بنیاد گرایی اسلامی، دست ساز اربابان” مماشات گرا؟؟” ی شماست!

مجتبی قطبی چهره ی دیگری از قلم بدستان صندوقخانه ی رجوی است که این بار وظیفه داشته که اوهم دربزک کردن چهره ی نظام جور، سلطه وتابعیت و دادن آدرس غلط به مردم درباره ی تفکر معقولانه درمورد بنیادگرایی ازهر نوعش، دست بقلم ببرد!
نام نوشته ی نامبرده " زنگ بیداری علیه تروریسم بنیادگرائی اسلامی " بوده ودر وبسایت همبستگی ملی؟! انتشار یافته است.
او دراین نوشته آورده است:
" روز چهارشنبه هفتم ژانویه، گلوله‌های ترور و شقاوت بنیادگرائی اسلامی علیه روزنامه فکاهی «شارلی ابدو» بار دیگر قلب ارزش‌های دموکراتیک را نشانه گرفت و جهان را دیگربار شاهد به خون غلتیدن اندیشه و قلم‌به‌دست تاریک اندیشان تاریخ نمود. اگرچه بخشی از عوامل وقوع این‌گونه جنایت‌ها(حداقل در مورد جذب نیرو) به شرایط ناعادلانه اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جوامع حاشیه‌نشین در کشورهای غربی برمی‌گردد، اما بی‌شک بی‌عملی جوامع دموکراتیک در مقابل «بنیادگرائی اسلامی» که از ابتدای به قدرت رسیدن نظام تروریستی در ایران رشد کرده و به تهدید اصلی صلح و آزادیتبدیل‌شده است اصلی‌ترین عامل وقوع این‌گونه جنایت‌هاست ".
آن قسمت ازعوامل پیدایش این نیروهای بنیاد گرا که " به شرایط ناعادلانه اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جوامع حاشیه‌نشین در کشورهای غربی برمی‌گردد "، بطور صحیح از طرف آقای مجتبی مورد اذعان قرار گرفته وایرادی براین سخنان نیست ومسلما جای تشکر هم دارد.
 اما قسمت دیگر که به بی عملی جوامع دموکراتیک؟! مربوط است، نادرست بوده ودراین مورد باید گفت:
اولا جوامع دموکراتیک مورد ادعای نویسنده ی مذکور، حضور عینی ندارد و این نظام های باصطلاح دموکراتیک درزمان رقابتی بودن سرمایه داری که مربوط به قرن 18و19 است، نمود مثبتی داشته که با انحصاری شدن آن ازاوایل قرن بیستم، این خصلت مثبت خود را ازدست داده است!
بلی دراین جوامع سابقا ونسبتا دموکراتیک، هنوز هم بارقه هایی از آزادی بیان ومطبوعات وتجمعات گاه گاهی وجود دارد، اما بخاطر تسلط تقریبا کامل نظام امپریالیزم- صهیونیستی بر رسانه های قدرتمند، پیام وکلام دیگران مخالف خوان، درمیان برنامه های این رسانه های قدرتمند خفه میشود و این آزادی ها درهیاهوی آنها خفه شده و قادر به کسب حقوق دموکراتیک اکثریت مردم نمیشود!
همه ی ما میدانیم که کشور آمریکا مترقی ترین قانون اساسی جهان راداشته – که اینک با علاوه کردن مواد وتبصره ها این نقش خود را ازدست داده- به همه ی شهروندان خود حق انتخاب کردن وانتخاب شدن داده است وبراستی هم عده ی کثیری مثلا درانتخابات ریاست جمهوری شرکت میکنند که تنها 2نفر ازکاندیداتورهای دوحزب حاکم سخنگوی حداکثر 20% ازمردم آمریکا بخاطر سرمایه گذاری های میلیاردی وتبلیغات هیستریکی که بنفع آنها میشود، برنده ی انتخابات میشوند و نام سایر کاندیداتورها که اتفاقا گاهی از افراد مترقی و آزادیخواه و فرهیخته هم هستند و رد صلاحیت هم نشده اند، ابدا مطرح نمیشود!
این افراد نامزد شده ی غیر وابسته به  دو حزب میلیاردرها، بخاطر اینکه توان پرداخت هزینه های نجومی تبلیغاتی راندارند، خود بخود وبدون اینکه فشار سیاسی بدانها وارد شده باشد، ازگردونه حذف میشوند!
پس دران نوع دموکراسی ها گرچه ظاهرا فشار سیاسی وجود ندارد، اما  این جبر اقتصادی است که مردم را ازحق انتخاب شدن محروم میکند ونتیجه ای جز فرمال بودن دموکراسی ندارد وبنابراین استفاده ازسخنان دهن پرکن و فریبنده ای مانند " قلب ارزش های دموکراتیک " کشک است وتنها بدرد سابیدن میخورد!
شماها خودتان هم به نقش تعیین کننده ی این رسانه های انحصاری پی برده اید ومدام میکوشید که حرف های اغلب نابخردانه ی تان ازاین رسانه ها پخش شده وملهمی بردردهای بزرگ انحصار طلبی تان باشد!
نامبرده به نوشته اش چنین ادامه میدهد:
"به قدرت رسیدن خمینی در ایران و دیدگاه‌های وی در مورد ایجاد یک «حکومت اسلامی» زنگ خطر علیه ارزش‌های دموکراسی غرب راکه با هزینه‌های گزافی، به‌دست‌آمده بود، از همان ابتدا به صدا درآورده بود. رژیم جنایت‌پیشه حاکم بر ایران در راستای رسیدن به اهداف خود و لباس عمل پوشانده به آرزوهای خمینی در ایجاد حکومت اسلامی موردنظرش، تاکنون از هیچ عملی فروگذار نکرده است و نخواهد کرد ".
قبل از اینکه امام خمینی سرکار بیآید، آمریکا با کودتای نظامی وبرکناری ذوالفقار علی بوتو که به مسائل بنیادی مانند دموکراسی وعدالت اجتماعی توجهی کم وبیش داشت واعدام او، جمهوری اسلامی پاکستان را به رهبری ژنرال ضیاء الحق بر این کشور مسلط کرد!
هنوز ازیادها نرفته که این ژنرال خون آشام پاکستانی زمانی به تهران آمد وبا امام خمینی هم دیدار کرد.
امام خمینی طی سخنانی بیاد ماندنی گفت که "  مردم کشورهای اسلامی گناهی ندارند، بلکه رهبران (با اشاره دست به این ژنرال) اینها هستند که فاسدند".
این کودتاگر پاکستانی که بلافاصله به پشتیبان تمام عیار سلفی های افغانی همت گماشت، با استقبال تند دانشجویان آن زمان دانشگاه تهران ومردم حاضر درمسیر، مواجه شد و شعارهای " ضیاء الباطل برو گم شو و…" علیه او سردادند!
پس آقای  قریشی! ادعای فوق تان با ملاحظه ی یک فاکت تاریخی مسلم دروغ ازآب درآمد!
درادامه ی مطلب آمده است:
 " جنایت تروریستی «شارلی ابدو» در پاریس را نمی‌توان به‌عنوان پدیده‌ای استثنائی و منفعل از شکل‌گیری بنیادگرائی اسلامی در ایران و در منطقه تلقی کرد. این جنایت ادامه و نمونه بارزی از فتوای خمینی علیه سلمان رشدی نویسنده کتاب «آیه‌های شیطانی» و به دنبال ان فتوای خامنه‌ای ولی‌فقیه رژیم حاکم بر ایران که فتوای مرگ کاریکاتوریست دانمارکی را صادر کرد، است ".
وشما عملا دیدید که هیچ عملی درمورد کشته شدن این افراد که برعلیه آنها فتوای صادر شده بود ازطرف ایرانیان وشیعیان انجام نشد و شما نمیتوانید جنایت تروریستی فرانسه را با این مسائل مقایسه کنید ودرعوض باید بدانید که غربی ها مارسمی ای را برای عقب نگه داشتن کشورهای جهان سوم واستثمار بیشتر آنها، درآستین خود پرورش داده اند که این مار به وظیفه ی خود عمل میکند ولی گاها نیز دیوانگی وحق نشناسی کرده ودرکشورهای حامی خود نیز نیش هاییمیزند!
به موازات این نیش زدن های خودی، بازهم این مار پرورانده شده، مصرف داخلی- ازنوع تقویت راست افراطی غرب- دارد واینهم برای حکام این کشورها که حداکثر نماینده ی 20% از مردم خود هستند ونه بیشتر، پربدک نیست!
با این وصف شما درنوشته ی تان در مورد جریانی که بنفعی ازانحا، سلطه گران جهانی درآن ذینفعند، تلاش بر برائت آنها کرده وگناهان تلنبار شده ی 100 ساله ی سلطه گران غرب درمورد ایجاد گروههای افراطی ازهمه نوعش را به گردن ایران میاندازید و آنگاه ازما گله میکنید که چرا شما را " مجاهد خلق ایران" ندانسته ووابسته ی گروهی منحط ومستبد و دشمن وطن وفرقه گرا مینامیم!
آقای قریشی چنین ادامه میدهد:
" اما متأسفانه کشورهای دموکراتیک و قدرتمند غرب که خود را مهد آزادی و حقوق بشر می‌دانند تاکنون در مقابل هشدار و زنگ خطری که بسیاری نیروهای دموکراتیک ودر صدر آن‌ها مقاومت ایران، در مورد این خطر به صدا درآورده بودند بی‌تفاوت بودند و یا به‌سادگی و با اتخاذ روش‌های مماشات گرایانه از کنار آن گذشته و در پی مبارزه‌ای جدی با این پدیده برنیامدند ".
بازهم متهم شدن سلطه گران به مماشات! خسته وفرسوده شدیم ازشنیدن این لابه های شما فرقوی ها در مقابل سلطه گران که شمارا که پایگاهی درمیان مردم ایران ندارید، بازور توپ وتانک وهواپیما های دموکراتیک شان!! برامور ایران مسلط کنند!
بعنوان یک ایرانی ازاین رفتار ذلت بارتان دبرابر بانیان واقعی بنیادگرایی واقعا شرمنده ایم!
آخر هموطن حسابی!
این عمه ی مرحوم من نبود که وهابیت رابنیان گذاشت وپرورشش داد، او کسی جز انگلیس وبعدا آمریکا و… بود؟
اینهمه دروغ گویی برای چه؟ برای چند صباح زندگی مثلا داخل حکومتی وبعد مرگ لا علاج و غیر قابل جلوگیری؟!
ظاهرا که اوضاع لیبی و… بدجوری دهان شما را آب انداخته ونمیدانید که مردم ایران هرچه هم که نارضایتی داشته باشند، با استفاده ازتجربیاتی که طی این 20 سال بدست آورده اند، استقبالی ازاین نوع   براندازی محبوب شما نخواهند کرد!
آقای قریشی میگوید:
" هدف قرار دادن قلب تروریسم بنیادگراکه در تهران می‌تپد، ضرورت مبارزه با این پدیده شوم است. مماشات و دست دراز کردن و کمک طلبیدن از رژیم ایران بیراهه‌ای است که با استناد به وقایع اخیر بیش از بیش دامن‌گیر جهان غرب خواهد شد، چرا که دموکراسی با رژیم‌های تروریستی و بنیادگرای مذهبی هیچ سنخیتی ندارد ".
این تروریست های مورد بحث، پایگاه وحامی درتهران ندارند ومردم از جریان امر باخبرند وبنابراین تلاش تان برای پی نخود سیاه فرستادن آنها فارغ از فایده است!
اگر راست میگویید، چرا باین دموکراسی ها وارزش های غربی توصیه نمیکنید که دست از تجهیز وسازماندهی افراطیون مذهبی بردارند؟
شما که دستتان درخود سوزی ودگر سوزی معرکه میکند و برخلاف اکثر مردم، آنرا عملی قهرمانانه میدانید، پس چگونه است که دراعتراض به تقویت این بنیادگرایی یکصد ساله، خودتان را در مقابل دفاتر ونمایندگی های این کشورهای فخیمه! به آتش نمی کشید؟!
آقای قریشی مطلب اش چنین پایان میدهد:
" امیدواریم که شرکت میلیونی مردم اروپا در محکومیت حمله جنایت‌کارانه به دفتر نشریه «شارلی ابدو» در روز یکشنبه 11 ژانویه، زنگ بیداری را برای دولت‌مردان در کشورهای دارای دموکراسی به صدا درآورده و آن‌ها را از خواب خرگوشی بیدار کند ".
اتفاقا شرکت میلیونی مردم اروپا دراین تظاهرات مورد نظر شما سودی برای فرقه ی رجوی ندارد!
پیام آنها نفی خشونت گرایی و برقراری همزیستی مسالمت آمیز مردم جهان باهر دین ومسلکی بود که با ذات انحصار طلبانه ی شماها درتضاد است!
این تظاهرات دروهله ی اول هشدار به راستگرایان افراطی آمریکا ومتحدانش بود که نفع خود را در خشونت ودشمنی مردم وانداختن تفرقه دربین آنها میبنند و شما درمقابل، نئوکان های اعظمی مانند سناتور جان مک کین ها را در قلب خود جای داده اید! " رطب خورده منع رطب کی کند"!
تئوری ضدبشری " جنگ بین تمدن ها" را که دست ساز این جناح حکومتی غرب ومحبوب شماست، فراموش که نکرده اید؟؟!
صابر
 

منبع

یک دیدگاه

  1. مقاله خوبی نوشتید واقعا جنایات رجوی دست کمی از جنایتکاران وتروریست های سلفی ندارد به قول معروف کبوتر با کبوتر ؛بازبابازکند پرواز بنابراین اگررجوی ازتروریست های سلفی حمایت نکند جای تعجب دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا