گفتگوی بنیاد خانواده سحر با خانم ها بتول سلطانی و میترا یوسفی – قسمت پانزدهم

گفتار پانزدهم: در توضیح منزلت و شان همسر مسعود بودن
بنیاد خانواده سحر: قرار بود موضوع ازدواج های رجوی را بصورت یک سلسله گفتگو و بحث مستقل مطرح و تا پیوند زدن به موضوع انقلاب ایدئولوژیک ادامه بدهیم. اما یک اتفاقی در این میان افتاد و اینکه بحث ازدواج مسعود با اشرف بصورت ناخواسته گره خورد و بعد هم موضوع ازدواج او با فیروزه در ادامه مطرح شد. با این اوصاف به نظر می رسد بحث ازدواج سوم مسعود را در ادامه همین بحث ها دنبال کنیم. و از این جلسه به بعد تا هر کجا که موضوع کشش داشت و لازم باشد ادامه پیدا خواهد کرد. درباره ازدواج های قبلی رجوی با اشرف ربیعی و فیروزه بنی صدر کلیاتی از انگیزه های این ازدواج ها و برداشت های رجوی از آنها و در نهایت فرجام آنها صحبت شد. اما ازدواج با مریم قابلیت و پردازش و موضوعات زیادی را همراه خواهد داشت. پس زمینه های زیادی دارد، متن و حاشیه های زیادی دارد و همینطور تا حالا این موضوع قابلیت گمانه زنی و بحث و فحص را با خودش حفظ کرده است. به این ازدواج از جهات مختلفی پرداخته شده است. اما عیب این اظهار نظرها این بوده که همه یک طرفه بوده، یعنی امکان گفتمان رودررو وجود نداشته است. در حالی که برای اثبات هر ادعایی باید ساعت ها حرف زد و ادله آورد و روی احتمالات و فرض ها سوال و جواب کرد، ضعف ها و قوت های آن را بیرون آورد، روی تناقض ها تعمق کرد تا نتیجه گیری درست باشد. فکر می کنم این فرصت خوبی باشد برای شنیدن نقطه نظرهای شما درباره این ازدواج و صحبت کردن روی تناقضات و ابهامات احتمالی آن.
روی همین اصل می خواهیم روی این ازدواج متمرکز بشویم. اینکه شما از چه منظری به این ازدواج و طلاق نگاه می کنید و نهایت اینکه این سرفصل تا چه اندازه می تواند ما را در نزدیک شدن و شناخت ماهیت رجوی کمک کند. البته این را هم می دانیم که نظرات کلی شما درباره این ازدواج چیست، اما ناگزیر هستیم برای بیرون آوردن آن تناقضات، شما دوباره دیدگاه های کلی تان را در این خصوص بیان کنید. بخصوص که این گفتگوها ضلع سومی هم دارد که یک زن است و به هر حال می تواند دیدگاه های شما را به عنوان یک زن همراهی یا به چالش بکشد. آنچه از زبان خانم سلطانی شنیدیم بخاطر اینکه در فاصله زیادی به موضوع نگاه کرده و از طرف دیگر مجال اندیشیدن به آن را نداشته و جز آنچه به او القا کرده فراتر نرفته اند، صحبت های ایشان بیشتر جنبه روایی و یک طرفه از موضوع دارد. یعنی فاقد آن نگاه چالشی و تحلیلی است. اما بر عکس چون خانم یوسفی در این زمان در متن اتفاقات و مناسبات هستند و در عین حال یکی از موضوعات و دلایل جدایی شان همین ازدواج است، بطور اولی نگاه و تحلیل شان بیشتر مورد توجه است. با این ذهنیت حالا از خانم یوسفی خواهش می کنم درباره این ازدواج به عنوان یک موضوع محوری از هر کجا که لازم می بینند بحث را شروع کنند.
میترا یوسفی: حقیقت این است که من بنا به دلایل خیلی خاص و البته مستند از موضوع این ازدواج و آن پیشینه ای که از رابطه مریم و مسعود بیاد می آورم و در ادامه فاصله زمانی بین ازدواج مسعود با فیروزه، آمدن مریم در دم و دستگاه مسعود، نزدیکی مریم به فیروزه و مسعود و فاکتورهای دیگر تحت هیچ شرایطی نمی توانم انگیزه این ازدواج را جز از زاویه یک رابطه شخصی دو طرفه میان مریم و مسعود ارزیابی کنم. یعنی اول می خواهم بر روی انگیزه های واقعی این ازدواج انگشت بگذارم در مقابل آن انگیزه ها و دلایل واهی و ساختگی که به این ازدواج سنجاق شده است. به این ترتیب می خواهم حرف نهایی و آخرم را در همین اول بحث بزنم و بعد بتدریج روی مستندات و شواهد و قرائنی که این باور را اثبات می کند، پیش بروم. این نتیجه گیری و فرایند البته خلق الساعه نبوده و زمانی که خبر ازدواج مسعود با مریم را شنیدم، نمی توانستم مثل امروز تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری کنم. یک احساس خیلی عجیبی داشتم، یعنی خیلی خوش بینانه به موضوع نگاه می کردم. مثلا احساس اولیه ام این بود که چرا مسعود نمی تواند بدون همسر بماند، احساسم بیشتر گلایه آمیز و دلخورانه بود. بعضی وقت ها هم خودم را بابت این محاکمه و گلایه درونی مسعود سرزنش می کردم و فکر می کردم دارم در حق این آقا اجحاف و ستم می کنم. حتی میتوان گفت بعضی وقت ها احساسم این بود که با موضوع برخوردی کاملا ایده آلیستی داشتم. در حالی که آموخته بودیم مسئله انقلاب و رسیدن به هدف انقلابی امری واقع بینانه و مدام در حالت رشد و همسویی و تحول با بسترهای مادی و شرایط عینی است.
بخاطر همین این برداشت ها را به حساب تمایلات ایده آلیستی خودم می گذاشتم که تحت هیچ شرایط با معیارهای انقلابی همخوانی نداشتند. همین احساس را هم هنگام شنیدن خبر ازدواج مسعود با فیروزه داشتم. در مقابل کسی که با شنیدن خبر این ازدواج یکسره مسعود را متهم به هوسرانی و خوش گذرانی کرده بود، واقعا مستاصل شده بودم چگونه موضع گیری کنم. اما یک عشق پاک و عاشقانه به کل سازمان و به دنبال آن ارادتی که بتدریج در مسعود جا گرفته بود، باعث می شد خودم را همیشه در اندازه ای ندانم که بخواهم درباره این اتفاقات قضاوت آلوده به اتهام کنم. این احساس را بگذارید در کنار واکنش های مثبتی که درباره این ازدواج می دیدم یا می شنیدم. از آدم هایی مثل ابوذر ورداسبی که چگونه با این موضوع برخورد می کردند. اول شوکه شده بودند و چیزی نمانده بود که موضع گیری و حتی اعلام جدایی بکنند، اما بعد همه چیز عوض شد. یا حتی احساسات و شور و شوق و اشک های حسن شوهرم که با اطمینان خاطر نه تنها از سلامت و درستی این ازدواج که حتی در تقدس آن هم تردیدی به خودش راه نمی داد. در مقابل من حتی تا مرز مُردن و بی ارزش شدن همه ارزش های سازمان پیش می رفتم و بر می گشتم. نمی توانستم قبول کنم این همه عظمت و فداکاری به همین سادگی تبدیل به یک چیز پوچ و بی اساس بشود. اینها احساسات متضاد من در هنگام شنیدن خبر ازدواج این آقا و خانم بود. اما ورای این تناقضات آنچه به مرور و با اتفاقات بعدی در من شکل می گرفت و به یقین تبدیل میشد، برداشتی کاملا متفاوت از موضوع بود که به مرور زمان قوت گرفت. اینها را به این خاطر بیان کردم که بدانید این برداشت ها اگرچه بیشتر حسی بودند، اما اهمیت شان این است که چقدر با واقعیت ارتباط و گره خورده اند. با این توضیحات می روم سر اصل موضوع و درباره برداشت شخصی ام از این ازدواج و شواهد و قرائنی که در این ادعا دخیل هستند، توضیح می دهم.
اما قبل از آن می خواهم یک توضیحی درباره طرح سوال چرا مریم؟ که به عنوان یک سوال کلیدی در تشکیلات مطرح شد بدهم. از باب مقایسه این ازدواج با دو ازدواج قبلی مسعود و اینکه اساسا طرح این سوال برای ازدواج با مریم چه اهمیتی دارد و چرا این اهمیت در ازدواج های قبلی مسعود مطرح نمی شود. در حالی که ماهیتا این ازدواج ها به لحاظ کیفی و زمانی فاصله زیادی با هم ندارند و در حد فاصل این زمان ها اتفاقات خاصی هم روی نداده است. پس چرا یک مرتبه ازدواج سوم مسعود تبدیل به یک چالش خودجوش و خودساخته از طرف پادوهای رجوی می شود و در واقع از اساس از جانب خود رجوی مطرح می گردد. به نظر من این سوال که از سوی تشکیلات مطرح می شود که چرا مریم؟ بطور اصولی می تواند درباره دو ازدواج قبلی مسعود هم جای طرح داشته باشد و هم واقعا لزومی به طرح آن نباشد. جای طرح داشته و دارد از این زاویه و جهت که همان زمان هم انتخاب یک همسر برای رجوی یک معضل و مشکل بوده است. به این دلیل ساده و ابتدا بیان شده که همسر او باید بواسطه موقعیت و منزلتی که مسعود دارد تابع مختصات و ویژگی های خاصی باشد. چون در هر زمانی این اصل پذیرفته شده که مسعود یک آدم معمولی نیست و کسی که قرار است به عنوان همسر او باشد، باید از هر جهت در شأن و صلاحیت او باشد. پس جای طرح این سوال در هر زمانی و حتی زمان ازدواج با اشرف هم وجود دارد. کما اینکه به این موضوع مهدی ابریشم چی بارها اشاره می کند و در توجیه ازدواج مریم و مسعود می گوید بعد از مرگ اشرف ما همیشه با این سوال مواجه بودیم که چه کسی شایستگی و صلاحیت قرار گرفتن در کنار مسعود به عنوان همسر او را دارد. خیلی در این رابطه صحبت می کند که اگر بخواهید می توانید آن سخنرانی معروف ابریشم چی درباره انقلاب ایدئولوژیک را بخوانید و بیشتر به منظور او پی ببرید. اما از جهاتی در ازدواج مسعود با اشرف و فیروزه دلیل و انگیزه خاص و غیرمتعارفی اعلام نمیشود که این ازدواج را خاص و نیازمند توضیح بکند.
البته در مورد فیروزه جای طرح این سوال هست اما نه به اهمیت و اندازه ازدواج با مریم که در ادامه درباره اش صحبت خواهم کرد. اما بر عکس در ازدواج مسعود با مریم سوالات خیلی زیادی مطرح می شود، حالا برای فرار از پاسخ تک تک این سوالات بهتر است همه را یک کاسه کنند و تحت عنوان چرا مریم؟ از زبان خودشان و در اصل از زبان تشکیلات مطرح کنند. چرا؟ به این خاطر که مریم شوهر دارد و زن مهدی ابریشم چی نزدیک ترین فرد به مسعود است. مریم سابقه و صلاحیت تشکیلاتی و سیاسی و ایدئولوژیکی آنچنانی ندارد، هنوز امضاء ازدواج مسعود با فیروزه خشک نشده است. از آمدن مریم به دفتر و دستک مسعود وقت زیادی نمی گذرد، این مریم خانم ندیمه و کلفت اول خانم فیروزه بنی صدر بوده است، یعنی مدار و صلاحیت تشکیلاتیش تا همین اندازه بوده که دست به سینه فیروزه ایستاده باشد. همینطور ابهامات و سوالات ریز و درشت دیگری هم وجود دارد. پس جای طرح این سوال که چرا مریم؟ به نقش و حضور مریم در این ازدواج گره می خورد و با او این همه سوال و چالش موضوعیت پیدا می کند. به همین دلایل اینها خودشان می دانند این سوال در متن مناسبات مطرح خواهد شد، حتی با فرض اینکه کسی جرات بیان آن را نداشته باشد اما به هر حال بصورت یک سوال ذهنی و بالقوه برای همیشه ذهن تشکیلات را بخودش جلب خواهد کرد. بخاطر همین پی آمدهای خودشان بحث چرا مریم؟ را مطرح می کنند تا یکبار برای همیشه از این بحث و چالش درونی عبور کنند. از یک زاویه هم من معتقدم طرح این سوال برای ازدواج مسعود با فیروزه کم یا بیش تابع همین ضرورت و ابهامات نیز هست. چون فیروزه اصلا در قد و اندازه های فکری و سیاسی و تشکیلاتی مسعود نیست. بنابراین می توانسته به نوعی این سوال در آن مقطع هم مطرح بشود. اما نمی شود و تنها به پاره ای توضیحات درون تشکیلاتی و برون تشکیلاتی بسنده می شود. از جمله اینکه این ازدواج سیاسی نیست. خوب اگر سیاسی نیست پس الزاما تشکیلاتی و فکری هم نیست. پس یک ازدواج معمولی و عادی است. و این درست در نقطه مقابل آن ضرورتی قرار می گیرد که مهدی ابریشم چی روی آن تاکید دارد. یعنی اصل ازدواج با مریم را قائم و قائل به آن می کنند. خوب این ضرورت که خلق الساعه و یک شبه پیش نیامده است. از دیرباز وجود داشته است. منظورم شأن و منزلت تشکیلاتی و ایدئولوژیکی است که همسر مسعود باید داشته باشد.
به همین دلیل و ضرورت پس فیروزه نمی توانسته دارای چنین صلاحیتی باشد. باز روی حرف ابریشم چی تاکید می کنم، روی اینکه هر کسی نمی توانسته زن مسعود باشد. معنی حرف این است که این ضرورت از همان زمان ازدواج مسعود و اشرف احساس شده است. پس در این بین ازدواج مسعود با فیروزه یا تابع این فاکتور یعنی شایستگی بوده یا نبوده است. اگر بوده که دلیلی برای قطع و طلاق نبوده است و اگر نبوده که یعنی این ازدواج در نوع خودش یک ازدواج معمولی بوده و ضرورت صلاحیت و شایستگی همسر مسعود بودن کم یا بیش حرف یاوه ای بوده که فقط می توانسته یک توجیه مضحک باشد. مگر اینکه عنصر و فاکتور مصلحت گرایی های سیاسی در میان باشد که آن هم موضوع ثانونی و حاشیه ای است. به یک معنی مفهوم اش این است که رجوی می تواند بنابه مصلحت و اقتضائات و یا منش و فردیتش با هر کسی زندگی مشترک داشته باشد. می خواهم روی این معنی تاکید کنم که طرح پرسش چرا مریم؟ برای مناسبات و وادار کردن اعضاء به اینکه برای این سوال پاسخی جستجو کنند خودش یک شیوه و راه حل برای معضل ازدواج مسعود با مریم بوده است. یک نوعی زرنگی و رِندی برای اینکه آن انگیزه اصلی استتار بشود. برای اینکه آن جنبه های نفسانی، غریزی، گناه آلود، جای خودشان را به یک امر متعالی و ارزشی بدهد. به جای اینکه به قعر چاه پرتاب شوند به ماه بروند. پایه این تغییر محتوای به نظر من طرح این سوال است که چرا مریم؟ این مقدمه و پایه ای است که می خواهم بر پایه آن ریشه های واقعی این ازدواج را جستجو و دنبال کنم. ریشه های نفسانی، عشقی، شهوانی و به همین ترتیب نقش متقابل هر دو طرف را در این ازدواج بررسی کنیم.
بنیاد خانواده سحر: دور اول مصاحبه با خانم ها بتول سلطانی و میترا یوسفی در اینجا به پایان میرسد. امیدواریم در آینده ادامه این مصاحبه ها را از نظر خوانندگان عزیز بگذرانیم.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا