تقلاهای رجوی همواره برای کسب قدرت انحصاری مطلق بوده است!

جمشید پیمان از عمله های فعال مسعود رجوی است که هرازچندگاهی، نوشته ها وعکس هایش را با این تصور که حرف های حسابی میزند وموثر، دررسانه های رجوی منتشر میکنند!

او درمقاله بیخود با تیتر " مبارزه با نظام جمهوری اسلامی بر سر چیست "؟، نوشته است:

"… اگر در یک نظام دموکرات و متضمن برابری قانونی حقوق شهروندان،هر شهر وندی در هر موقع و مقامی، عملی خلاف قانون ـــ از تخلفی کوچک تا جنایتی بزرگ ـــ مرتکب شود،قانون با او تعیین تکلیف می کند. هیچ شهروند سالم و پایبند به قانونی که حقوق او را تضمین و از تجاوز مصون نگه می دارد، به علت نقض قانون از جانب هر کس، خواستار سرنگونی رژیم نمی شود ".

 با دقت دراین متن، روشن است که عکس قضیه ازطرف آقای جمشید پیمان درست است و نظام اشرفی رجوی که هیچیک از موارد برشمرده ی شما درآن ساری وجاری نیست، با حساب او باید سرنگون شود و اگر نمیشود، دلایل این کار چیست وشما بعنوان کسی که التزام لفظی به این اصول نشان داده اید، تاکنون چه اقدامی برای خلع ید ازرجوی و افکار ارتجاعی وغیر قانونی او بعمل آورده اید؟!

دراین مورد توضیح دهید و برداشتن سنگ کوچک وعملی از سر راه برداشتن رجوی را به برداشتن سنگ بزرگ سرنگونی حکومت، ترجیح دهید تا ما نگوییم که عالم نمای بی عملی هستید!

آقای پیمان مینویسد:

"… در ایران تحت حاکمیت آخوندی،مبارزه آزادی خواهان با کلیت نظام حاکم، در درجه اول و گام نخست، برای باز پس گرفتن حق حاکمیت شان است که بوسیله همه ی (تاکید می کنم همه و بلا استثناء) سردَم داران این نظام غصب شده است. آنها غاصبان حق مردم هستند و این غصب را با تحمیل یک قانون اساسی ضد دموکراتیک و سراسر تبعیض آمیز، به زعم خودشان قانونی کرده اند. از این جایگاه است که اصل ارتجاعی و ضد بشری ولایت فقیه و اصول ناقض حقوق بشر دیگر،وجه قانونی پیداکرده اند "!

اصلا مسئله ی غصب چیست ومگر غیر ازاین است که غاصب از قدرت بیشتری برخوردار است که این قدرت را عوامل مناسب- توازن نیروها، قوانین، طرز تفکر مردمی که درموارد مناسبی با رای خود همه چیز را برهم میزنند و…- تعیین میکند؟!

اگر براستی هم این انقلاب وقدرت توسط کسانی غصب شده، مطمئن باشید که قدرت عمل ومانور بیشتری داشته اند وطرز تفکر مردم وآرایش طبقاتی  و… بوده که این امکان را به آنان داده ونوعی جبر اجتماعی- تاریخی دربین بوده است!!

آقا جمشید بدون آگاهی از فرق بین  قدرت حقیقی وحقوقی مینویسد:

"…مساله وقتی حل می شود که: ـــ اصل حاکمیت مردمی جای اصل ولایت فقیه را بگیرد- ـــ نظام دموکراتیک مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر جای تئو کراسی بنشیند-ـــ قانون اساسی نظام، ضامن اصل برابری حقوقی شهروندان ایرانی باشد- ـــ اصل جدائی دین از دولت تضمین شده باشد- نظام سکولار".

قانون اساسی هرکشوری بسیار مهم است وباوجود این، این قانون موقعی  صورت اجرای تمام وکمال میگیرد که با خواست هسته ی اصلی قدرت (قدرت حقیقی) همسو باشد وگرنه بهترین قانون اساسی هم در شرایط عدم وجود تناسب قوای متوازن با آن، میتواند ابتر وکم اثر گردد!

بعبارت دیگر شرایط متعدد اند که تعیین میکنند که قانون اساسی چگونه باید باشد و مهمتر اینکه چگونه بدان عمل شود والا صحبت هایی خواهند بود که بر روی کاغذ باقی میمانند والبته این بدان معنا نیست که همین نوشته های روی کاغذ، درشرایط مناسب، کلی گره گشا میتوانند باشند!

صحبت ازجدایی دین ودولت کردید و توضیح ندادید که چرا این اصل در تشکیلات رجوی، اجرا نمیشود؟!

آیا بهتر نبود که شماها هم انتخابات تشکیلاتی  در سطح جمهوری اسلامی وحتی نازل تر ازآن برگزار میکردید؟؟!!

سوء استفاده ی رجوی ازمذهب- وآنهم دران شکل وسیع وتمام عیارش- ارزش ادعاهای شما را که به این سوء استفاده ها تن داده ومبلغش هم شده اید، به صفر میرساند!!!

همو مینویسد:

"… بازی های گردانندگان رژیم زیر عنوان های اصلاح طلبی و اصول گرائی و تعادل و تعامل و مدّره و… جز فرو بردن هر چه بیشتر کشور و مردم ایران در نابسامانی های ویرانگر و جبران ناپذیر، نتیجه ای نداشته است ".

اگر قرار بر بازی باشد که نتیجه هم نباید داشته باشد!!

عنوان هایی که شما ازآنها بعنوان بازی یاد کرده اید، همگی متاثر ازنظریاتی برای حل بحران های کشور هستند که ممکن است بعضی درست وبعضا نادرست باشد وابدا بازی نیست که اگر بود، رجوی را باینهمه آشفتگی فکری دچار نمیکرد!

جمشید خان درقسمت دیگری ازنوشته اش آورده است:

"  کسانی که نگاه ما را به این صحنه ی واقعی و انکار ناپذیر، ملامت می کنند و به ما اتهام فقط سیاه و سفید دیدن را می زنند، اگر هم در قضاوتشان سوء نیت هم نداشته باشند، اما نگاهشان و قضاوتشان در هر حال منجر به ایجاد فرصت برای ادامه حیات رژیم تبهکار و جانی حاکم می شود.به این گروه ــ باز هم با فرض بر اینکه سوء نیت ندارند و قصدشان بطور حقیقی پشتیبانی از رژیم نیست ـــ می گوئیم که ما فقط سیاه و سفید نمی بینیم، امّا حاضر نیستیم رنگ سیاه را رنگی جز سیاه ببینیم…"!

این کسان مورد مذمت شما، تجارب تلخی ازاقدامات شما که ناشی ازجنون قدرت طلبی رجوی بود، کسب کرده و دست به جنایت هم نمیزنند وقتی که میبنند گروه بزرگتر مردم راه حل مشکلات خود را فعلا درمراجعه به صندوق های رای می بینند!!

اتفاقا همین افراد بدرستی دریافته اند که گروه ها وشخصیت های سیاسی، درمواردی که جلوتر ویا عقب تر ازمردم حرکت میکنند، دچار سرنوشتی میشوند که رجوی شد و ترجیح میدهند که همراه مردم بوده وصبر حوصله ی لازم را داشته باشند تا جامعه را با عمل سزارین جراحی نکرده و کار را بدتر ازاین که هست نکنند!

وتازه این حرف برای زمانی است که این طیف، ازقدرت سزارین جامعه وگذراندن آن به مرحله ای پیشرفته تر برخوردار باشند که تجارب دیگر کشورها، نادرست بودن انقلابات زودرس ونامتوازن با جمیع جهات حیات انسانی را به اثبات رسانیده است!!

صابر

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا