شخصیت مسعود رجوی از دیدگاه جمعی از جدا شده ها و اعضای سابق مجاهدین – قسمت سوم

مقدمه
دراین مجموعه سعی شده است که نحوه ارتباطات مسعود رجوی با اعضاء و هواداران و پیروان او را مورد بررسی قراردهیم که طی سالیان درازی با ترفند های مختلف در جهت جذب و حفظ و نهایتا استثمار آنها با روش های متعدد و با استفاده از برنامه های هماهنگ شده ذهن همه آنها را مجاب ساخته و به آنها القا نموده که او دارای استعداد نبوغ  یا دانش ویژه ای است
همچنین در این مجموعه سعی شده که توصیف شود  چگونه رهبر یک فرقه برای جذب، حفظ و اداره افرادش توانسته است آنها را وادار کند تا خانواده، شغل، سابقه کاری و دوستان خود را برای پیروی از رهبر خود رها کنند و چگونه تکریم و ستایش افراد را روی خود متمرکز نماید.
از آنجا که پیروان و هواداران این فرقه به تدریج نسبت به عملکرد و تئوری های ذهنی و عقاید رجوی و مسائل اخلاقی و بحران های عقیدتی و ایدئولوژیکی وی تضاد پیدا می کنند که این عوامل باعث بحران روحی و روانی آنها گردیده وطبیعتا به تدریج تمایل به جدا شدن از این فرقه پیدا نموده اند.
در این مجموعه جمع کثیری از جدا شدگا ن فرقه رجوی هر کدام جدا گانه با توجه به شناختی که طی سالیان حضورشان در آن فرقه داشته اند مطالبی  را بیان می نمایند.

قسمت سوم

 رجوی در انتخاب و رنگ عوض کردن بی نهایت حرفه ای است. او براساس مسئله و نیاز روز برترین قطب حاکم را در صحنه می پذیرد و گذشته را تا دیروز فراموش می کند و تمام گناهان و خطاهای خود را به گردن دیگران می اندازد.
 می‌داند که در سخنرانی از چه موضعی وارد شود تا بیشترین تاثیر را بر شنونده اش بگذارد. مسعود از احساسات مخاطب نهایت بهره را می‌برد.
 متاسفانه او از این قدرت در فریب نیروهایش نهایت بهره را برد هر چند امروز دیگر آن تاثیر گذاری سابق را ندارد.
 در برخورد فرق می کرد که این فرد چه کسی است آیا خانواده او درسازمان است آیا خط و خطوط سازمان را پیش می برد ویا آیا از این فرد کسی کشته شده است یا نه.  اگر شامل حال این چند مورد قرار می گرفت برخورد خوب بود وگر نه برخورد فرق می کرد. 10- تخصص
      رجوی آدمی را طوری بطور پله به پله به وادی های احساسی می کشاند و طوری زمینه سازی می کند که آدمی مرزها را از هم تشخیص نمی دهد و در نهایت با ترفند های رنگارنگ افراد را به اعتراف وا داشته و تمامی محیط پیرامون خود را به خودش بدهکار و مدیون می کند و سوار بر اوضاع می گردد.
      تخصص به تنهایی برایش وکل سیستم ارزشی ندارد مگر افراد ابتداعأ از مراحل اعتقادی و التزامات تشکیلاتی عبور بکنند. مثلا یک دکتر یا یک مهندس به خاطر تخصص امتیاز خاصی ندارد.
11- دانش علمی
      آنچه شنیدم دانشجو بوده قبل از سال 1346
12- اعتقاد به عمل
      آنچه من فهمیدم مباحث را تئوریک تجزیه و تحلیل می کند ولی در جریان عمل که به اثبات برسد را قبول دارد و به تئوری صرف اعتقادی ندارد.
      پایبند به هیچ کدام نبودند زیاد از این حرف ها می زدند ولی در عمل امکان نداشت. 13- مطالعات(مذهبی، سیاسی،تاریخی،نظامی)
      در مورد مطالعات غیر مذهبی علم کافی دارد وهم سیاسی مسائل دنیا را تجزیه و تحلیل می کند. تاریخ ایران و انقلابات را مطالعه داشته نظامی مثل اینکه سالهای 1346 به بعد فلسطین رفته و دوران دانشجویی هم سرباز بوده.
      شخص رجوی و یا افراد رده بالا از این موضوعات زیاد حرف می زدند اما در عمل اجرا نمی شد و روز به روز پایه آن شل تر می شد و به خاطر سر گرم کردن افراد رده پایین این موضوعات را به میان می کشیدند ولی کسی اعتقادی نداشت و دنبال آن نمی رفت. ولی در رابطه با نظامی از بالا فشار می آوردند که همه افراد باید به آن گردن بگذارند و مراحل آنرا بگذرانند.
14- تفسیر ها
      در مورد قران واحکام یک سری آیات که اهداف مشخص داشت همیشه در کلاس ها و نشست های عمومی تفسیر می کرد، سوره احزاب/سوره مریم که در ادامه آن مباحث تئوری خودش را تئوریزه می کرد به خاطر اثبات و دفاع از خط خود آیات ناسخ و منسوخ را در مقابل مسائل درون نظام ایران تفسیر می کرد. در صحبت ضدیت با فرهنگ در ایران در مورد احکام صادر شده
    در سئوال 5 که همان خود بزرگ بینی باعث شده بود که تفسیر های رجوی من درآر باشد و خودشان هم همین را می گفتند.
      به لحاظ تبیین قران رجوی خودش را اول می دانست و در این زمینه کسی را قبول نداشت و فکر می کرد از همه بهتر قران تفسیر می کند و اینطور القا می کردند و مسعود رجوی از همه روحانیون بهتر قران تفسیر می کند بطوریکه طوری وانمود می کرد که انگار انقلاب مریم رجوی در قران آمده است مثلا می گفت که عیسی (ع) گفته است که فرزندان و همسرانتان بر شما حرام است و همه از آن من است همه را در کناری گذارده  و صلیب ها را برداریدودنبال من بیایید خلاصه رجوی شخص بسیار فاسد و دیکتاتوری است که به  منافع خودش فکرمی کند 
15- تعامل با (امریکا،صدام،اروپا)
      اگر بخواهم واقعیت را بگویم با تمام این کشورها تعادل قوایی برخورد می کرد اگر می دانست صدام به مجاهدین کمک مادی ویا سیاسی و یا نظامی می کند هرچند که مزدور بود ولی در این رابطه صد چندان می شد و مزدور تر می شد و حاضر بود که جان همه افرادش برای صدام بدهد با امریکا هم همینطور با فرانسه واروپا هم به همین شکل بود برخورد هایش دوگانه و پر از تناقض بود حرفهایش پایه نداشت.
      مدعی بود وابسته به هیچ کس نیست و فقط دشمن شماره یک او ایران است و دشمنی با کس دیگری ندارد و خارج شدن از این مسیر را اشتباه می دید در کل آنچه در اذهان فرو می کند ضد دنیای سرمایه داری (بورژوازی)است و حتی آنرا تهدید درونی تشکیلات قلمداد می کرد که جذبه هاو زرق و برق های آن فرهنگ افراد را از درون تهی می کند.
16- عشق به زن
      رهبری در هر سرفصل و مقطعی می داند چگونه و با چه سلاح فکری وارد عمل شود مثلا در مقطعی می آید جنس زن را در مقابل مردان گذاشته و با بخشیدن هژمونی فرمالیته به زنان انسانها را براساس جنسیت در مقابل هم می گذارد وخود هم هیچ وقت قاطعانه نمی گوید طرف چه دسته ای است و از این بینابین خود را در مرکز اهرم الاکلنگ گذاشته و کاملا بر تعادل نظارت می کند
چیزی نمی دانم ولی در ظاهر و اماکن عمومی احترام ویژه می گذاشت در مورد ایران علاقه و تنها دولتدار ایران را خودش می داند
      به نظر من آنچه که صحبت از عشق به زن ایرانی می کنند ذره ای خودشان هم اعتقاد ندارند و این در واقع یک نوع سیاست است چونکه می خواهند به خاطر منافع فردی خودشان به نوع کلمه صحبت و یا حمایت از قشر ویا ملیت ویا جنسیت دم بزنند وگر نه چنین نیست خودشان به خودشان عشق نمی ورزند حالا می خواهند به زن ایران عشق بورزند.
17- رهبریت سازمان
      الان شورای رهبری وجود دارد کلا تشکیل شده از زنان با سابقه که به صورت شورایی که یک مسئول اول دارد اداره می کند.
18-  شهرت و مقام
      مدعی بود دنبال چنین چیزی نیست و در صحبت ها میگفت اگر دنبال این بود سالهای 58-59 ساده بود حتی امام و یارانش گفته بودند ولی خودش نمی خواسته نمی دانم چقدر درسته یا غلط و در تئوری هایی که به خورد افراد می دادند اینطوری وانمود می کردند.
19- توجه به حقوق بشر
      در فرقه رجوی حقوق بشر مبتنی بر رحمت رهبریشان در سرلوحه تمامی دموکراسی های دنیا قرار دارد… آنها معتقدند که زمانی دموکراسی و حقوق بشر محقق خواهد شد که حق رجوی گرفته شود حال این حق چیست و چگونه وتوسط چه کسی پایمال شده و برای گرفتن آن چکارباید کرد بماند امانکته اصلی درآن استرتژی آن است که تحت این شعار و فرمول تمامی جنایات راکرده وآنها را تحت عنوان کنارزدن موانع سر راه برای نیل به دموکراسی توجیه می کنند ازجمله:
  – در یک پروسه ای درسالهای حیات ارتش در یکی از ستاد های فرماندهی در اسارتگاه اشرف معروف به فرماندهی دوازدهم سندی مبنی بر طرح پیشنهادی ستاد مذبور به فرماندهی کل به دست یکی از اعضای ناراضی افتاد. محتوای کلی این طرح بدین شرح بود. طرح تشریح شده به امضای افراد زیررسیده بود.زهرا بخشایی فرمانده مرکز/سعیده- شاهرخی افسر عملیات-محمود مهدوی افسر عملیات/مسعود مظلومی افسر عملیات/فتانه عیوضی فرمانده یکان/متین کریم مسئول مخابرات/شیوا صادق مسئول پشتیبانی /آذر کریمپور فرمانده پدافند هوایی /و….. در این طرح دو پیشنهاد مطرح شده بود
پیشنهاد اول:
      به فرماندهی کل و ستاد کل /نظربه اینکه تمامی مقدمات برای چک و بکارگیری نفربرهای آبی خاکی و شناورهای مهندسی فراهم شده و از آنجا که این پدیده ها تا کنون از لحاظ ایمنی آزمایش و تست نشده لذا برای کنترل ریسک و تلفات احتمالی این ستاد در نظر دارد برای چک دستگاه از عناصر مسئله دار و ضدیت کننده با منافع رهبری که اسامی آنها لیست شده و ضمیمه طرح می باشد استفاده کند. ستاد محل چک و انداختن نفربر به زیر آب را دریاچه حمرین در شمال شرق اشرف مشخص کرده بود و اسامی بعضی از طعمه ها: خلیل پورشافع/رضا صاف نیت/حسن رضایی /حسین رضوی/صالح علوی/عباس کرمی و….
      طرح دوم درهمان ستاد و با همان امضاها به ستاد کل متن طرح:با توجه به هماهنگی با ستاد سپاه دوم عراق مبنی بر چک آمادگی سیستم نظامی در خصوص مقابله با حمله شیمیایی و بهره گیری از ماسک ضد گازپیشنهاد ستاد فرماندهی دوازدهم این است که در این سرفصل افراد ضدیت کننده را لیست بندی کنیم و در روز تست به آنها ماسک های معیوب و فاقد کارایی داده شود تا در سوله گاز(سوله بزرگی بود که فرقه رجوی افرادخود را در دسته ها ی ده و بیست نفری در آن قرارمی داد در مرحله اول بدون استفاده از ماسک و با پرتاب گاز اشک آورو در مرحله دوم با ماسک و مجددا پرتاب گاز جهت چک و تمرین مقابله با حمله شیمیایی) آنها دچار اخلال گردند و از طرفی از تقابلشان در برابر مناسبات کم کنیم و از جهتی هم در صورت ترک مناسبات هم از لحاظ روحی واکسینه شده باشند (این طرح در قرارگاه اشرف عملی و باعث دیوانگی تعدادی از افراد ناراضی شد)سازمان وقتی در رابطه با اعضا خود چنین بی رحمی ها را عملی می کرد چطور متصور است که به بیرون از خود نگاه مثبت داشته باشد.
–   در زمان حیات ارتش فرمالیزم درطرح لو رفته ستاد عملیاتی کل افراد مسئله دار را لیست بندی کرده و در مقاطع و سرفصل هایی که فرقه خلال شرایط اضطراری در مکانهای خارج از مقرهای خود مستقر می شد بطور حساب شده ای افراد یاد شده را در پست های انفرادی نقاط حساس به نگاهبانی گمارده و پیشاپیش سلاح و جنگ افزار مورد استفاده فرد را از داخل از کار انداخته بودند سپس اکیپ عملیاتی خود را تحت عنوان عناصر اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی و یا عوامل محلی آنها به محل اعزام و فرد ناراضی را مورد حمله قرارمی دادند در این بین فرد سوژه یا کشته می شد یا مجروح می شد فرقه رجوی از این راه به چند هدف می رسید:
1.  از شر عضو مسئله دار خلاص می شد
2. در صورت مجروح و زنده ماندن فرد تنبیه و در جرگه چلاق ها قرار می گرفت
3. از مرده و مجروح او به نفع خود شهید سازی و… می نمود
4. اعلام می شد فرد مذبورعامل رژیم بوده و موقع فرار به سمت ایران جهت رساندن اطلاعات توسط فرقه مورد هدف قرارگرفته است
5.  چاپ اطلاعیه نظامی و محفوظ کردن اقدام مقابله به مثل برای خود در خصوص ترور. در واقع فرقه رجوی در انسان کشی چه خودی و چه غیر خودی اساسا حد و مرزی نمی شناسد تا وقتی در درون تشکیلات هستی بدبختی می کشی خوب به شکلی تئوریزه می کنند که نسبت به دنیای بیرون برای افراد قائل نمی شوند وقتی بیرون از تشکیلات می آیی مانند یک چیزی زائد با آدم برخورد می شود و حتی اگر دست افراد باز باشد و تشکیلات مانع ایجاد نکند چه بساافرادی که جدا می شوند به سرنوشت های بدی دچار خواهند. 
این توجه به حقوق بشر به نظر من یک اهرم است که ورد زبان رجوی و سازمان او شده و خودشان یک در صد آنرا قبول ندارند. اگر می داشتند در سازمان چند هزار نفری خودشان رعایت می کردند. زندانی نمی کردند،شکنجه نمی کردند به زور چیزی را به یکی تحمیل نمی کردند کتک کاری های فیزیکی نمی کردند فشار بیش از حد نمی آوردند تا از فرد اعتراف بگیرند
      آیا حقوق بشر جز این است به دستور شخص رجوی در تعرضات مرزی توسط عناصر این باند چشم ده ها مرزنشین و چوپان ایرانی از حدقه در آمد تا به قول تاکتیک طلایی رجوی آن چشم ها دیگر توانایی رد یابی تیم ها و گزارش به مامورین دولتی را نداشته باشند موارد قابل اثبات در سالهای 72 تا 76 / هدایای حقوق بشری رئیس این باند به مردم ایران و سایر ایرانی هایی که به دلایل متعدد در سایر کشورهای دنیا هستند این است که می گوید مردم 25 سال حق وی را خورده اند چرا؟ چو ن وی را پادشاه نکرده اند به همین دلیل حقی ندارند و مستحق رحم ومروت نیستند امابایستی از مردم به عنوان وسیله بهره گرفت و در خصوص خارج کشوری ها نیز می گویدهرکدام هژمونی وی را نپذیرفته جزء بشر نبوده و یاغی هستند و یاغی نیز نباید تحت هیچ شرایطی مورد حمایت هیچ مرجع بین المللی حقوق بشری باشد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا