدد که در این اسارتگاه رخ می داد، مسعود رجوی به کلیه مقرهای زنان ابلاغ کرد که بدلیل حفاظت اطلاعات و امنیت، از این پس "خواهران" باید 2 نفره تردد کنند یعنی برای انجام هرکاری می بایست زنان به صورت 2 نفره با هم کوبل شده و تردد کنند. به این شکل حداقل حقوق فردی "زنان" برای انجام هرکاری نقض شده و مجاز نبودند حتی در مقر خودشان به صورت تکی و تنها پیاده روی کرده و یا جهت انجام کارهای شخصی خویش تنها بمانند. نقض این فرمان عقوبت سنگینی بدنبال داشت هرچند که باید اشاره کنم بدلیل کنترل بالای افراد و برقراری پست و گشت های مختلف نگهبانی امکان هیچ ترددی نبود چه رسد به تردد تک نفره. با این حال همان حداقل ها هم به صورت رسمی و قانونی ممنوع شده بود.
3- مقر زنان دارای پزشک عمومی بود و در صورت بروز بیماری های ساده، هر خانم می توانست به پزشک معالج مراجعه کند اما این پزشک اساساً دارای تخصص نبود و حتی به دلیل محروم بودن از تردد به جهان خارج از مناسبات، قادر نبود هر از چندی متناسب با دانش روز پزشکی، اطلاعات خود را بروز کند. به همین علت زنان از داشتن این حداقل امکان جهت مراجعه به پزشک ماهر و یا متخصص زنان هم محروم بودند و عمدتاً تشخیص اشتباه بیماری توسط این پزشک باعث "حاد" شدن مشکلات شان می شد، در حالی مریم رجوی براحتی می توانست هر زمان اراده کند با بهترین پزشکان متخصص زنان قرار ملاقات بگذارد و این یک تبعیض و ستم آشکار مسعود رجوی بر زنان بود که به آنان تحمیل می شد.
البته در قرارگاه اشرف چند پزشک مرد با تجارب بالاتر وجود داشتند اما به دلیل تفکر ارتجاعی وفرقه ای  که مسعود رجوی داشت اجازه ملاقات زنان با پزشکان مجرب مرد را نمی داد و عملاً سیاست تبعیض جنسی خود را علیه زنان اینگونه هم حاکم کرده و زنان را از رفتن به نزد پزشکان مجرب مرد بازداشته بود. مسعود رجوی همه مردهای دنیا را بجز خودش نسبت به زنان فرقه نامحرم می دانست اما مدعی بود که همه زنان دنیا فقط به خودش محرم هستند.
از نمونه تبعیض ها و محرومیت هایی که رجوی علیه زنان روا می داشت می توانم یک مثال در مورد خودم بزنم:
زمانیکه در یکان زنان حضور داشتم، در اثر شکنجه و سیاست های ستمگرانه تشکیلات رجوی، گردنم دچار دیسک شده و تحت فشار و درد شدید بود. وقتی بیماری ام شدت گرفت، خانم دکتری که بتازگی وارد تشکیلات شده و تنها دو سال سابقه داشت برایم بستری شدن را تجویز کرد ولی صرفاً بدلیل اینکه از نظر رجوی یک عنصر ناراضی به حساب می آمدم، تشکیلات مانع بستری شدنم شد. آن زمان مسئولم یکی از زنان شورای رهبری بنام "حنانه علیقلی با نام مستعار مهری" بود. وی با دستور زهره قائمی (از معاونین مسئول اول سازمان و مسئول ستاد داخله و مسئول چند یگان زنان)، به بیمارستان آمد و مرا با زور در حالیکه مقاومت می کردم از تخت به زمین کشید اینکارباعث کشیدگی و ضربه به گردنم گردید و دست راستم بشدت قفل شد و دیگر بالا نمی آمد تا بتوانم موهایم را ببندم یا در حمام سرم را شستشو بدهم. این وضعیت برایم خیلی سخت و شکنجه آوربود و مسئولین برای حفظ آبرویشان و اینکه مردان متوجه اینهمه شکنجه در درون مناسبات زنان نشوند، مانع ویزیت من توسط دکترهای مرد ارتوپد قرارگاه اشرف شدند و حتی از انجام مینیمم رسیدگی پزشکی منع کردند. در اینگونه مواقع وقتی یکی از زنان در اثر کار یدی سنگین دچار گرفتگی و قفل شدن کتف می گردید، به دکتر مراجعه کرده و با تزریق آمپول کورتون و گاه با بیهوش کردن، دست او را از این حالت آزاد می کردند. اما چون به دلیل معترض بودن در تشکیلات نمی خواستند برایم کاری انجام دهند، با وجود درد شدید ناچار از شیوه های قرون وسطایی استفاده کرده و با گرما و بخار آب حمام و با تحمل رنج و درد فراوان و طولانی مدت توانستم دستم را به مرور از این وضعیت بیرون آورده و درمان کنم.

blank

3- پیشتر در مقاله «فائزه محبتکار، شکنجه گر من!» توضیحات کاملی در مورد "یکی" از جلسات شکنجه شدن خودم داده بودم که دیگر به آن نمی پردازم. در آن مقاله از دختری به اسم "مرجان اکبری" و شکنجه هایی که متحمل می شد نیز اسم بودم.
این دختر در اسارتگاه اشرف با نام سازمانی "فائزه" شناخته می شد. وی بدلیل اینکه خواهان زندگی آزاد بدون تبعیض بود تحت شکنجه های شدید روحی در نشست های جمعی فرقه (نشست دیگ) قرار گرفت. این نشست ها با حضور فهیمه اروانی (از مسئولین رده بالای مجاهدین که مدتی در موضع مسئول اول سازمان قرار داشت) و رقیه عباسی (عضو رده بالای شورای رهبری مجاهدین) برگزار می شد.
مرجان این دختر بیگناه بارها به اجبار در جلسات درونی فرقه پشت میکروفون قرار گرفت و در حالی که گریه می کرد و می لرزید به تهمت های ناروای زیادی متهم و مجبور به ندامت گویی گردید. برای مثال مادر وی (خانمی بنام عذرا) توسط مسئول نشست مجبورگردید پشت میکروفون بیاید و دختر خود را دشنام بدهد. دشنام دادن یک مادر به دخترش در حضور اینهمه جمعیت یک ضربه بزرگ "عاطفی" و روحی بود که تأثیر جدی در آینده هر دختری دارد و سرنوشت او را عوض می کند همانطور که سرنوشت مرجان را عوض کرد که در ادامه می نویسم. علاوه بر مادرش، زنان دیگری هم توسط مسئولین ترغیب و تشویق شدند تا علیه مرجان صحبت های ناروا و زشت بر زبان بیاورند (در این نشست ها کسی نمی توانست سکوت کند و همه مجبور بودند به شکلی موضعگیری کنند تا بعداً خودشان دادگاهی نشوند). این جلسات چندین هفته به صورت نوبه ای علیه مرجان ادامه داشت تا اینکه وی در اثر فشارها، صدمات روحی و مجموعه محدودیت هایی که مسئولین در داخل تشکیلات وارد می کردند دست به خودکشی زد.
روزی که عکس او را در قبرستان اسارتگاه اشرف دیدم، بسیار شوکه و دلگیر شدم و هنگامی که علت مرگ او را (به شکل مخفیانه از دوستم که از این قضیه مطلع بود) پرسیدم، گفت که با خوردن میزان زیادی قرص خودکشی کرده است. این حادثه از همه مخفی نگه داشته شد. البته به دلیل اینکه مرجان تخصص برقکاری داشت، به"مردان" گفته بودند علت مرگ وی برق گرفتگی است!.
او تنها دختری نبود که زیر فشارهای سنگین روحی مجبور به خودکشی گردید، دو خانم دیگر بنام های "مهری موسوی و مینو فتحعلی" نیز بوسیله قرص سیانور و… کشته شدند. همچنان که "آلان محمدی، هما سرشار و معصومه غیبی پور" هم با خودسوزی یا با توسل به اسلحه خودکشی کردند. همه این خانمها بدلیل اعتراض به سیاست های تبعض جنسی و ظلم و ستم موجود در تشکیلات و یا فشارهای روحی به این سرنوشت دچار شدند.
 سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) در اطلاعیه ای که بعنوان "شهدای بمباران امریکایی ها" صادر کرد و در تلویزیون این فرقه هم خوانده شد، نام "مینو فتحعلی و مهری موسوی" را در کنار سایر کشته شدگان بمباران اعلام کرد.
مریم رجوی که امروز در برابر چشم مردم به دروغ دم از آزادی و حقوق زنان می زند، اول باید جواب این خون ها و همه ستم هایی را بدهد که بر زنان فرقه خودش روا می داشت و باعث خودکشی یا قتل تعداد زیادی از زنان اسیر در قرارگاه های خودش شد.
ادامه دارد…

زهراسادات میرباقری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا