چهره واقعی تشکیلات فرقه رجوی را ریشه ای تر بشناسید – قسمت ششم

خلاصه‌ای از مطالب گذشته:
پیش تر از این اشاره کردم که مجاهدین خلق قبل از اینکه یک گروه سیاسی باشند یک دیدگاه و یک منطقِ ایدئولوژیک هستند که روابط و مناسبات درونی آنها با مشخصات و صفات عام حاکم بر فرقه‌ها تعریف میٰ‌شود. در این دیدگاه، همه کس و همه چیز، بدون استثنإ می‌تواند و باید برای "رهبر عقیدتی" آنها فدا شود. همچنین اشاره کردم که استیلای این نگرشِ فرقه‌ای بر فرد محدوده ی جغرافیائی نمی‌شناسد. بنابر این،این تفکر همانقدر میتواند بر نحوه ی نگرش یک مجاهدِ مستقر در "شهر اشرف!" سایه افکنده باشد که بر آقای پرویز خزائی در اسلو، یا "مهندس مهدی سامع" مستقر در پاریس که همچنان در پی "برنامه ی هویت" است، تا حجت‌الاسلام گنجه‌ای که برای عرض ارادت و "خودسپاری" به "رهبری مجاهدین و تهی شدن از عنصر انسانی و دریدگی زبانی مرزی نیست که طی نکرده باشد.  
همچنین گفتم که تمام شواهد حاکی از آن است که مناسبات فرقه‌ای حاکم بر مجاهدین با دو موئلفه یا پارامتر بنیادین شناخته میشود: شکست‌ناپذیری فرقه و رهبری آن و خوار و حقیر کردن دیگران برای استثمار بیشتر! تا اینجای کار به شواهدی اشاره کرده‌ام که نشان میدهد مجاهدین برای پیشبرد پارامتر رهبری و جا انداختن آن به مثابه گرانیگاه و مرکز ثقل گروه به شیوه‌هائی متوسل میشوند که صرف نظر از تنوع تاکتیکی این شیوه ها، همه بر یک پاشنه می‌چرخند: فریب
در ادامه ی این مبحث و قبل از اینکه وارد موضوع شیوه‌های کنترل ذهنی افراد برای به بنده‌گی کشاندن آنها شوم به دو مورد دیگر از فریبکاری مجاهدین در مورد رای دادگاه‌های اروپا و امریکا اشاره میکنم. همچنانکه اشاره شد، مجاهدین به این فریبکاری‌ها شدیداً نیازمندند تا بنا به ضرب‌المثل از این ستون تا آن ستون فرج است بتوانند در کالبد نیمه‌جان نیروهای خود امید واهی تزریق کنند، تا مبادا آنها به فکر کنکاش از "رهبری" بیافتند؛ چه در این صورت سر کلافی باز خواهد شد که مهار آن برای مجاهدین در شرایط کنونی بسیار سخت خواهد بود. آخر همه ی دستگاه مجاهدین بر این بنا شده که کسی جرأت سئوال از رهبری را به خود راه ندهد. از نظر مجاهدین، سئوال از رهبری مقدمه ی تردید در او و تردید آغاز گسستن ذهنی فرد از حصار فرقه است. برگردم به قضیه ی دادگاه:
در تاریخ ۲۷ فوریه ۲۰۰۱ هفت نفر از نزدیکان مجاهدین خلق در امریکا توسط اف بی آی دستگیر شدند. این دستگیری‌ها طی عملیاتی ضربتی با رمز "عملیات پولهای شرقی" با همکاری پلیس لس آنجلس انجام گرفت. روز بعد از این، جیمز دسارنو، معاون ناحیه‌ای اداره ی اف بی آی، ضمن برگزاری یک کنفرانس خبری که از شبکه ی تلویزیونی سی ان ان پخش شد جزئیات این دستگیریها را اعلام کرد. اتهام این هفت نفر عبارت بود از جمع‌آوری پول در فرودگاه لس آنجلس و عمدتاً از مسافران آسیائی که از این فرودگاه تردد می‌کردند. اف بی آی همچنین فاش کرد که دستگیریهای فوق به دنبال یک کار تحقیقاتی سه ساله انجام گرفت که مقدمتاً در سال ۱۹۹۷ توسط پلیس جنائی فدرال آلمان درخواست شده بود. این افراد تحت پوشش یک انجمن خیریه بنام کمیته ی حقوق بشر به جمع آوری پول مبادرت میکردند. طبق اظهارات اف بی آی، این پولها از طریق بانکی در ترکیه برای خرید اسلحه و قطعات دست دوم اتومبیل در امارات متحده عربی مورد استفاده قرار گرفته بود. مقامات امریکائی همچنان اشاره کردند که این افراد با نشان دادن مدارک و عکسهائی از بچه‌ها، از مسافران تقاضای کمک مالی می‌کردند. (توضیح نگارنده: مجاهدین به این کار "مالی- اجتماعی" اطلاق میکنند. توضیح ‌بیشتر را میگذارم به مبحث شیوه‌های کنترل ذهنی نیروها در درون مجاهدین). این افراد همچنین متهم شدند که با وجود آگاهی از ممنوع بودن هرگونه کمک به مجاهدین در امریکا (به دلیل نامگذاری آنها در لیست تروریستی) اقدام به چنین عملی می‌کردند و از طریق ارتباط‌ تلفنی جمعی با یکی از رهبران مجاهدین دستورالعملهای لازم را دریافت می‌کردند.
در تاریخ ۸ ژوئن ۲۰۰۱ دادگاه استیناف مربوط به ناحیه ی واشنگتن دی سی نظر داد که نامگذاری مجاهدین بعنوان سازمان تروریستی مورد بررسی مجدد قرار گیرد، ولی خواسته ی مجاهدین برای دستور ابطال نامگذاری فوق را مردود دانست. مجاهدین از این بعنوان یک پیروزی یاد کردند. چند ماه بعد در تاریخ ۱۱ مارس ۲۰۰۲، هفت نفری که توسط اف بی آی تحت پیگرد قرار گرفته بودند از یک دادگاه استیناف در منطقه ی کالیفرنیای مرکزی خواستند تا با توجه به نظر دادگاه استیناف واشنگتن دی‌سی در باره ی نامگذاری تروریستی بر روی مجاهدین، آنها را از اتهامات وارده تبرئه کند. دادگاه فوق با این خواسته موافقت کرد بدون آنکه در باره ی نامگذاری مجاهدین تغییری ایجاد کند.
از آنجا که اتهامات کلاهبرداری مالی مجاهدین در لس آنجلس میتوانست تاثیرات مخربی روی اعتبار سایر مؤسسات خیریه در امریکا داشته باشد، تعدادی از این تشکلها به عنوان شاکی در پرونده ی مجاهدین علیه آنها به دولت مرکزی ملحق شدند و از دادگاه استیناف امریکا خواستند تا رای دادگاه کالیفرنیای مرکزی را مورد بررسی قرار دهد و آن را ابطال کند. بنا بر اسناد منتشره از سوی دادگاهِ مربوطه، علاوه بر دولت امریکا، اتحادیه ی آزادیهای مدنی در شمال کالیفرنیا، اتحادیه ی ملی وکلای دفاع جنائی، و وکلای جرائم قضائی در کالیفرنیا بعنوان شاکی در مقابل هفت نفر فوق که دادگاه اسامی آنها را بدین شرح ‌اعلان کرده قرار گرفتند: حسین افشاری با اسم مستعار حسینی دکلمی، محمد امیدوار، حسن رضائی، رویا رحمانی با نام مستعار خواهر تهمینه، نوید تاج با نام مستعار نجف اشکفتگی، مصطفی احمدی، و علیرضا محمد مرادی.
دادگاه استیناف امریکا در تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۰۳ مباحثه ی هر دو طرف پرونده را استماع کرد و در تاریخ ۹ اکتبر ۲۰۰۵ نظر خود را اعلام نمود. بر اساس رای دادگاه، قضاوت دادگاه ناحیه ی کالیفرنیای مرکزی که رای به ابطال اتهامات هفت نفر فوق داده بود باطل اعلام شد و این افراد مجدّداً تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. نکته ی قابل توجه در این مورد این بود که اگر چه مجاهدین راساً و ظاهراً بعنوان متهم در این پرونده نبودند ولی روند قضائی در تمام مراحل روی نامگذاری تروریستی مجاهدین و اینکه "شورای ملی مقاومت" اسم مستعار مجاهدین است متمرکز بود. چنانچه این هفت نفر موفق می‌شدند دادگاه را متقاعد کنند که مجاهدین یک نیروی تروریستی نیستند، در آنصورت هم خود تبرئه می‌شدند و هم سازمان مجاهدین. ولی قضات دادگاه با هوشیاری مانع از این شدند. به این ترتیب تیر مجاهدین باز هم به سنگ خورد. افراد فوق بعداً با تسلیم شکایتی به دادگاه عالی امریکا بعنوان بالاترین مرجع حقوقی در آن کشور خواهان آن شدند که تصمیم دادگاه قبلی را ملغی کنند. ولی دادگاه عالی امریکا در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۰۷ اعلام کرد که حاضر نیست درخواست آنها را بررسی کند. با توجه به ناکامی‌های مجاهدین در پرونده ی فوق، انتظار این بود که مجاهدین لا‌اقل درباره ی آن سکوت کنند، ولی آنها ترجیح‌ دادند که دخالت خود را در پرونده ی فوق به کل انکار کنند. این شیوه ی همیشگی مجاهدین بوده که شکستها و ناکامیها را به دیگران نسبت دهد. این بار هم چنین کردند.
این کار مجاهدین یک چیز دیگر را هم به من یادآوری کرد. آنها با استفاده از کلمات دو پهلو سعی میکنند خود را از مخمصه نجات دهند. مثلاً وقتی وسایل ارتباط جمعی از واژه ی "عضو مجاهدین" استفاده می‌کنند منظور‌شان از عضو به معنای عام آن است یعنی افراد که در تشکیلات مجاهدین و مجری طرحهای آنان هستند و یا به آنان وابسته‌اند، صرف نظر از رده ی تشکیلاتی آن فرد. ولی مجاهدین وقتی اعلام میکنند که فلان کس هیچگاه عضو مجاهدین نبوده، منظورشان از عضو اشاره به یک رده ی خاص در سلسه‌ مراتب تشکیلاتی‌ خودشان است. به این ترتیب با یک فریبکاری که مختص فرقه‌هاست مجاهدین سعی در نفی وابستگی این یا ان فرد به خودشان می‌کنند و منکر "عضو" بودن فرد یا افراد مورد بحث میشوند. در ارتباط با قضیه ی هفت نفر فوق هم مجاهدین از همین روش استفاده کرده‌اند. مجاهدین با نفی وابستگی این افراد به خود و خطاب کردن آنها با عنوان "قربانیان رژیم خمینی" تلاش کرده‌‌اند سرپوشی بر شکست مفتضحانه ی خود بگذارند: "… سازمان مجاهدین خلق ایران و اعضای آن هیچ درخواستی نه به دیوان عالی کشور آمریکا و نه به هیچ مرجع قضایی دیگر آمریکایی ارائه نداده اند. پرونده مورد بحث، مربوط به شماری از پناهندگان ایرانی مقیم شهر لس آنجلس, در ایالت کالیفرنیاست که قربانیان ظلم و ستم رژیم آخوندی بوده اند…" معلوم نیست این "قربانیان ظلم و ستم رژیم آخوندی مقیم شهر لس آنجلس" چرا باید به عالیترین مرجعِ قضائی در آن کشور رجوع کنند که نام مجاهدین را از لیست تروریست وزارت خارجه ی آن خارج کند. مگر هموطنانی که از ظلم و جور آخوندهای حاکم بر کشورمان جلای وطن کرده‌اند و در ایالت کالیفرنیا مقیم شده‌اند کار دیگری ندارند که با صرف هزینه‌های کمر‌شکن حقوقی به دیوان عالی امریکا شکایت کنند. و راستی کدام انسانِ آشنا با شگردهای مجاهدین پیدا میٰ‌شود که ولو با داشتن فقط نیمی از مغز خود فریب چنین خزعبلات مجاهدین را بخورد!
توضیح: واژه‌های داخل گیومه همه یا بر گرفته از ادبیات حاکم بر مجاهدین هستند و یا نقل قول از رهبری آنهاست.
برگرفته ازایمیل دریافتی
خلاصه نویسی وویرایش:
سیروس غضنفری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا