خالو کاکایی تروریست” بد” نیست! ولی محرک خود سوزی چرا؟

فرقه ی رجوی در دایره ی تنگ ومحدود خود، فضائی آفریده که باید " کلاغ را خوش آواز خواند " و " جغد را بلبل"!
بلی! آقای علیرضا خالو کاکایی که درنوشتن مطالب حیرت انگیز وبازکردن صادقانه ی درد دل خود دربعضی از این مطالب، درمیان دست بقلم های باند رجوی شهره است!، بازهم دست بقلم برده است.
برای این شهره است که هم میدان فراغ تری دررسانه های رجوی دارد وهم پرگو و… تشریف دارد.
اوکه میتواند حرف هایش را درچند پاراگراف بنویسد، معلومات درهم وبرهم ذهنی خود را یکجا روی کاغذ میریزد و  با غرق شدن درمیان این ایده های خام وندادن نتیجه از حرف هایش، غم  حوصله ی خواننده وازدست رفتن وقت خود را ندارد!
گاف جدید او، مطلبی است که " اندر فواید خودسوزی" نوشته در رسانه های رجوی منتشر کرده است!
نام مطلب او " پرنده یی با بالهای شقایق نامه یی به حمید عرفا (از قهرمانان خودسوزی در 17 ژوئن) " میباشد ودر قسمتی ازآن چنین میخوانیم:
"  نوشتن و سرودن از آن کارهایی است که در آن‌ها نمیتوان به خود و دیگران دروغ گفت، به‌نوعی مانند نگریستن در آینه است. کار آینه ها با صداقت تمام نمایاندن نمودهاست. و… باقی ماجرا تجربة مشترک همة انسانهاست. نباید رنجید. آینه را گناهی نیست. واقعیت را به بهترین وجه به ما نموده است ".
شما که عملا عکس قضیه را دراین نوشته ی خود ثابت کرده وقربانی یه  مغزشوئی شده ای را به عرش اعلا برده اید که این حماقت دیکته شده را تنها برای فشار آوردن بردولت فرانسه که مریم رجوی دستگیر شده را زیاد به استنطاق نکشد و برعکس اورا سریعا آزاد نماید تا اسرار مخوف فرقه ی رجوی بیش ازاین برملا نشده و مریم مجددا بتواند که در آن قلعه وکاخ اسرار آمیز به بوالهوسی ها وحکمرانی هایش ادامه دهد ودولت فرانسه این حق را نداشته باشد که بداند درپشت دیوارها وزیر زمین های این قلعه ی مخوف واقع درقلب فرانسه چه میگذرد و وقوانین کدام کشور بررابطه ی ساکنان ومراجعه کنندگان ساری وجاری، مرتکب شده است!
پس دروغ گفتن به دیگران (ازطریق نگفتن علل مسائل) در این نوشته ی شما محرز ومسلم است و این ادعای شما نادرست!
علیرضا خان به گفتار خود که غلیظ تر از رجزخوانی های اراذل واوباش قمه زن است، ادامه میدهد:
" سکوتهای درنگناک آدمی، در پیچهای تند زندگی، سرنوشت شخصیت او را به دست میگیرند. حماسة قهرمانی تو برای من – و فکر میکنم برای هرکسی که حماسة تو و خواهران و برادرانت را شنید- یکی از این تندپیچها بود؛ و بسیار در بارة آن اندیشیدم ".
 این پاراگراف هموطن علیرضا، با وضوح تمام صحه گذاشتن بر آن خودسوزی ها بود که دلایل اش فوقا عرض شد که خود به معنی ترویج وتشویق به انجام یک عمل جنایتکارانه بوده وفرق ماهوی درتبلیغ بنفع تروریزم ندارد وبخصوص اینکه از داخل آن تروریزم نوع انتحاری اش بیرون میآید که کورتر وفاجعه آورتر نیز میباشد!
البته آقا خالو کاکایی درهر دادگاه صالحه ای میتواند بگوید که جرمی درحد مشاورت ونه مباشرت داشته وطرف مقابل که با قبول این تلقینات او دست به جنایت زده، میتوانسته عاقل باشد ونزند!
اما مشکل دراینجاست که ما با پدیده ای بنام فرقه ی منحط، مخرب و فتنه گر رجوی روبرو هستیم که جان ومال وناموس وابستگانش را با عملکرد شبانه روزی دستگاه مغز شویی وکنترل ذهنی اش، ازآن خود کرده واعضاء تحت تلقینات غلیظ تر قرار گرفته، چاره ای جز اجرای امر ندارند و آقا علیرضا درست این بیچارگی را قهرمانی و… میداند!
علیرضا جان!
وقتی گروه شما را ازلیست تروریست های " بد " خارج کرده وشامل تروریست های " خوب " تان کردند، هیاهوی بسیاری بپا کرده وگفتید که این مسئله همان طلوع " صبح صادق" رهائی ملت ایران؟؟!! است!
آیا تبلیغ خودسوزی جزو ادوات تروریزم " خوب " است که شما جرات کرده وآن را  مجددا ستوده اید وآنهم چه ستودنی؟؟
با حیرت زیاد ازنوشته ی خالو کاکایی میخوانیم:
" میگویند مرغ توفان، پیش از آمدن توفان با صیحة خود از آن خبر میدهد و تو جز با برافروختن بال‌هایت نمیتوانستی خود را به دیوار بستة گوشها فروکوبی و به جهان مسخ گشته و سنگی‌شده بگویی، نباید نباید نباید سرنوشت خلق ایران برای یک دورة تاریخی دیگر به محاق رود ".
جهان ازطرف زورمداران و آلات دست آنها سنگی شده وشما که مستقیم وغیر مستقیم دراین مجموعه قرار دارید، ازچه وکی گلایه میکنید؟!
آیا شما تکامل جامعه ی بشری را دراین خشونت ها میبینید که خود را درنوک آن میبینید؟!
چه رابطه ی علت ومعلولی بین نیات وعملکرد خانم وآقای رجوی وجود دارد که این عمل غیر انسانی خودسوزی هدایت شده، قرار بود که نگذارد سرنوشت خلق ایران به محاق برود؟!
در پایان این نوشته ای که حکم تبلیغ خشونت وبربریت داشته و احیانا درراستای کمک به تیز شدن عملیات انتحاری برقلم جاری شده، آمده است:
" در دو تصویر از تو، یکی قبل و دیگری بعد از خودسوزی، ما دو انسان دیدیم. یکی در جامة شاداب جوانی با شور سرشار زندگی، دیگری انسانی متولد شده از میان شعله ها. هر دو تصویر زیبا بود اما اگر از من میخواستند یکی را انتخاب کنم، بی تردید دومی را برمیگزیدم. در پس پشت آن یک شهید زنده را میدیدم؛ یک انسان عاشق و تراز آرمان. یافت چنین انسانهایی در جهان تعریف شده با منافع گذرای فردی، اگر نگوییم ناممکن، دشوار است ".
اینکه شما مرگ را زیباتر اززندگی دیدید، به خودتان مربوط است. ولی این را هم بدانید که مروجین مرگ، عشقی به انسان ها وزندگی ندارند ونمیتوانند بخاطر این زندگی مبارزه کنند که آنرا نمی پسندند وبنابراین قادر نیستند کمکی درحل مشکلات زمینی وعینی آنها باشند و حل مشکلات غیر زمینی هم که کار من وشما نیست!
شما خیلی بد ذوق و جغد گونه تشریف دارید علیرضا خان!
نوید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا