به خواهر عزیزم صدیقه کریمی در آلبانی

سلام قلبم

با تبریک سال 95 که آغاز کردی امیدوارم سالی سرشار از آرامش و آسایش  را به پایان برسانی.

نمی دانم تو خواهی توانست این چندمین نامه مرا ببینی یا بخوانی. اما من نا امید نمی شوم و باز هم خواهم نوشت تا تو خبری از خودت به ما بدهی و هم چنین از خداوند متعال می خواهیم تا صدایمان را بشنود و دستمان را بگیرد تا بتوانیم با همت و تلاش خودتان شما ها را به دنیای آزادیها و یکرنگی ها رهنمون شویم تا بوی خوش آزادی واقعی را همراه با شمیم دلنشین بهاری در کنار خانواده های بزرگوارتان استشمام کنید.

خواهر قشنگم،  هر چند نمی خواهم باز از دروغ ها و نامردمی های رجوی و زن هرزه اش برایت بنویسم چرا که حقیقتاً حالم را به می زند اما چه کنم که احساس می کنم در فرقه رجوی شما را در بی خبری مطلق نگه می دارند و هر سال سین سرنگونی را سر سفره هفت سین خود قرار می دهند، ولی می بینی  که توهمی بیش نیست وخودشان نیز متوجه شده اند که بیشتر از این نمی توانند شما را سخره اهداف پلید خود کنند، لذا سین سرافرازی را در کنار آن قرار داده اند تا بتوانند مدت زمان بیشتری شما را تحت سیطره ونفوذ خود قراردهند.

حال سوالم اینجاست که منظورازسرافرازی چیست؟

چه عمل مثبتی برای شما انجام داده اند که ندای سرفرازی سر می دهند؟

– از اینکه حدود سی سال بهترین فرزندان ایران را در چنگال پلیدشان به زور نگه داشته اند سرفرازند؟

– از این که خانواده ها را در داغ و فراق عزیزانشان گذاشته و ناله و نفرین آنها را تا ابدیت نثار خودشان نموده اند سرفرازند؟

– از اینکه آواره و دربدر کشورها ی بیگانه شده وهیچ جا و مکان مشخصی ندارید سرفرازند؟

– از این که برای هزینه های فرقه مزخرفش کم آورده و کاسه گدایی به دست گرفته و منت امریکا واسراییل وغیره را می کشند سر فرازند؟

اینها که سر فرازی نیست. اینها همه پشت پا زدن به ارزشهایست که مردم ایران تا به امروز به خاطرش فدا کرده و بازهم خواهند کرد. اما به نظر من سخت در اشتباهند، باید سین سراشیبی و سقوط را سر سفره هفت سین خود میگذاشتند،  سینی که در سال  95 سرعت سرنگونی و نابودیشان را تسریع خواهدکرد.

خواهر مهربان و قشنگم، تا زمانی که در عراق بودی دوبار برای دیدنت به عراق آمدیم ولی چشمان تنگ و حسود رجوی اجازه دیدار به ما را ندادند.رجویها بدانند که اگر خدا یاریم کند به آلبانی هم خواهم آمد وسختی ودوری راه را به جان خریده تا دوباره خار چشمان مریم قجر وایادیش شوم و تو را با خودم به وطن عزیزمان ایران باز گردانم و داغ تو و امثال تو را به دل مریم هرزه وایادی ولگردش خواهم گذاشت.

خواهر عزیزم، برای نجات و فرار از این فرقه کذایی و دروغین با خودت بیندیش و برای رهاییت از دست این انسانهای دیو صفت چاره ای کن تا معنی آزادی واقعی را در هوای آزاد و بیرون از تشکیلات فرقه ای بفهمی.

خواهرم بیا در این سال سرنوشت ساز تو هم با توسل به صاحب اسمت یعنی صدیقه کبری (س) و امام حسین خود را از اسارت این فرقه مزدور و جنایت کار رجوی نجات بده چرا که بدون شک بودن در فرقه رجوی « خسرالدنیا و آخره » خواهید بود.

ما چندین بار برای کمیساریای عالی پناهندگان نامه نوشتیم ولی متاسفانه آنها هم به خواسته بحق ما که همانا فقط دیدارتوست و بس وقعی ننهادند، و آنها هم  فقط نام دفاع از بشریت و حقوق آنها را یدک می کشند، وبس،

نمی دانند که خدایی هست و می بیند و روزی انتقام مارا از رجوی خواهد گرفت.

خواهر بزرگوارم، همه اعضای خانواده برای دیدنت لحظه شماری می کنند و مشتاق دیدارت در آینده ای نزدیک می باشند، امیدوارم که هر چه سریعتر آن روز به یاد ماندنی بیاید و یکدیگر را در آغوش بگیریم ورو سیاهی به مریم قجر و شوهر درمانده اش بماند.

اکنون عکسهایی را که در لیبرتی گرفته بودی برایت می فرستم تا بفهمی که چقدر به یادت بوده وهنوز دوستت داریم وعکسهایت را در موبایل هایمان ذخیره کرده ایم و به هر نقطه از این کره خاکی که بروی دنبالت خواهیم آمد وپیدایت خواهیم کرد.همه بچه ها سلام زیادی برایت می رسانند و برایت آرزوی موفقیت می نمایند. چنانچه مایل بودی خوشحال می شویم اگر تماس بگیری و ما را از احوالت با خبر سازی.

به امید دیدار هر چه زودتر -خانواده ات کریمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا