شهید حقوق بشر وحامی ناقض حقوق مجاهدین رجوی؟!

من بدون اینکه بخواهم ازنحوه ی کشته شدن آقای دکتر کاظم رجوی صحبت کرده ویا از یک عمل تروریستی مشکوک دفاع کنم، درنظر دارم که به عملکرد این شخص که به هرصورت امروز زنده نیست، بپردازم.
 درانجام این عمل،برای مستند بودن حرف هایم ورعایت بیطرفی به سراغ رسانه های خود باند رجوی رفته و نوشته ای با تیتر " گرامیداشت شهید بزرگ حقوق‌بشر دکتر کاظم رجوی " را خوانده وخواستم که برای روشن شدن ابعادی ازقضیه، به مسائلی که دراین وصف نامه آمده است، برخوردی داشته باشم.
این متن نوشته ایست منسوب به " پروفسور ژان زیگلر، استاد حقوق از سوئیس نایب‌رئیس کمیته مشورتی شورای حقوق‌بشر ملل متحد " که بعلت خسته کننده بودن وحرافی زیادی که درآن شده، پاراگراف هایی ازآن را مورد توجه قرار میدهم:
این شهروند سوئیسی نوشته است:
"…او تبدیل به صدای رسای مقاومت ایران در کمیسیون حقوق‌بشر سازمان ملل که امروز تبدیل به شورای حقوق‌بشر شده است، گشت، و عملاً یکه و تنها، و فقط با یاری ظرفیت عظیم تحلیلی و استعداد دیپلوماتیک خودش و هم‌چنین، به‌دلیل چیزی که در محیط بین‌المللی نقش زیادی دارد، یعنی صمیمیتی که از خود ساطع می‌کرد…".
اینکه صحبت ازکدام موافقت است، برخواننده ی ناآشنا به ادبیات باند رجوی روشن نیست ولی با اطلاعی که من از سبک نوشته های آنها دارم، مقاومت ایران همان سازمان مجاهدین خلق اسبق ایران است که برادر این مرحوم طی یک سلسله عملیات ریاکارانه وبا چاشنی استبداد صدام، آنرا تماما بلعیده وبه یک فرقه ی منحط، مخرب وتمامیت خواه تبدیل کرده که مرحوم مذکورهم نقش کمی دراین پروسه ی استحاله نداشته است!
آیا وقتی آقای کاظم رجوی به ارگان های حقوق بشری گزارش میداد، صحبتی ازترورهای این سازمان مستحیل شده هم بمیان میآورد و یا آنطور که دوست سوئیسی اش معلوم میکند، تنها به قاضی رفته وهمواره راضی برمیگشته است؟
دکتر کاظم چه صمیمیتی ازخود ساطع میکرد و چه نوع ابراز صمیمیت ها درمحیط بین المللی نقش زیادی دارد واین ابراز صمیمیت بنفع کیست وبه ضرر چه کس دیگر؟
او که ابدا ازترورهای متقابل دربرابر اعدام های مورد تاکید قرار گرفته، سخنی بمیان نیآورده، نشان داده که صمیمیت اش یکسویه بوده است!  
داستان زیر را که ازطرف این دوست برادران رجوی سرهم بندی شده بخوانیم وببینیم که برای تبرئه ی مسعود رجوی از اتهامات مربوطه چه صغری وکبری هایی چیده است:
" کاظم یک استراتژی بسیار دقیق داشت. او دوست من بود. وزیر امور خارجه در آن زمان، که پیر گرابر نام داشت، از همان حزب ما بود، یعنی حزب سوسیالیست. شاه ایران تعطیلات خود را در هتل Soulf reta در سنت موریس می‌گذراند. و کاظم با کمک همه دوستان سوسیالیستش ترتیبی داد که پیر گرابر در سنت موریس در… سوئیس با شاه ملاقات کند، تا از او بخواهد حکم مسعود را تخفیف دهد ".
بدین ترتیب این حقوق دان سویسی ماموریت یافته که آن قسمت ازکیفرخواست دادستان نظامی تهران را که صراحتا اعلام کرده که ارتشبد نصیری رئیس ساواک وقت درخواست نموده که درمورد حکم مسعود رجوی بخاطر همکاری هایش درلورفتن رهبری سازمان تخفیف داده شود، ازتاریخ حذف کند!
درادامه ی نوشته ی این حقوق دان سویسی که جهت بروزتر کردن حمایت اش از باند رجوی آمده، چنین میخوانیم:
"…  فکر می‌کنم همه مردم آزاد دنیا قدردانی عمیقی به مقاومت ایران مدیون هستند، زیرا مبارزه‌ای که ساکنان زندانی مقاوم لیبرتی پیش می‌برند، مبارزه‌ای برای تمامی انسانیت است. که نشان می‌دهد که انسان نباید در برابر ترور و در برابر یک رژیم جنایتکار در برابر کینه و به‌ویژه در برابر سکوت تسلیم شود و آن را بپذیرد. باید سکوت را با مقاومت در هم شکست… این است که برای حفاظت از لیبرتی تلاش کنیم…".
دراین مورد باید به عرض انوربرسد که لیبرتی نشینان کاری انجام نمیدهند که بتوان نقاط مثبت ومنفی ازآن استخراج کرد. آنها حکم گروگان هایی دارند که سرانجام مسعود رجوی است که  تصمیم میگیرد چگونه از آنها بنفع جاه طلبی ها وبوالهوسی هایش استفاده کند و این بدبخت ها اراده و اختیاری ازخود ندارند که کاری مستقلانه انجام دهند وبشریت را مدیون خود سازند!
بلی تمام این تعریف وتوصیف ها بخاطر بیان جمله ی آخر است: لیبرتی که حکم یک کمپ ترانزیتی را دارد، باید بجای تخلیه شدن، تقویت هم گردد!
عجب حقوقدان ملتزم به قانونی است این دوست رجوی ها! مگر طبق قراردادهای معتبر بین المللی قرار نبود که این اسرا ازمدت ها پیش آنجا را تخلیه میکرده وبرای نجات جانشان ازخطرات بالفعل وبالقوه ای که درعراق وجود دارد ومسبب این خطرات اربابان هستند، به کشورهای امن انتقال یابند؟
به سخنان این حقوقدان که  با سخنان وادبیات رجوی مو نمیزند، توجه دقیق تری بنماییم:
"…ساکنان لیبرتی و کاظم رجوی و تمامی مجاهدین، باعث افتخار انسانیت هستند. ملاها دشمنان انسانیت هستند. کاظم برای مبارزه با آنها از جان خود مایه گذاشت. شهادت کاظم فراموش شده نیست. به یاد داشته باشید که مبارزه ما، و مبارزه زنان و مردان ساکن زندان لیبرتی، نمونه‌ای درخشان از مقاومت است، که به‌رغم خطری که از جانب حملات مکرر علیه اشرف و لیبرتی متوجه آنهاست، و با بی‌تفاوتی کامل رخ داد، به‌رغم این واقعیت، آنها با مقاومت خود هم‌چنان نمونه‌ای درخشان برای ما هستند که تمامی جهان را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که مردان و زنان آزاد می‌توانند demasquer و مقاومت کنند، و در نهایت، روزی مطمئن هستم در آینده پیروز خواهند بود ".
شما پروفسوری که سخنان تان آغشته به ادبیات سخیف باند رجوی است، میتوانید به هرچه که دلتان میخواهد افتخار کنید، اما لطفا ازطرف مردم ایران که وکالتی دراین مورد ندارید وایضا مردم جهان ولخرجی نکنید!
ما تمام خوبی های رجوی ها رابشما میبخشیم ولی اینرا هم میدانیم که خانواده های گرفتار درایران، این اجازه را بشما نخواهند داد که با زیر بغل دادن هندوانه های درشت، این بیچارگان لیبرتی نشین را تحریک به کارهایی کنید که ابدا سودی برایشان ندارد وتنها خانواده های ذیربط درایران راداغدار میکند.
این لیبرتی نشینان زندگی نباتی را تجربه میکنند و با مسلوب الاراده بودن، منبع هیچ خیری برای ما وحتی خودشان نخواهند بود وشما اگر غم حقوق انسان ها را دارید، کمک کنید که این گروگان های رجوی درلیبرتی، اززندگی نباتی وگاها مادون آن رها شده وخود را درحد انسان هایی با اختیارات و آزادی نسبی ببینند!
این حقوق دان نشسته درجایگاه یک مدیحه سرای  یک دربار حقیر مینویسد:
" یکی از چیزهایی که بسیار مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد، نامه‌نگاریهای بین کاظم و مسعود است که هرازگاهی و بعضاً به‌طور تصادفی به دست من می‌رسید. در این مکاتبات، نه تنها می‌توان احترام عظیمی از سوی کاظم نسبت به برادرش حس کرد، بلکه همچنین می‌توان محبت عمیقی را نیز احساس کرد. اعتماد متقابلی که بلافاصله به چشم من زد. و بین این دو برادر مشهود بود که بسا بیشتر از یک همکاری و همبستگی سیاسی در کار است. عشقی عمیق بین آنها وجود داشت ".
این مسئله اتفاقا نشان میدهد که کاظم رجوی بعنوان حقوقدان به وظیفه ی خود عمل نکرده ونامه های فدایت شوم به برادر مستبد وخودشیفته ی خود مینوشته است! آیا این رابطه درحد مرید ومرادی نبوده است که درسخنان بجامانده ازکاظم ملاحظه کرده ایم؟
کسی که مرید یک جوجه دیکتاتور خود شیفته باشد، چگونه میتوانست به وظایف حقوق بشری خود عمل کند؟ چرا لای این موضوع بدین اهمیت را درز میگیرید؟
حال آنکه این مرحوم وظیفه داشت که به نقض شدید حقوق انسانی درروابط درون گروهی باند مسعود اعتراض کرده واگر آنرا مثمر ثمر نمیدید، با مردم ایران و ارگان های حقوق بشری درمیان میگذاشت!
آیا شما سوئیسی عزیز از وجود این اعتراضات دایر بر چرائی طلاق دادن اجباری همسران، تصاحب تعداد کثیری از زنان بزور مطلقه از طرف مسعود، کوچکترین فاکتی میتوانید ارائه دهید تا ثابت کنید کاظم رجوی یک شخصیت " حقوق بشری" بوده است؟!
 درایام اینهمه مغازلات دوستانه، شخص شما بعنوان یک فعال حقوق بشری؟! ازهمکارتان پرسیدید که چرا به نقض حق حصانت فرزندان اعضای سازمان اعتراضی نکرده واگر کرده چه جوابی شنیده است؟! وخودتان دراین مورد چه کردید؟!
سعید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا