خود بزرگ بینی رجوی او را کر و کور کرده است

با اینکه چندین هفته از فوت میرزاآقا پاک نیت در غربت می گذرد اما در نحوه برخورد فرقه رجوی با افراد فوت کرده چیزهایی می بینم که روحم را می آزارد و قلبم را به درد می آورد. آنهم اوج پستی و رذالت و کینه رجوی و تشکیلات منافق آن  نسبت به این پیر مرد 81 ساله است در دلم هزاران بار به رجوی و دستگاه منافقش لعنت می فرستم واز طرف دیگر هزاران بار خدارا شکر می کنم که دیگر در این تشکیلات جهنمی نیستم. و افسوس می خورم که  تا کی باید هزاران نفر دیگر در اسارت چنین فرقه منافقی باشند. و هم چنان در غفلت و زیان باقی بمانند.

آیا این همه شقاوت و پستی در این فرقه را نمی بینند؟! آیا اطلاعیه این گروه در رابطه با این پیر مرد 81 ساله در سیمای نفاق و دروغگوی این فرقه زشت را ندیده اند؟! و یا نخوانده اند؟! که چطو در روز روشن دروغ می گوید و حتی در مورد مرده هایش هم تبعیض قائل می شود؟! یکی را شهیدصدیق یکی را مرده و این پیرمرد را مرحوم پناهنده می داند. لعنت ابدی به رجوی و مزدورانش.

شما اگر به اطلاعیه فرقه رجوی نگاه کنید از اول تا آخرش خراب کردن آن مرحوم است  واقعا نمی دانم چرا رجوی این قدر و تا این حد نسبت به این پیر مرد کینه دارد چرا مثل بقیه مرده هایش حداقل لقب صدیق هم به او نداده، می گوید پناهنده ما بوده آخر مگر رجوی خودش بعداز سال 70 نمی گفت ما کسی که انقلاب نکرده باشد در اشرف نداریم و نمی توانیم داشته باشیم تا چه رسد به مهمان و پناهنده. مگر  رجوی و مزدورانش فراموش کردند که همه افراد از جمله همین میرزا آقا که در اشرف بودند را به زور هم که شده بود به نشسته های انقلاب می بردند، حالا چطور میرزا آقا مهمان پناهنده شده است؟!

رجوی می گفت حتی در خارج اشرف هم کسی بدون انقلاب مریم نمی توانیم داشته باشیم که عضو سازمان باشد. پس چطور میرزاآقا مهمان آنهم پناهنده بوده است یک نکته مهم دیگراینکه برای اولین بار فرقه کسی را که فوت کرده دیگر به محاصره ضد انسانی اشرف و لیبرتی ربط نمی دهد و  در اطلاعیه اش می گوید ” طی 26 سال گذشته همه رسیدگی‌های انسانی را درباره او به کامل‌ترین صورت انجام دادند.” حالا باید فرقه  رجوی به این تناقضات و دروغ گویی هایش جواب بدهد که چطور در محاصره ضد انسانی اشرف ولیبرتی شما در رابطه با میرزا آقا که عضو شما نبوده  “همه رسیدگی‌های انسانی را درباره او به کامل‌ترین صورت انجام دادی”؟! اما در رابطه با اعضای خودت به علت محاصره نتوانستید انجام بدهید. این تناقض و دروغ را کی باور می کند؟!

در حالیکه ما جداشده شاهدبودیم به طور مشخص تبعیض در زمینه دارویی و پزشکی در اشرف بطور آشکار وجود داشت،  به حدی که باعث تناقض افراد می شدکه به صورت فاکت(نمونه) تناقض در نشست های عملیات جاری بیان می کردند. من بدلیل بیماری قند و فشار خون به بیمارستان اشرف مراجعه داشتم و مدتی را هم  جزء کادر بیمارستان اشرف بودم این تبعیضات را روزانه می دیدم که چطور مسئولان بیمارستان فرقه به افراد سرسپرده رجوی بیشتر و ویژه تر رسیدگی می کردند ولی بیماری افراد رده پایین تر را تحت عنوان تمارض مورد بی توجهی قرار می دادند. یادم هست بااینکه آزمایش هایم نشان داده بود که قند دارم ولی دکتر فرقه این بیماری مشخص را نادیده گرفته بود تا اینکه پایم تا زانو سیاه شد وقتی مرا پیش دکتر متخصص داخلی عراقی بردند با تعجب گفت چطور دکتر شما این آزمایش را نادیده گرفته است که من آنجا خیلی ناراحت شدم ولی چاره ای جز فرو خوردن ناراحتی و خشم از این همه بی عدالتی در تشکیلاتی که در حرف همه را برابر و برادر می دید ولی در عمل با فریب و دروغ هرچه بود تبعیض و بی عدالتی بود نداشتم.

در یک مورد دیگر بدلیل سنگ کلیه از درد شدید به خودم می پیچیدم وقتی مرا به  بیمارستان اشرف بردند دکتر اکبر از دکترهای سرسپرده فرقه رجوی به جای آمپول ضد درد به  من آب مقطر تزریق کرد چرا که بیچاره فکر می کرد من دارم تمارض می کنم وقتی دید هنوز دردم کم نشده باز بجای آمپول ضد دردهای شدید آمپول دیازپام تزریق کرد در نهایت دید که من واقعا درد می کشم آمپول مخصوص ضد درد کلیه تزریق کرد بعد هم مرا بستری کرد و… اینها نمونه های  از موارد زیادی است که من خودم شاهد بودم که فقط در زمینه پزشکی در تشکیلات فرقه رجوی اتفاق می افتاد و می افتد.

حالا چه کسی باور کند فرقه رجوی به میرزاآقا به کامل ترین شکل رسیده گی کرده است باز در رابطه همین میرزا آقا در فرماندهی 11 لشکر86 در سال های 70 تا حداقل 77 که یادم  مانده هر وقت این پیر مرد مریض می شد اگر در همان وهله اول به او مارک تمارض نمی زدندند در مراحل بعدی در نشست ها به او انتقاد می کردند که میرزا آقا تمارض می کند و حتی کسی را برای رسیدگیش نمی گذاشتند تا خودش مجبور شود بلند شود.
این داستان غم انگیز و درد آور هم چنان در این  فرقه ادامه دارد و هر روز  متاسفانه افراد در این باتلاقِ  رجوی ساخته بیشتر فرو می روند.

چرا رجوی وقتی کسی از فرقه اش جدا می شود، حتی یک نقطه مثبت در او نمی ببیند. و هرچه می بیند سیاهی است  این چه دستگاهی است که حتی بالاترین افراد تشکیلاتش را وقتی سئوالی به ذهنش در رابطه با کار روزانه بزند به او به دیده مشکوک می نگرد. یعنی فردیکه تا یک لحظه پیش گوهر بی بدیل، لم یرتابو بوده و مورد اعتماد به یکباره دیگر مورد اعتماد نمی باشد…
اگر خواسته باشم مختصر و کوتاه باتوجه به سالیان زیادی که در این فرقه بوده ام در باره این نوع نگرش و دیدگاه بگویم چیزی نیست جز اوج مطلق بینی و خود بزرگ بینی رجوی که او را کور و کر کرده است. چرا که جنس و نوع عملکرد رجوی از جنس و نوع عملکرد طاغوتیان و مستبدین تاریخ  چه در حال و گذشته است. پس رجوی باید منتظر عذاب و کیفر این مطلق گرایش باشد چرا که فرمان حتمی خدا در مورد عذاب کافران و مشرکان فرا خواهد رسید.

رضا بهروزی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا