از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت ششم

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!

 استقرار در جلولا

سال 70 در جلولا بودیم که به نیروها گفته شد، شب درقرارگاه یکتا مهمان داریم و از انقلاب مریم با او صحبت کنید که مثلا بعد از طلاق اینقدر از ما انرژی آزاد شده  و…
ما عصر با خبر شدیم کسی که می خواهد مهمان باشد خانم فریبا هشترودی می باشد , وقتی که خانم هشترودی وارد یکتا شد خانم ها دور خانم هشترودی جمع شده و به کسی اجازه صحبت ندادند. طوری که به آنهایی هم که توجیه شده بودند اجازه صحبت با ایشان را ندادند از جمله یکی از آنها حسین اقدمی بود. وقتی شام را سرو کردند وسط شام در بیرون از قرارگاه رفت و آمد زیاد شد و با یک صحنه سازی در زاغه های آنجا شلیک ها شروع شد و گفتند رژیم ایران به زاغه حمله کرده خانم هشترودی را از قرارگاه خارج کردند و مستقیم به اشرف منتقل کردند و بعداً در نشست سوال شد، چرا آن شب خانم هشترودی را درجا از قرارگاه خارج کردید، گفته شد چون ایشان مجاهد نبود که در اینجا باشد و برای همه روشن شد که صحنه سازی درگیری در زاغه هم یک درگیری صحنه سازی شده مثل فیلم های هالیوودی بوده است طوری که در نشست های بعدی درگیری را اشتباه تشخیص نگهبان اعلام کردند و معلوم شد نه رژیم حمله کرده بود نه کسی دیگر، فقط می خواستند برای خانم هشترودی یک صحنه سازی کنند تا ایشان از درگیری در جبهه های شرقی مقالاتی به نفع فرقه بنویسد.
در سازمان دو گروه و دو نیرو برای فرقه نا چسب بود یکی گروه چریک های فدایی و دیگری آقای هزار خانی بود وقتی که از شورا هزار خانی می آمد به رده بالا آماده باش می دادند و نفراتی که آقای هزار خانی آورده بود هم همین طور و نیروهای بعدی اسیران پیوسته و زندانیهای آزاد شده که به قرارگاه آورده بودند تا با این رویکرد رهبران فرقه و بخصوص مریم همه را اعضای یک خانواده و تن واحد بنامند ولی در صحنه جدی به هر کدام (هزار خانی و…) یک مارک می زدند. شورایی های مجاهد و غیر مجاهد، نیروهای انقلاب کرده و انقلاب نکرده، رزمندگان ناچسب و رزمندگان مسئله دار، ولی امروز اگر به صحبتهای همین مریم گوش کنید فکر می کنید اشک تمساحش برای نیروها به خاطر ارزش انهاست. نه، این اشک برای نیروها نیست برای مسعود است که الان در سوراخ موش قائم شده و اگر چند سال دیگر هم وضعیتش اینطور باشد خود به خود، مریم هم راه دیگری را خواهد رفت.

انواع نشست های درسازمان:
اگر ما حساب کنیم که درسازمان چه نشست هایی بود و چگونه در نشست ها با کلمات بازی می کردند باید بگویم که هر روز از صبح تا شب نشست برگزار میشده، که این نشست ها شامل نشست های جمع بندی – سیاسی – سرفصلی – روزانه – هفتگی و غسل هفتگی می باشند:

جمع بندی:
blankدر آخر هرسال این نشست توسط مسعود رجوی گذاشته می شد و یک سری اخبارهایی که در تعریف سازمان بود و همچنین اخبارهایی که بر علیه نظام بود مطرح  ودر مورد اخبار توضیح داده میشد.  در این نشست فقط مسعود صحبت می نمود  و مریم از او (مسعود) تعریف می کرد مثلا اینکه اگر چنین رهبری نبود، ما پیش از آنکه به اینجا برسیم از بین می رفتیم و یا، این شخص بود که در عرصه سیاسی، ایدئولوژیکی، تشکیلاتی در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایستاد وگرنه ما بدون اواز بین می رفتیم.  بعد از تعریف مریم یکی دو نفر از رهبران سازمان مثل، عباس داوری، مهدی ابریشمچی، قاسم جابرزاده، نیز ضمن ارائه اراجیفی و با استفاده از ابزارهای کنترل ذهن سازو کاری را فراهم می نمودند  تا بتوانند احساسات رده های پایین را برانگیزانند و آنان را پای میکروفن های تعبیه شده در سالن اجتماعات فراخوانده تا بیشتر پاچه خواری مسعود را بنمایند. بعد ازآن مسعود انقلاب را توضیح می داد " انقلاب مریم برابر است با یک ابر قدرت و کارکرد روزانه آن در تشکیلات، که چه تضادهایی را حل کرده است: یک قلم اسکان نداریم، راه خارجه بسته شده، کسی از تشکیلات نمی رود " .  که در این فرصت زنان موضع می گرفتند و می گفتند " اگر انقلاب نبود،زنان هم امروز نمی توانستند در تشکیلات باشند".
نفراتی مثل سوسن علوی طالقانی، نسرین (مهوش سپهری)، آذر، فرشته یگانه،شهزاد صدراز این دست بودند.  بعد از آنکه همه از انقلاب ایدئولوژیک تعریف می کردند، مسعود در مورد پیشرفت در عرصه نظامی که چقدر سلاح و زرهی های از رده خارج شده  صدام را تحویل گرفته و به نیروها داده  توضیح می داد. و در نشست جمع بندی اینطور وانمود میکرد که این یک امتیاز است که میزبان (صدام) به من داده است و این باعث می شود نفرات پایین فکر کنند صدام به اینها کمک خواهد کرد. اگرچه به مسعود کمک می کرد ولی نفرات به اشتباه فکر می کردند که یک پشتیبان دارند. در مرحله بعدی برنامه آن نشست ها  نفراتی که از قبل تشکیلات به آنها فشار آورده والقا کرده بودکه  اگر در نشست مشکل تان  را بگویید از فلان درگیریهای فکری و ذهنی  که با خودتان دارید بیرون می آیید، پشت میکروفون رفته و افاضه کلام میکردند. آن نفرات ناچار بودند موضع بگیرند و بر علیه خودشان و به سود نشست صحبت کنند!!.  به یک سری از نفرات هم از قبل گفته می شد که اگر نفرات برای صحبت بلند نشدند  و از کار کرد روزانه تشکیلات و پیشرفت سازمان در عرصه نظامی، ایدئولوژیکی  حرفی نزدند، چگونه شماها امورات جلسه را بچرخانید. بعد از این  یک سری ترانه ها و سرودهای انقلابی، گذاشته می شد و اگر همان روز سال تحویل می شد یک سری گروه های هنری-  نمایشی  برای خواندن روی سن می رفتند. و در نهایت نشست تمام می شد. تا سه روز کسی با کسی کاری نداشت. بعد از 3 روز یک نشست دیگر گذاشته می شد. مسئولین می پرسیدند که از حرف های رهبری چه برداشتی کردید وچه کارهایی می خواهید در تحقق خواسته رهبری بکنید؟ والان در چه نقطه فکری هستید؟.  در این نشست کسی با کسی کاری نداشت و اگر کسی هم صحبت نمیکرد چیزی به او نمی گفتند.  اما مسئول نشست محیط را طوری آماده می کرد که اگرکسی از نفرات صحبت نکند به طریقی به حرف بکشانند تا به خواسته خودشان برسند.

نشست سیاسی:
قبلاً در سازمان  چیزی بنام نشست سیاسی وجود نداشت اما بعد از دو خرداد سال76نشست سیاسی  یک جایگاه ویژه ای پیدا کرد و قبل از آن فقط نشست های تحلیل سیاسی منطقه و جهانی و ایران بود که توسط مسعود برگزار می شد و مریم نیز حضورداشت.  مثل همیشه او فقط از کارهای مسعود تعریف می کرد و چنین نشست هایی ،  یعنی تحلیل سیاسی، قبل از شروع نشست های سرفصلی (ایدئولوژیکی و تشکیلاتی) گذاشته می شدکه کسی نتواند در این نشست ها حرف اش را به سمت و سوی سیاسی سوق بدهد. ضمن اینکه  بعد از یک هفته قرار شد در یگانها نشست های سیاسی هفته ای یک بار حداقل، باشد تا نفرات موضع گیریهای خودشان علیه خاتمی را در آن زمان بیان کنند. در همان نشست ها به خاتمی (جام زهر) گفته می شد و اگر کسی موضع نمی گرفت و در تحلیل سیاسی خاتمی را نه به عنوان جام زهر تلقی می نمود مرتبا سوال پیچ میشد. یک سری برای اینکه خودشان را طرفدار و وفادار سازمان نشان دهند به فرد تحلیل گر مارک خاتمی چی و رژیمی می زدند و گاهاً در این نشست ها، تحلیلها به کشمکشهای لفظی و حتی به کتک کاری می کشید با این حال سازمان سعی میکرد تا نفرات آنچه در ذهنشان دارند را بگویند تا از آن یک نتیجه گیری داشته باشد. این نشست ها مصادف بود با یک فضای بسته همیشگی در تشکیلات و سازمان در قبال بحث رای اکثریت مردم ایران در دوم خرداد سال 1376  داشت از بین می رفت و هر کسی موضع خاص خودش را داشت و مسعود بعناوینی در جلسات  تابلوی سیاسی خودش را کشیده بود و تابلو خودش این بود که یک روز نظام سیاسی ایران صدور بحران خواهد کرد و آن موقع جنگ ارتش آزادیبخش مجاهدین شروع خواهد شد. تا اینکه رهبری سازمان در این زمان متوجه شد دیدگاه نفرات موجود در تشکیلات با دیدگاه او متفاوت است و بعد از آن دیگر از صدور بحران صحبتی به میان نیاورد .  

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا