رجوی، مگر نمی بینی به کجا رسیده ای؟!!!

موضوعی که اخیرا ذهن مرا سخت به خود مشغول کرده اینست که تشکیلات مجاهدین از ابتدا افرادی را جذب سازمان کذایی خود می کرد که مومن و مقید و متدین به دین اسلام واعتقادات وباورهای مذهبی بودند و برای جذبشان زحمت زیادی به خود نمی دادید. با چاشنی انواع آزادی ها مثل آزادی بیان و رفتار و گفتار این افراد را به سمت خود جذب می کردید.حال سوالم اینجاست چرا زمانی که این افراد از سازمان شما جدا می شوند و بوی آزادی را استشمام می کنند. بعضاً دین گریز می شوند.
مگر شما در دروس و روابط درون سازمانی تان چه چیزهایی به آنها آموزش می دهید؟  مگر شما آقای رجوی گوهر بی بدیل تربیت نمی کردید و نمی کنید؟!! مگر شما ادعا نمی کنید که مسایل ایدیولوژیک وباورهای اعتقادی ومذهبی تان طوریست که در اعماق وجود انسان ومغز و قلب و تک تک سلول های افرادتان رسوخ کرده و با جانشان عجین شده است. اگر اینچنین است چرا به محض اینکه ازسازمانتان جدا می شوند و پا به دنیای آزاد می گذارند تمام آن اعتقادات وباورهای حک شده از اعماق وجودشان پاک شده و به همه چیز پشت پا می زنند حتی همان اعتقادات مذهبی را که از قبل با آن وارد سازمان شما شده  بودند را به راحتی زیر پایشان می گذارند، این یعنی عین گمراهی و ضلالت، عین بی راهه رفتن،، زیرا که فرد می خواهد  تمام عقده های این چند سال سختی و اسارت را که شما آقای رجوی تحت عنوان انقلاب و مبارزه با انواع و اقسام شیوه های فرقه ای در جهت تحقق امیال شیطانی خودت (که به نظرم تو خودت یک عنصر مزدور و خود فروخته بیش نیستی) به این بخت برگشتگان تحمیل کردی را با ضربه زدن به خود به طور ناخودآگاه جبران کنند.                                              خدا لعنتت کند تو را رجوی خائن.
تو با وجود و مغز و ذهن و احساس و عواطف افراد اسیر و دربند خود چه می کنی؟ چرا باید بعد از بیرون آمدن از تشکیلات فرقه ای تو پشت پا به تمام اعتقادات و شئونات بزنند و مثلا به عنوان یک زن مسلمان دیگر اثری از حجاب هم دربعضی از آنها که جز ضروریات دین است دیده نشود و این یکی از میوه های به اصطلاح آموزش های ایدئولوژیک توست…
کجای اسلام اجباری و تحمیلی است که شما همه چیز را در تشکیلات فرقه ایت اجباری کرده ای. مگر ائمه ما بدون زن و بچه علیه ظلم و ستم دورانشان مبارزه نمی کردند که تو زن ها را از شوهرانشان و مردها را از همسران و کودکان را از والدین شان جدا کردی؟!!
 البته شنیدم که این قانون برای خودت اجرا نشده است یعنی  خودت نه تنها طلاق ندادی که با زن مطلقه دوستت هم بدون رعایت مسایل شرعی و عرفی ازدواج کردی واقعا در بی شرفی و بی غیرتی تا کجا می توانی پیش بروی؟!!! راستی من به عنوان کسی که خواهرش در تشکیلات تو اسیر و گرفتار است می پرسم؟ آیا آن داستان هایی که خانم بتول سلطانی و دیگر زنان جدا شده گفته و می گویند راست است؟!!!! این خانم تازه جداشده چه می گوید و گفته: خواهم گفت!!!! (البته به عنوان کسی که خواهری آنجا دارد خیلی مشتاقم ببینم چه چیزی جدیدی خواهد گفت).
 راستی آقای رجوی چرا تا به حال جواب آنها را ندادی و نمی دهی؟ آیا واقعاً جوابی نداری؟! پس من به عنوان یک شنونده وبیننده این مطالب جز از اینکه آنها را تایید کنم چه کار می توانم بکنم؟
به هرحال اگر چه خیلی ها مثل من که خواهری در فرقه تو اسیر دارند منتظر بودند ببینند تو چه می گویی. که هیچ نگفتی.
رجوی، آیا به ثمره و نتیجه ی بیش از 34 سال کارت یعنی بعداز سال 60 که خودت فرار کردی و همه هوادران سازمان در داخل با تصمیم گیری خود خواهانه ات در معرض خطر مرگ قرار دادی توجه کردی؟!!!  آقای رجوی مگر نمی بینی که سازمانی که سر لوحه اش صدق و فدا بود را به کجا رساندی؟!!!
مگر نمی بینی که در ایران تو و سازمانت را منافق می گویند؟!!!!
مگر نمی بینی که تو و سازمانت را مزدور صدام، اسرائیل و امریکا  و کشورهای مرتجع منطقه می دانند.!!! و خیلی مگر ها و سئوالاتی که باید روزی اگر زنده بمانی که دوست دارم زنده بمانی و به این همه جواب دهی.
آقای رجوی، اکنون نگاهی به اعمالت و آنچه کرده ای بینداز و برای نجات خود از این منجلابی که درست کرده ای  چاره ای بیندیش، شاید راهی باشد برای نجات وآزادی اسرای در بندت.
 من هم تا جایی که در توان دارم در جهت آزادی خواهرم و دیگر خواهران و برادرانم از بند اسارت تو از پا نخواهم نشست. هم چنین دوست دارم یکی از فرقه رجوی پیدا  شود و به سئوالاتم واقعاً پاسخ دهد رجوی که خودش را خیلی اهل منطق و بحث آزاد می دانست. یادم هست در زمانی که هنوز فعالیت سیاسی بود در خیابان های مشهد بخصوص خیابان دانشگاه همه گروه ها از جمله مجاهدین آن زمان باهم بحث می کردند. حالا چی شده که رجوی نه تنها جواب به سئوالات بیرون خود که سئوالات اعضای داخلی و جداشده و هوادران  خود را هم نمی دهد. و معلوم نیست کجا هست!!! آیا رجوی مخفی شده که پاسخگو نباشه؟!
راستی چرا رجوی از خانواده ها این قدر وحشت دارد؟!!! مگر ما خانواده ها چه می خواهیم جز یک دیدار، بر فرض که ما با کمک جمهوری اسلامی برای دیدن عزیزانمان برویم مگر ما در آن دیدار چند ساعته چه معجزه ای می توانیم انجام دهیم که عضو 35 ساله سازمان رجوی که در یک پادگان ایزوله از دنیای آزاد به طور شبانه و روزی تحت آموزشهای گوناگون رجوی قرار دارد را متزلزل کنیم و باعث به هم ریختن تعادل او شویم؟ پس ببخیشد آقای رجوی من از شما این سئوال را می کنم شما که از ما خانواده ها می ترسید و ما را کانون فساد و الدنگ می نامید چطور می خواهید فردا در جامعه با مردمی که شما را منافق و مزدور می نامند مواجه شوید؟!! آیا فکر نمی کنید این اعضای شما در اولین برخورد متزلزل شده و جذب جامعه شوند؟!! فکر نمی کنید…دلم می خواهد در این باره بیشتر بنویسم هرچند که رجوی را که من می شناسم جوابی ندارد. چرا که او در دنیای آرزوها و تخیلاتش غرق است و نمی تواند به بیرون خودش گوش بدهد.
باآرزوی فرو پاشی و نابودی هر چه سریعتر فرقه کذایی رجوی.                           
زهرا کریمی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا