مریم رجوی، با سابقه ترین رئیس جمهور جهان

شورای دست ساز رجوی، تشکیلات پوشالی و شکست خورده
از دیرباز همواره واقعیت آشکار بوده است که رهبری مجاهدین به دلیل عدم اعتماد به چند نفری که با عنوان شورای ملی مقاومت گردآورده، کادرهای مورد اعتماد و حرف ای خود را به عنوان اعضای این شورا منصوب کرده است، با این وصف و در حالی که مجاهدین مدعی اند مریم رجوی (یعنی همان پرزیدنت شورا) مدیریت یک کارزار جهانی را برعهده دارد، سئوال این است که آیا آنچه مجاهدین به عنوان شورای ملی مقاومت ساخته اند نمی تواند در صحنه بین المللی حضور داشته باشد؟ به نظر می رسد یکی از دست پخت ها مسعود رجوی این بوده است که همسرش مریم رجوی را ۲۲ سال است که رئیس جمهور کرده است و هم اکنون مریم رجوی با ۲۲ سال سابقه ریاست جمهوری قدیمی ترین رئیس جمهور!! دنیا می باشد که دست رئیس جمهور های مادام العمر منظقه خاورمیانه و جهان را هم از پشت بسته است و احتمالا تا پایان عمر رئیس جمهور مقاومت!! باقی خواهد ماند.
از سوی دیگر گروه تروریستی مجاهدین با پرداخت مخارج همان چندنفری که رهبری رجوی را پذیرفته اند، آنان را برای مقاله نویسی، ایراد سخنرانی به نفع مجاهدین و شرکت در برنامه های تبلیغی مجاهدین می خواهد و اجازه نقش آفرینی به آنها در روابط سیاسی را نمی دهد.
آنها عروسکهایی هستند که فقط باید حرفهای قشنگ در مورد منافع مجاهدین بزنند، هیچکس هیچ تعامل مستقلی را از آنها سراغ ندارد، گاهی اگر با رسانه ها مصاحبه می کنند در قالب سخنگویان مجاهدین به دفاع از مواضع آنان و طرح اولویتهای سیاسی و تشکیلاتی این گروه می پردازند.
تلاش برای پایین آوردن وزن سیاسی هر یک از این افراد و این که در مقابل و یا به موازات مجاهدین احساس استقلال و هویت نکنند، از جمله اهداف رهبری مجاهدین بوده و هست.
علاوه بر این، در حاشیه ی توطئه های ضدایرانی کراراً بحث خلاء آلترناتیو در میان اپوزیسیون مطرح می شود، این بحث بیشتر ناظر بر بی اعتباری تشکیلاتی به نام شورای ملی مقاومت از نظر سیاسی و نیز یکی بودن شورا با مجاهدین و اجتناب سایر گروهها و شخصیتهای مخالف از هم پیمانی با باندرجوی است.
واقعیت این است که سی سال تبلیغ درباره این که شورای ملی مقاومت یک ائتلاف فراگیر است که گروههای مختلف را نمایندگی می کند و می تواند به عنوان آلترناتیو شناخته شود، هیچ دولتی را فریب نداده است.
از سویی پنهان شدن مجاهدین زیر عنوان شورای ملی مقاومت نه تنها به مقبولیت در بین سایر گروهها و تمایل برای همبستگی به آنان راه نبرد، بلکه اکنون یکی از مهمترین اتهامات مجاهدین، دغلکاری در همین زمینه است.
از این رو تجربه ی سی سال فریبکاری مجاهدین در برپایی یک تشکیلات پوشالی به نام شورای ملی مقاومت را از تمام وجوه باید شکست خورده دید.
اینکه غیبت ۱۳ ساله مسعود رجوی، که عدم حضورش دلیل آشکاری بر عدم آزادی عمل توسط دولت آمریکا هست، همچنان فریبکارانه از وی به عنوان مسول شورای ملی مقاومت یاد می شود در حالی که اطلاعیه های رجوی، سالهاست که بدون هیچ عنوانی منتشر می شود..
رجوی چند سال بعد در سالگرد تاسیس شورا در سوم مرداد ۱۳۶۸، صدها نفر از بهترین کادرهای با تجربه مجاهد را در طرحی کودکانه، به قتلگاه فرستاد. شورا، هیچگاه سوالی و یا، کمیته ای حقیقت یاب برای بررسی شکست فروغ، مطرح و یا تشکیل نداد وهرساله، تحلیل ها را با تعویض تاریخ آن، تکرار می کند. و این در حالی است که اعضای شورا بخوبی آگاه بودند که رجوی از علت شکست نظامی و سیاسی در فروغ را رجوی عدم اتصال به رهبری وی و مریم، خواند و زندگان و مجروحان را به این دلیل سرزنش می کرد.در حالیکه کسی که الفبای نظامی را می دانست و در تنگه چارزبر، شدت اتش توپخانه رژیم را می دید، می دانست که اشتباه نظامی رجوی مسبب شکست هست.
اساسا این رجوی و شورای وابسته به وی هستند که باید در عمل ثابت کنند که آیا در کنار مردم ایران هستند یا با دشمنان آزادی و استقلال مردم ایران. سابقه حضور رجوی در عراق از ۱۳۶۵ و عملکرد آنها تا امروز نشان داده است که رجوی اپوزیسیونی است از جنس حاکمیت که برای رسیدن به قدرت،بقول فرماندهان آن دوره ارتش رجوی، از معامله با شیطان هم ابایی نخواهند داشت.
برای رسیدن به دمکراسی، اپوزیسیون خود باید الگوی دمکراسی باشد و حقوق بشر را در تشکیلات خود رعایت و نهادینه کرده باشداولاً که این نام یک عنوان پوششی برای فرقه است چنان که در هنگام قرار گرفتن نام فرقه در لیست تروریستی به این مسئله اشاره شده، نام شورا به عنوان شاخه ای از فرقه در لیست قرار می گیرد و در بیانیه ی وزارت خارجه ی آمریکا به تفصیل در مورد آن توضیح داده شده. اما بشنویم از زبان احزابی که فرقه ادعا می کند عضو شورا هستند و می خواهند این گونه وانمود کنند که شورا شامل تمام گروه های مخالف دولت ایران است و مریم رجوی منتخب همه ی نیروهای اپوزسیون خارج کشور است. در ابتدای تشکیل در سال ۶۰ چریک های فدایی به رهبری مهدی سامع، متین دفتری و بنی صدر رئیس جمهور خلع شده و حزب دمکرات، خان بابا تهرانی،محمد برقعه ای، علی اصغر حاج سید جوادی و.. به عضویت شورا درآمدند اما دیری نپایید که همگی خروج از شورا را آغاز و از دلایل مهم آ ن خود کامگی رهبری شورا یعنی مسعود رجوی را اعلام نمودند.
دکتر حاج سید جوادی می گوید بعضی از این گروه ها از ابتدا هم ساختگی بودند و نه تشکیلاتی وجود داشت و نه اعضایی که عضو آن گروه خاص محسوب شوند!
بنی صدر که در ابتدا به عنوان رئیس جمهور برگزیده ی معرفی شده بود هنوز مدت زیادی از عمر شورا نگذشته که از آن خارج شد و بدین ترتیب از سال ۶۳ یعنی دو سال و اندی از تشکیل شورا نمی گذرد که اعضای غیر فرقه ای آن بیرون رفته و نابودی شورا شروع می شود.
دلیلش هم آشکار است ؛ اعضای جدا شده گرچه وجود یک آلترناتیو و تشکل را برای مقابله با ایران ضروری می دانستند و به همین دلیل ابتدا با شورای رجوی همراه می شوند و لیکن خیلی زود متوجه می گردند که به چند دلیل زیر نمی توان برای این شورا مشروعیتی قائل شد:
۱. رفتن به عراق و هم پیمان شدن با صدام در حالی که به خاک ایران تجاوز کرده و بنی صدر در اعتراض به این موضوع از شورا بیرون رفت.
۲. دوشادوشی ارتش رجوی با ارتش صدام
۳. نبودن وضع مستقل در قبال انقلابات ایدئولوژیکی
۴. تنها آلترناتیو خواندن خود و برنتابیدن دیگر گروه های سیاسی دگر اندیش
۵. مقابله با انتقادات به صورت فحاشی و ترور شخصیت. در این رابطه بنی صدر می گوید قرار شد هر کس و هر سازمان با هر دید گاهی که مبارزه کند، شورا با او همراه باشد ولی خیلی زود رجوی راه مبارزه را خود انتخاب کرد و هر کس را که تن به هژمونی مطلق سازمان نداد اخراج کرد، آزادی را فراموش کرده و با نقض اصل استقلال به عراق رفت و در خدمت جنایت کارترین رژیم در آمد. و در نتیجه سازمان منفورترین گروه در نزد مردم ایران و اپوزیسیون های خارج کشور شد.
۶. وسیله ی دست بیگانه شدن برای گرفتن امتیاز بر علیه دولت ایران.
۷. بله قربان گو کردن اعضا و نداشتن موضع مستقل.
۸. تأیید عملیات تروریستی توسط شورا (در همین اطلاعیه ای که در اواخر تیر ماه ۸۶ هم آمده رجوی مشی مسلحانه را به عنوان تنها راه حل از سوی شورا اعلام می نماید.)
۹. حاکمیت اصول فرقه بر شورا؛ اجلاسیه هایی که آن را مرجع تصمیم گیری می دانند باحضور اعضای فرقه صورت می گیرد و پر واضح است که چیزی جز اهداف رجوی را در پی ندارد.)
۱۰. تشکیل جلسات تروریستی در بغداد که تنها برای برنامه های تروریستی بود.
۱۱. و بالاخره ارتش به اصطلاح آزادیبخش و شورا نام مستعار سازمان می شود. چرا که شورا فعالیتش محدود شد به تأیید عملیات های تروریستی داخل کشور و صحه گذاشتن بر خط مشی مسلحانه ای که بنا بر ماهیت فرقه تعیین شده بود و نه نظر دیگر اعضا.
خان بابا تهرانی درمورد استراتژی شورا می گوید: اصولاً شورا به شورا تعلق نداشت بلکه استراتژی مبارزه ی مسلحانه بود که چگونگی آن را مجاهدین تعیین می کردند.
بنابراین شورا عملاً در سال ۶۳ از بین رفت و آن ها که رفتند شأن خود را حفظ نموده و آن ها که ماندند به افرادی بله قربان گو تبدیل شدند و همه نظاره گر خود تباه سازی شخصیتی و سیاسی بودند و هر که نپذیرفت مورد شکنجه و آزار قرار گرفت. چنان که رجوی در خرداد سال ۷۰ در سالن عمومی گفت: من از این به بعد عضو لم یرتابو می خواهم. به این ترتیب مسئول شورا یعنی مسعود رجوی رکورد دار مزدوری، وطن فروشی و خیانت به مردم ایران شد.این ها و صدها نمونه ی دیگر ثمره ی تأسیس شورایی است که فرقه آن را بازوی مقاومت می داند در حالی که شورا چیزی نیست جز یک پوشش بیرونی برای مشروع جلوه دادن فرقه تروریستی رجوی.
شهروز تاج بخش
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا