تحفه ای که به مقصد نرسید

قبل از هر چیز از تمام مادران و پدران اسرای در بند فرقه رجوی عذرخواهی میکنم، و در بعضی موارد باید سکوت را شکست.
رهبری سازمان قبل از انقلابهای گوناگون زن بارگی خود را به اثبات رسانده و همیشه عاشق پول، قدرت و حتی زنان نیروهای تحت امر خود بوده و این موضوع را به کرات و با بیشرمی تمام به نمایش گذاشته است.
ازدواج با خانم فیروزه بنی صدر ورابطه جنسی با مریم قجرعضدانلو و طلاق مریم و مهدی ابریشم چی (شریف) که واقعا این نام چقدر برازنده آقای ابریشم چی است.
در این فرقه سیاست هدف وسیله را توجیه میکند تا بوده نفرات داخل را بیشتر به نیستی کشانده تا هدف را. انقلاب ایدئولوژیک و طلاق زنان. حالا تقریبا به سیاست کلی که دنبالش بود رسیده بود (من همش را میخوام) و اینک تنها به زنان سازمان بسنده کرده بود. قله آرمانی و بیرون کشیدن رحم زنان به دستور مریم قجر. و در زمان جنگ و حکومت صدام، فرستادن دختران سازمان به حرمسرای افسران حزب بعث امری عادی به نظر میرسید.
در تمام مراحل و سیاست گذاریهای سازمان ردپای شیطان به وضوح به چشم میخورد و گویا مسعود تنها بازیچه ای برای اجرای امیال مریم قجر بوده و هست. در تمام این مسیر مریم به عنوان کسی که تخصص خاصی در روسپیگری داشته اقدام به نابودی بقیه زنان گرفته تا کسی دیگر او را در این شهوت سرا سرزنش نکند.
حمله آمریکا و ورود نیروهای آمریکایی به اشرف، فشار دو چندانی را مجددا متوجه زنان سازمان میکرد. فتوای جدید صادر میشود و اینک به جای دل مسعود، به دست آوردن دل افسران آمریکایی از هر دلی واجب تر و ارجحتر است تا چند صباحی بیشتر کمپهای سازمان در عراق برقرار بمانند.
سال۱۳۸۹ طبق معمول نفرات سازمان برای رفتن به بهداری میبایست آماده میشدند. لیستهای انتظار طولانی مدت که نفر (تشکیلاتی)، هفته ها برای یک ویزیت معمولی خون جگر شده و یک بیماری معمولی با ریشه دواندن درجان بیمار تبدیل به یک بیماری لاعلاج گردد. در لیستهای اعزامی به بیمارستانهای بعقوبه و دیگر بیمارستانهای دیاله و مدینة الطب بغداد بیشترین بیماری متوجه زنان بود.
تخلیه رحم و قطع سینه زنان، عمل های عادی و رایج در زمانی بود که من در جریان اعزامها بودم. در بین نفرات که توانسته بودند نظر موافق رده های بالا را برای اعزام به بهداری جلب کرده و کسی به او اتهام تمارض نزده بود دختر جوانی هم به چشم میخورد. این دختر با عبور از تمام فیلترینگ های شدید سازمان خود را برای معاینه و مداوا به بهداری رسانده و به همراه نفر ایمنی خود بر روی صندلی انتظار منتظر ورود دکترعراقی نشسته اند. ولی ظاهر دخترک با تمامی نفرات فرق داشته و نظر هر فردی را به خود جلب میکند. آرایش دخترک زیبایی او را چند برابر کرده بود و به قول افسر عراقی مثل اینکه عروس آوردند به پیش دکتر، مرد عراقی با ورود به درمانگاه مشغول ویزیت و معاینه مراجعین میکند تا نوبت به دختر جوان میرسد. دختر به همراه نفر ایمنی وارد مطب شده و خواسته ای غیرمعمول را از یک دکتر مرد میخواهند. دختری با عبور از هفت خان سازمان و آرایشی غلیظ از پزشک عراقی درخواست معاینه زنانه را میکند و نفر همراه همچنان اصرار بر این دارد که این معاینه را یک دکتر مرد انجام دهد و با توجه به شناختی که این پزشک از سیاستهای داخلی سازمان داشت وارد بازی کثیف سازمان نشد تا این درخواست داغ ننگی بر پیشانی رهبری فرقه بگذارد.
پزشک عراقی سریعا موضوع را به رده های مافوق گزارش داد و معاینه را به پزشک زنان که همان روز در راه بود موکول کرد. به راستی رهبری و سیاستگذاران فرقه چه چیز را دنبال میکنند و در جستجوی چه گمشده ای می گردند که بی محابا زنان و دختران اسیر در این فرقه را به قربانگاه امیال و هوسهای خود روانه میکنند. شاید هر کس دیگری به غیر از این پزشک بود وارد این بازی کثیف شده و به هر خواسته ای از سوی سران این فرقه تن میداد ولی ذکاوت این پزشک تحفه را به صاحبش پس زد. هوشیاری و حضور خانواده ها خواهد توانست جلوی هر سوءاستفاده ای از عزیزانمان را در لیبرتی، از سران خیانتکار فرقه رجوی سلب نماید.

احمد هاجری برادر (علی هاجری تحت اسارت فرقه مخوف رجوی در لیبرتی، عراق)

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا