درد دلی با برادرم علی هاجری اسیر در فرقه رجوی

علی جان برادرخوبم سلام از راه دور روی ماهت را می بوسم و برایت آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم مادر و بقیه اعضا خانواده هم به تو سلام می رسانند. باور کن که همه ما دلتنگ تو هستیم و بدان که هیچی به جز دوری تو ما را آزارنمی دهد.
 برادر اسیرم مطمئن باش که اگر دوستت نداشتیم اقدام به نوشتن این نامه که نظر من و بقیه خواهر و برادرانت هم هست نمی کردم.ظاهرا بعد ازاینکه برادرمان محمود نامه ای را برای تو نوشته ودرسایت درج کرده بود، مسئولان گروه رجوی تو را مجبور به نوشتن نامه ای درقالب شکایت نامه برای کمیسرعالی حقوق بشرسازمان ملل متحد کردند!! علی جان متنی که بعنوان شکایت نوشته بودی راخواندم اما مطمئن شدم که این املاء تو نیست بلکه برایت دیکته کردند! البته می دانم که تو اسیری وآن هم درگروهی مافیایی وخطرناک که صلاح واختیاری ازخودت نداری. می خواهم کمی با تو درد دل کنم شاید که درخلوت ودرضمیرخودت بتوانی راحت تر به آنچه که برایت نوشتم فکر کنی وصادقانه نتیجه بگیری البته اگر بزدلان رجوی ذره ای شرافت اخلاقی داشته باشند تا متن نامه ام را مستقیم  بدست تو برسانند! هرچند تا حالا که  ثابت کردند دراین مورد هم کارنامه منفی دارند.اما برادرم اگر کمی جملاتم  را با لحن تندتری نوشتم به حساب این نگذار که ما ازدست توعصبانی هستیم و دوستت نداریم نه هرگز، بلکه می خواهم  به این طریق تلنگری زده باشم به آن ضمیر پاک و در زنجیرت شاید که بیدارشوی وببینی که سرکردگان رجوی تورا درچه منجلابی گرفتارکرده و به چه راهی کشاندند تا درقالب یک نامه به کمیساریا مجبور به زدن اتهام مزدوری به خانواده ات کردند! این را بدان که آنها با این شیوه فقط می خواهند بین ما و تو تنفر و فاصله ایجاد کنند تا بتوانند هم ازتو سوءاستفاده کنند وهم اینکه  ما را ازتلاش برای دیدار و نجات تو منصرف کنند،ولی رجوی کورخوانده وهرگزبه مقصود خود نخواهد رسید.حال می خواهم درمورد نکاتی که اززبان تو نوشته شده با هم حرف بزنیم  ولی خداوکیلی اگرنامه ام را خواندی درخلوت خودت به آن فکرکن وصادقانه نتیجه گیری کن.
برادرجان درمتن شکایت نامه ات که (بازتاکید می کنم این املاء تونیست) به کمیسر حقوق بشرگفتی " رژیم به کمک مزدورانش مرا سوژه یک جنگ کثیف روانی کرده " دراین مورد باید بگویم آیا تا حالا به این فکر کردی که چرا هروقت صحبت دیدارما با شما می شود  سرکردگان گروه رجوی با هوچی گری سعی می کنند مسئله دعوای خود را با دولت ایران را به عمد قاطی دعوای ما خانواده با سرکردگان گروه رجوی که  اجازه ملاقات به ما نمی دهند کنند؟! این همه آسمان ریسمان کردن سران گروه قلابی رجوی  برای توطئه جلوه دادن ارتباطات خانوادگی به چه منظوراست؟! جهت اطلاع خودت این ما وبقیه خانواده ها بودیم که قبلا بطورمکررا وطی نامه نگاری های متعدد ازدولت ایران وعراق خواستیم که به ما اجازه رفتن به عراق ورفتن جلوی کمپ اشرف را بدهند والان مرتب درخواست کردیم ولی متاسفانه هنوز نتیجه ای نگرفتیم چون ملاقات با شما حق ماست،به راستی چرا گروهی که داعیه حمایت ازخلق دارد که نمی دانم منظورشان کدام خلق کدامیک کرات آسمانی است نمی گذارد ما که خانواده ات هستیم با تو دیدارداشته باشیم نکند ما جزء خلق نیستیم؟! برادرقشنگم صحبت ازکارگذاشتن بلندگوازجانب ما کرده بودی راستی اگرمسئولان سازمان رجوی می گذاشتند که ما بطورعادی با شما ملاقات کنیم تا بتوانیم حرف دلمان را به تووبقیه دوستانت بزنیم آیا بنظرتو ما مجبوربه استفاده ازبلندگو بودیم؟! ما که  320بلندگو نصب کرده بودیم وبازنمی گذاشتند صدای ما به گوش شما برسد!! وجدانا آیا بلندگوهایی که مسئولان کمپ اشرف پشت سیاج کارگذاشته بودند وصدای سوت وحشتناک ومضربرای بدن هرانسان درآن پخش می کردند را اذیت آزارما نمی پنداشتی؟! برادرعزیزم بنظرخودت من که برادرهستم وازطرف خانواده هزارریسک ومخاطرات مسیرتا اشرف برای دیداربا تورا به جان خریده بودم بدخواه خودت می پنداری؟! علی جان آن مزدوران خیالی که سران سازمان ازآن برای ترساندن شما والبته برای توجیه جنایات خود دم می زنند وجاروجنجال بپا کردند کجا آمدند جلوی کمپ؟! اگردراشرف خودت ندیده باشی دوستانت که بعنوان نگهبان ولی سنگ پران وناسزاگویان پشت سیاج حضورداشتند وحتما دیدند که دربیرون سیاج فقط عده ای زن ومرد پیرومیانسال والبته تعدادی هم بچه های کوچک که همه ازخانواده های افراداسیربودند که فقط می خواستند عزیزان خودرا ملاقات کنند،سنگ باران وملاقات ندادن به آنها را مسئولان کمپ چگونه برایتان توجیه کردند؟!
برادرخوبم مسئولان سازمان تورا مجبورکردند تا درقسمتی ازنامه ات به دروغ اززبان مادرمان درملاقاتی که سال  2005 با تو داشت حرف هایی بنویسی! نوشته بودی "مادرم قبل رفتن ازپیش من گفت هرکس مسیرخودش را دنبال کند،ویا آنچنان تحت تاثیر مناسبات پاک وانسانی مجاهدین!!قرارگرفته بود که موقع ترک اشرف خیلی هم خوشحال بود! راستی می دانی وقتی مادرمان ازملاقات با تو برگشت فقط فحش بود که نثاررجوی ودارودسته اش می کرد که چرا نگذاشته بودند ساعتی تنها با پسرش باشد ودرددل کند!وبا وجود اینکه سواد نداشت می گفت حالم ازمکانی که علی درآن بود بهم می خورد.برادرعزیزم کی مرا که پشت سیاج اشرف دیده بودی که  تورا تهدید کرده باشم؟! مگراین امکان دارد؟! البته با افتخارمی گویم که من دیوارهای زندانی که برادرم بیگناه درآن اسیراست را خراب خواهم کرد تا اورا نجات دهم.آیا این عقلانی است که تلاش ما برای نجات تو توطئه ای برای نابودوبقول سران گروه رجوی قتل عام شما باشد؟! واقعا جزدردنیای پست وحیوانی رجوی این حرف درجای دیگر خریدارندارد.برادرم اگر بنابرشکایت باشد این مائیم که ازرجوی شکایت داریم که نمی گذارد با عزیزانمان دیدارکنیم.
برادرعزیزم حرف وصحبت زیاد دارم اما دراینجا این چند صفحه امکان بیان همه آنها نیست،می خواهم بگویم این ما نیستیم که بدخواه ودشمن توهستیم چون ما ازیک خونیم واگرازحرف هایم ناراحت شدی مرا ببخش ولی بدان که نیت من فقط این است که شاید ازخواب غفلت بیدارشوی.راستی می دانی دخترم مارال را چندباربه همراه خودم به امید دیدن عمویش  تا دم کمپ آمد؟! آیا دخترم که کمترازسه سال داشت مزدوربود؟!! الان که 6 ساله شده باورکن بیاد دارد که زمانی به امید دیدن توتا پشت سیاج اشرف آمده وتعجب اینکه امروزداشت سیاج اشرف که پشت آن آدم های سنگ به دستی ایستاده بودند نقاشی می کرد!!.
برادرخوبم واقعا دیگرزمان آن رسیده که به این دوری وبی خبری ازتو پایان داد؟! آیا یک مادرچقدرمی تواند دوری فرزندی که سالها برایش رنج وزحمت کشیده را تحمل کند؟تا کی اوباید نگران سرنوشت فرزندش باشد؟ من ودیگراعضای خانواده به شدت نگرانیم.واقعا یک نگاهی به خودت وبه مسیری که تاکنون درگروه بی همه چیز رجوی طی کردی بیاندازتا ببینی که این گروه خائن جزتباهی ونابودکردن جوانی وزندگی تان چیزدیگری برایتان رقم نزده.برادرجان یکبارهم ازسران فرقه شکایت کن وآنها را مورد بازخواست قراربده وبه آنها بگو که اگر به ما اعتماد دارید چرا نمی گذارید درفضای آزاد با خانواده مان ملاقات کنیم؟ بپرس چرا حاضر به اینکارنمی شوند ؟! به امید اینکه بتوانیم هرچه زودتردوباره تورا درآغوش ودرجمع خانواده ببینیم.
برادر و دوستدار تو احمد هاجری
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا