نوروز مرگی دوباره برای افراد اسیر در چمبره رجوی؟!

بدون اغراق فرارسیدن نوروز به مثابه مرگی دیگر بود چرا که می دیدیم مسعود رجوی هر ساله در ایام عید وعده پیروزی و رفتن مجاهدین به کشور ایران را می داد اما در عمل می دیدم هیچ خبری نیست.  خودمان می فهمیدیم داریم سر خودمان را با یکسری شعارها گول می زنیم نه تهرانی بود و نه پیروزی در چشم انداز. آنچه مسلم بود مرگی بود که داشت تدریجی اتفاق می افتاد و در شرایط مختلف تعدادی جانشان را از دست می دادند و به لحاظ فیزیکی از صحنه خارج می شدند ولی در این بین تعدادی هم بودند که با مرده هیچ فرقی نمی کردند. در عمل ماها که در آنجا بودیم تبدیل به  مرده متحرکی می شدیم که  روح و ضمیر مان از درون پوک و بی ارزش بود. برای شروع سال باید چهره رجوی منفور و منحوس را می دیدیم  و شاهد  صحنه قهقه مریم و مسعود این جرثومه های ضد انسانی و پلید را بودیم و تحمل می کردیم. الان که در ذهن  آن لحظات را تصور می کنم و آن حالت های تهوع آور که وقتی شعار می دادیم و مسعود  لب هایش  بخاطر خنده مصنوعی تا بناگوش  باز می شد و احساس غرور و شادی بهش دست می داد خوشش می آمد و حتما در دلش می گفت من که می خواهم شما نمی برید ما را به تهران و کلمات خنده آوری که هر سال باید تکرار می کردیم بنظرم بالاترین شکنجه برای تمام کسانی که دیگر آن مناسبات برایشان قابل تحمل نبود و وعده های مسعود این مرد هزار چهره که دیگر دست  چوپان دروغ گو را هم از پشت بسته بود و فقط لق لق زبان شده بود.  الان که خودم در دنیای آزاد پا گذاشتم خدا را بارها شکر می کنم برای اینکه فرصتی بهم داد یک بار دیگر طعم زندگی را حس کنم و باور داشته باشم رجوی یعنی دروغ محض و شیادی  و خر مردرندی کامل و اعتماد خیانت شده تعدادی آدمهای بیگناه. ای کاش صدای ما را دیگر دوستانمان بشنوند و به این زندگی خفت باری که رجوی به نام تشکیلات شیر زنان و دلاورمردان لقب داده می شود پایان دهند و به خود آیند که لحظه ای پشت کردن به رجوی تمام این عنوانهایی مانند شیرزن و دلاور مرد که پیش از این فرقه رجوی بخاطر فریب افراد به اشخاص عضو فرقه می داد  جایش را عوض خواهد کرد و هر انگی که لایق خود مریم و مسعود هست را نثار افراد می کند. پس این رجوی با دغل کاری فقط به فکر بقای خودش هست و سرنوشت آدمها و ادامه حیاتشان برایش بی مفهوم و بی معنی هست و امیددارم بزودی شعار امسال سال آخره را برای نیستی و نابودی رجوی و خیالات پوچ اون سر دهیم و این لکه ننگ از تاریخ ملت ما پاک شود.  روزی رجوی در جلسات خودش می گفت باشد که تاریخ از ما به بزرگی نام ببرد و حتما هم این خواهد شد افراد جدا شده نمونه ای از خروار و مرام بی مرامی رجوی را افشاء کردند و این باعث شرمساری باید باشد نه غرور و افتخار. پس آن روز هم دیر نیست و کارنامه اعمال رجوی هم دستش خواهند داد و روزی خواهد رسید که این غده سرطانی درمان خواهد شد و آلودگی این غده با برداشتن آن از بین خواهد رفت.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا