فرار و به کشتن دادن اعضا با سس به اصطلاح فلسفه عاشورایی در فرقه رجوی

معمولا برای ما ایرانی ها ماه بهمن یادآور روزهای خوبی است که در آن مقطع ورود رهبری و انقلاب اسلامی ایران به ثمر نشست و حکومت چندین ساله شاهنشاهی و سلسله پهلوی به گور و زباله دان تاریخ فرستاده شد.

ماه بهمن برای دشمنان انقلاب اسلامی ایران ماه خوبی نبود ولی این ماه نشان داد اگر کسی در مقابل انقلاب اسلامی و مردم به ایستد راه به نابودی خواهد برد همانند فرقه رجوی که در روز 19 بهمن سال 60 تعدادی از افراد  به اصطلاح رده بالای فرقه کشته شدند و رجوی جنایت کار برای اینکه فرار خود را مشروعیت دهد و مرگ آنان را دستاویزی برای خود قرار داده این روز را به اصطلاح عاشورای مجاهدین نامید البته در فرهنگ ما ایرانی ها فلسفه عاشورا معنی خاص خودش را دارد ولی سران فرقه با سوء استفاده از این نام سعی نمود باز هم دست به فریبکاری بزند.

برای همه روشن شد که وقتی رجوی جنایت کار نامی از عاشورا و فلسفه آن می زند خودش اولین نفری است که راه فرار در پیش گرفته و این دیگران هستند که باید قیمت بدهند.

شاید در آن روزها رجوی پلید با این عوامفریبی توانسته تعدادی را گول بزند ولی هر چقدر که دشمنی اش با مردم ایران ادامه پیدا کرده ماهیت سران فرقه برای همه روشن می شد.

سئوال اول از رجوی پلید این است که چرا ابتدا خودش فرار کرده و معدوم موسی خیابانی را در ایران باقی گذاشت؟ آیا زنده بودن وی، رجوی برای خود تهدیدی نمی دانست؟ رجوی می دانست که بالاخره موسی در ایران روزی کشته خواهد شد و به همین خاطر سعی نمود از کشته شدن وی نهایت سوء استفاده را ببرد چرا که تا آن زمان خیلی از مسئولینی که اصلا مطرح نبودند از کشور خارج شده بودند چرا یکی از این افراد نمی توانست معدوم موسی خیابانی باشد؟ در ضمن با این شیوه یکی از کسانی که می توانست در آینده برای رجوی جنایتکار مسئله ساز شود از سر راه بر می داشت. همانند کشته شدن علی زرکش در عملیات دروغ جاویدان و خیلی های دیگر.

بعد از معدوم شدن موسی و اشرف، رجوی پلید روی خون آنان سوار شده و نام به اصطلاح عاشورای مجاهدین بر آن نهاد ولی از این عاشورا خبری از رجوی جنایت کار نبود چرا که وی در ساحل امن فرانسه لم داده و سعی می نمود که از خون آنان ارتزاق و سوء استفاده نموده و با مریم قجر رقص رهایی و ازدواج گروهی با زنان فرقه (علیرغم داشتن شوهر) برگزار کنند!!!

البته این فرهنگ ضد عاشورایی سران فرقه در مراحل بعد خودش را به خوبی نشان داد و هر جا که رجوی جنایت کار مدعی خاموش کردن چراغ و یا مدعی رفتن به ایران می شد اولین نفر او و مریم قجر زن داعشی و تکفیری بودند که راه فرار در پیش گرفته و دیگران باید قیمت خیانت او را می پرداختند و بعد هم طلبکار و مدعی که چرا او و زن چندمش را به تهران نبردند. حال خودتان خوابهای پنبه دانه ای رجوی را تعبیر کنید.

بطور مثال در مورد عملیات شکست خورده دروغ جاویدان در سال 67 و یا حمله دوم امریکا به عراق در سال 82 وی باز مدعی حرکت عاشورا گونه به سمت ایران بود ولی با توجه به ماهیت رجوی او باز هم جا خالی داده و زن دست چندمش مریم قجر به سوی فرانسه فرار نمود و خودش هم در سوراخ موش فرو رفته و حاضر نیست جواب خیانت خود را بدهد و اکنون می توان به معنی واقعی عاشورا از مدل رجوی در مناسبات فرقه ای او پی برد

چرا همه اعضایی که از خانواده رجوی جنایت کار کشته می شوند سمبل این به اصطلاح مبارزه قرار می گیرند. زن اول او اشرف نام به اصطلاح سمبل زنان و برادر وی کاظم به اصطلاح شهید حقوق بشر و خواهرش نیره سمبل به اصطلاح زندانیان، مگر کسی دیگر در این فرقه کشته نشده که اینان باید سمبل همه قرار بگیرند در ضمن مگر نیره رجوی در تلویزیون مصاحبه و ابراز ندامت و پشیمانی بخاطر هواداری از فرقه نکرده بود؟ چراکسی اجازه ندارد به حریم خانوادگی رجوی جنایتکار وارد شود؟.و چطور وقتی کسی مصاحبه ای انجام می دهد مزدور و خیانت کار نام می گیرد ولی خواهر معدوم وی باید نام به اصطلاح سمبل زندانیان بگیرد. عوامفریبی و دجالگری رجوی ها تا کجا ادامه خواهد داشت. تا وقتی این جرثومه فساد یعنی رجوی ها زنده باشد این فریبکاری و شیادی او هم ادامه دارد.

کشته شدن تعدادی از افراد فرقه در نوزده بهمن سال 60 و یا روزهای دیگر هیچ وقت معنی به اصطلاح عاشورایی برای مردم نداشته و این فرهنگ کثیف فقط از ذهن و خیالات واهی رجوی جنایت کار بیرون می زند ضمن این که مردم ایران این حرکت عاشورایی را در جهت دفاع از خاک میهن در جبهه های جنگ عراق علیه ایران به خوبی نشان دادند در صورتی که در همین جنگ 8 ساله فرقه رجوی جهت خیانت به ملت و کشور ایران با رژیم صدام ملعون همکاری کامل داشته است.

پس زیاد دلتان را به این گونه شعارهای توخالی خوش نکنید و دور نیست که رجوی جنایت کار همانند دیگر اعضای معدوم خود به گور و زباله دان تاریخ فرستاده خواهد شود.

کشته شدن تعدادی از اعضای رده بالای فرقه رجوی در نوزده بهمن سال 60 نشان داد که نمی توان در مقابل انقلاب اسلامی یک ملت که تصمیم راسخ گرفتند آزاد زندگی کنند ایستاد. رجوی جنایتکار به جای همکاری و همیاری با انقلاب دچار توهم شده و با همکاری با دشمنان مردم ایران فکر می کرد که می تواند به قدرت برسد!!.

حال هر چقدر رجوی زنباره و جنایت کار حرفه ایی و کاسه لیسان جان به در برده فرقه در اروپا از مزایای به اصطلاح معدوم شدن تعدادی از اعضای فرقه حرف بزنند و اراجیف سر هم کنند و این فلسفه دروغ بافی و فرار از مسئولین ارزانی خودتان، مردم ایران نیازی به این گونه شیادی و فریبکاری ندارند.

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا