شوی ویلپنت پوششی بر شکست سی خرداد فرقه رجوی

درنیم قرن گذشته ایران اگر دقیق شویم هرروز چنان است که اگر شناسنامه اش را بیرون بکشیم برای خود روزی است ودر دل خود حوادثی را حمل می کند که  در ساخت تاریخ مهم بوده اند اما بعضی روزها هست که تاثیر شان ماندگار شده روزهایی که گرچه در تقویم رسمی جائی ندارند وتعطیل رسمی هم شناخته نمی شوند اما زخمی بر جان چند نسل وارد آورده اند که التیامش آسان نیست سی خرداد سی وپنج سال قبل و از این زمره روزها هستند.
بدین ترتیب رجوی استراتژی ترور وخشونت را در 30 خرداد 1360 آغاز نمود والبته خودش به پاریس گریخت او فرارش به خارج از ایران را این طور توجیه می کرد که لازم است از بیرون مقاومت را رهبری کرده ونقش یک رهبر سیاسی در تبعید را ایفا نماید او با وعده دروغین سرنگونی شش ماهه جمهوری اسلامی عده ای را تحت عنوان شورای ملی مقاومت جمع نمود بعد از آن که سال ها گذشت و خبری از سرنگونی نشد و تازه مسعود رجوی عزم کرده بود تا برای ادامه به اصطلاح مبارزه اش به جوار دشمن متجاوز به خاک میهن برود همه افراد اصلی این شورای ملی مقاومت نظیر حزب دموکرات کردستان بنی صدر و دیگران به تدریج کنار کشیدند.
از دیدگاه مسعود رجوی، نظام جمهوری اسلامی یک حکومت فاشیستی بود ولی آیا نگاه خود مسعود رجوی فاشیستی نبود که مثل هیتلر هر کس به خواسته اش تن نمی دهد محکوم به نابودی است و دست به ترور مخالفین خویش می زند؟
در عبارتی ساده تر اگر من به نوعی با چهارچوب فکری و عملی یک حکومت در تضاد هستم و هرگز نظام فکری و سیاسی را مطلوب نمی دانم آیا باید بدلیل اینکه با حکومت تضاد فکری دارم  برعلیه این نظام فکری و سیاسی دست به عمل خشونت آمیز بزنم و ترور  روش من باشد؟
اکنون در سالگرد سی خرداد و در شرایطی که اعضاء اسیر و ناراضی سازمان موقعیت وخیمی را در لیبرتی وآلبانی سپری می کنند باز در یک شوی تبلیغاتی مسخره و یک خیمه شب بازی کهنه سازمان اقدام به برگزاری مراسم بزرگداشت سی خرداد  و 9 جولای می کند.هدف که البته بسیار روشن است. تلاشی مذبوحانه برای سر پا جلوه دادن تشکیلات پوسیده فرقه و جلب حمایت جنگ طلبان غربی. فرقه رجوی با جمع آوری افراد از ملیتهای مختلف که با وعده های حقیر سیاهی لشکر نمایش های تکراری اش می شوند سعی بر این دارد که به زعم خود با قدرت نمایی البته پوشالی اینطور وانمود کند که هنوز پا بر جاست و هنوز هوادار دارد چرا که باز به زعم.سران خوش خیال سازمان چشم امید همه به این فرقه دوخته شده است اما واقعیت روشن تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.
امسال نیز همچون سال های دیگر، ماشین تبلیغات فرقه رجوی برای گردهمایی در پاریس تدارک دیده است. این گردهمایی به اصطلاح بین المللی که مقرر است در 9 جولای  برگزار شود حتماً با حضور پناهندگان غیر ایرانی و بسیاری سیاهی لشکر دیگر مملو از جمعیــت هیجان زده ای خواهد بود که مشتاق یک روز غذای گرم و جای خواب مجانی هستند. بنابر اخبار موثق به این افراد از سی و پنج تا پنجاه یورو دستمزد بابت شرکت در مراسم مجاهدین پرداخت می شود. پولی که تنها بابت تکان دادن پرچم های مجاهدین و خوشگذرانی در شهر زیبای پاریس به آن ها داده می شود. بیاد بیاوریم سالی را که دانشجویان لهستانی برای شرکت در مراسم مجاهدین (و در حقیقت گشت و گذار در پاریس) به دفاع از مجاهدین در مراسم آن ها شرکت کردند. رهبران شکست خورده فرقه مجاهدین خلق برای مهم جلوه دادن مراسم خود معمولاً چند سیاستمدار بازنشسته را نیز دعوت می کنند و البته هزینه گزاف سفر و اقامت آن ها را به پاریس و سخنرانی در مراسم را نیز می پردازند تا برای حفظ ظاهر چند کلامی در مراسم آن ها سخنرانی کنند و از نماد نقض مطلق حقوق انسانی، فرقه ای به نام مجاهدین خلق، به عنوان مدافع دمکراسی و حقوق بشر در ایران دفاع کنند.
اینجا این سئوال مطرح می شود. چرا تاکنون هیچ سیاست مدار ایرانی در این گرد همایی وجود نداشته ویا جزو سخنرانان این گردهمایی نبوده است؟ این به این معنا نیست که حتی سیاست مداران مخالف رژیم جمهوری اسلامی هم این فرقه تروریستی رجوی را به رسمیت نمی شناسند وقبول ندارند؟.
 برگزاری ویلپنت 9 جولای  برای مجاهدین به موضوعی حیثیتی تبدیل شده تا با برپا کردن چنین نمایشنامه ها صورت خود را با سیلی سرخ کنند اما واقعیت این است که با بر پا کردن اینگونه شوها نمی توانند دردی از هزاران درد بی علاج خود را درمان کنند اگر چه امروزه متاسفانه برای کشوهای قدرتمند منافع برحق و حقوق انسانها ارجحیت دارد ومجاهدین هم از همین درب وارد می شوند که می توانند با تمام سابقه سیاه گذشته خود هنوز هم با پول لابی اجاره کنند اما بایستی به رهبران کشورهایی که کشورشان جولانگاه مجاهدین شده هشدار داد وبه آنها یاد آوری کرد که فراموش نکنید که همین مجاهدین در ابتدای پیدا شدن داعش ازآنان هواداری میکردند وآنان را عشایر انقلابی مردم معرفی میکردند در حالیکه خوب می دانستند که تمامی فرمانده هان گروه داعش از افسران ارتش صدام بوده وهستند  امیدوارم که رهبران کشورهای مزبور از آنچه که اخیراً در اروپا اتفاق افتاده درس عبرت گرفته باشند ودر کشور خود هرگروه یا جریانی که سابقه تروریستی داشته را بی تعارف حداقل از فعالیت سیاسی ممنوع کنند تا هم برای مردم خود وهم برای دمکراسی که بر کشوشان حاکم است ارزش قائل شوند
ودر پایان آیا وقت آن نرسیده است که دقیقا ً نفرات اسیر در لیبرتی  بفهمند که وضعیتشان چه می شود؟ وچرا این چنین در لیبرتی تضعیف گشتند تا جائیکه خواسته اصلی رجوی انتقال به همان نقطه صفر گذشته یعنی قرارگاه اشرف شد ه است نیروهایی که حاضر شدند خودشان را با یک اشاره بسوزانند. آیا لازم نمی دانید به همه قول ها وقرارهای کوتاه مدت میان مدت ودراز مدتیکه به آنها دادید وبرآورده نکردید. وحال به جایی رسیده اید که خانواده های آنها بعد از سالها برای ملاقات  اسیرانشان می آیند با سنگ وفحاشی وتهمت های ناروا به استقبال خانواده ها می روید همان خانواده هایی که در نشست ها می گفتید ارتش دوم ما وپایگاه اصلی مریم درایران هستند چرا؟
محمد اکبرزاده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا