با قبول عبودیت رجوی، آقای هزارخوانی، نتوانست حرمت قلم ودوستانش را نگهدارد!

طی این سالهای اخیر، تعریف وتمجید از مرحوم مهدی بازرگان، بنحو معما گونه ای رواج یافته وسعی میشود اورا بعنوان یک چهره ی  کاملا دموکرات معرفی کنند که درتحلیل نهائی هرچه بود، چنین نبود!
او بطور صادقانه ای ازمنافع حداکثر بیست درصد ازاقشاربالایی جامعه حمایت میکرد و کوخ نشینان درمحاسبات او، جایی نداشتند!
این سیاستمدار لیبرال فقید، حتی فعالیت احزاب را درصورت عدم مطابقت با قانون احزاب شاه، قبول نداشت!
درهر صورت، موقعیت جدید مهندس بازرگان که برایش تراشیده اند، افرادی مانند دکتر منوچهر هزارخوانی را هم واداشته که به خوشه چینی ازآن پرداخته اما بنا به افکار فرقه گرایانه اش، نتوانسته تمجید کافی ازاو بکند وبازدن به میخ ونعل، درنوشته ی خود توفیقی بدست نیآورده است!
او درمقاله ی " مقاومت و انواع گوناگون حیات خفیف خائنانه" منتشر شده اش توسط رسانه های رجوی، با خود سانسوری ای که به بنیان های فرقه گری لطمه ای نزند، نوشته است:
" در سال ۶۷ آقای مهندس بازرگان، رهبر «نهضت آزادی ایران» که در اذهان، «استحاله‌طلب» تلقی می‌شد، در نامة سرگشادة مفصلی به خمینی، برای شکایت از فشارهایی که بر او و همکارانش وارد می‌آمد، نوشت که «مدعیان [یعنی همان اوباش هوادار خمینی] او را مخیر کرده‌اند که میان حیات خفیف خائنانه یا توقف داوطلبانه و تعطیل شرافتمندانة فعالیت سیاسی، یکی را انتخاب کند".
بلی ما به تفاوت دیدگاه های پیروان ونزدیکان بنیانگذار جمهوری السلامی ایران وشخص بازرگان آگاهی داریم ومیدانیم که بازرگان بعنوان یک دولت موقت، با تغییر اوضاع مخالف بود، سعی دردائمی کردن این دولت موقت داشت وسرگرم احیای ادارات شاه که این دوایر وسازمان ها، عمدتا با منافع امپریالیزم وبورژوازی وابسته ی داخلی درهماهنگی قرار داشت!
بدون آنکه مهلت بحث درباره ی موفقیت ها وناکامی های مخالفان مهندس بازرگان دربین ودر صلاحیت این نوشته ی کوتاه باشند، بازرگان اعتقادی به انقلاب نداشت و سخن معروف او " سه سه بار، نه بار غلط کردیم که انقلاب کردیم"، نظر صریح اورا دراین مورد به نمایش میگذارد وبنابراین فشار هواداران امام خمینی به این نخست وزیر موقت که روند انقلاب را متوقف نکند، کار غیر طبیعی نبوده است!
دکتر هزار خوانی مینویسد:
 "… قدرتهای خارجی هم چندان علاقه‌یی به حمایت از او نشان ندادند… آنها، اما، جستجوی «راه‌حل» از میان آخوندهای ارتجاعی تازه به‌قدرت‌رسیده را کنار نگذاشتند و هنگامی که آخوندک کم‌مایه‌یی قد علم کرد به‌عنوان «اصلاح‌طلب» خواستار قرار دادن جنبش مقاومت ایران در لیست سازمانهای تروریستی دولتهای غربی شد، خیلی زود با درخواستش موافقت کردند. بدین ترتیب بود که یک جنبش آزادیخواه که برای مصون ماندن از ستم غیرانسانی حاکم بر میهنش به‌پناهجویی در غربت تن داده بود، مورد شدیدترین آزارها و محرومیتها قرار گرفت که پس از اشغال خاک عراق توسط نیروهای «ائتلاف» تا حد ارتکاب قتل و جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت هم پیش رفت. شرح کامل و مفصل این ستمگریها و جنایتها که تا امروز هم ادامه یافته است، در خاطرة رزمندگان آزادیخواه و در بایگانی جنبش مقاومت ضبط شده است و نیاز به تکرار ندارد. آن چه شاید نیاز به‌یادآوری داشته باشد، نقش ننگین و شرم‌آور دستگاهی است که ژنرال دوگل آن «چیزکی که سازمان ملل متحد نامیده می‌شود» خوانده بود…دوستان اشرفی ما از شیادیها، عهدشکنیها، خیانتها، دروغگوییها و مشکل‌آفرینیهای «نماینده ویژة دبیرکل در عراق» با عنوان «تسهیل‌کنندة حل قضیه اشرف» خاطرات تلخ فراوانی دارند… او در رویارویی با ارادة مقاومت اشرفیها شکست خورد و فضاحت و رسوایی کارفرمایانش را مضاعف کرد ".
اینکه حمایت نکردند، دروغ است! همه ی اصحاب مطالعه وکسانی که آن زمان را مشاهده کرده اند، مذاکرات مربوطه ی این دولت موقت با برژینسکی را بخاطر دارند وتبعات سختی که برایش داشت راهم، دیده وشنیده اند!
علت این تبعات سخت، پایگاه اجتماعی دهها بار بیشتر نزدیکان امام خمینی بود وطبعا آنها نمیتوانستند با اقدامات پشت پرده ای دولت موقت که فکر میکردند خلاف نظر آنها انجام میداد، موافق باشند وما دراین مورد به این موضوع هم که حق با چه کسی بود، توجهی نداریم وتنها به بیان تناسب قوای موجود برضد بازرگان را یاد آوری میکنیم!
 درمورد توافقات با رئیس جمهور وقت ایران باید گفت  که غرب با شخصی که 20 میلیون رای مردم را بهمراه خود داشت، چه میتوانست بکند؟!
استاد سابقا عزیز!
شما که اذعان دارید که آمریکا مردم عراق را به خاک سیاه نشاند، چگونه  دربرابرکرنش ها و لابه های معبودت – شخص مسعود رجوی – واکنشی نشان نداده وسکوت میکنید؟!
شما که درمواردی بحق به عملکرد سازمان ملل متحد اعتراض دارید وآنرا عملا برسمیت نمی شناسید،  پس چگونه دربرابر عریضه نویسی های بی پایان رجوی به این سازمان حرفی نمیزنید؟!
آیا نوبت به تقدیم عرض حال که ازطرف شما میرسد، سازمان ملل مشروعیت دارد ودرغیر آنصورت نامشروع است؟!
مبینید که نمیتوان میان دوصندلی نشست؟!
چرا این نماینده ی سازمان ملل متحد شکست خورد و آیا بهتر نیست که شمه ای ازاین پیروزی های مقاومت (فرقه ی رجوی) را که به زعم شما اعضایش در بیابان های بی آب وعلف زندگی میکنند، بیان فرمایید؟!
این نویسنده خودرا اینگونه به کوچه ی " علی چپ " میزند:
"…اما میل ترکیبی استعمار نو با دستگاه قرون وسطایی آخوندی هنوز پابرجاست. گویا بعد از شکست تمام کوششهایشان برای واداشتن اشرفیها به تسلیم، اخیراً به این نتیجه رسیده‌اند که با حرکت از وفادارماندن به اصل ولایت فقیه می‌توان به ضرروت اصلاح ظاهری طبق منطق انتخاب بین بد و بدتر رسید و از آن سکویی برای حذف هر نوع مرزبندی سیاسی با رژیم ساخت ".
وقتی نمایندگان متعدد این استعمار نو درشکل رجاله هایی مانند " پارلمانتر، شهردار، سناتور واغلب سابق واسبق" ازباند رجوی حمایت میکنند، آیا این حمایت شان  به حساب حمایت ازدستگاه برده داری منحط تر ازقرون وسطایی  رجوی نیست؟!
اگر شما به برخورد ارتجاعی استعمار نو و همکاری مورد ادعای شما با آن اعتراض دارید، این اعتراض دردرجه ی اول باید شامل جناح هایی از استعمار نو شود که مثلا بجای یک رژیم پیش سرمایه داری- ویا هرچه که شما نامش را بگذارید که درهرصورت برده داری نخواهد بود که مال رجوی چنین است- ازیک تشکیلات مافیای- برده داری بنام باند رجوی حمایت میکنند!!
کار این دسته ازحامیان شما، ارتجاعی تر از آن دسته ای نیست که ازرژیم ایران – که به هر صورت برده داری نیست- حمایت میکنند یا بنظر شما با آن کنار میآیند؟!
آقای هزار خوانی مینویسد:
"…بگذارید حرفهایم را که با نقل قولی از مهندس بازرگان شروع کردم، با نقل قولی دیگری از او هم تمام کنم. آقای مهندس بازرگان در زمان حیات، در مصاحبه‌ها، نوشته‌ها و گفته‌هایش بارها تصریح کرده بود که: آرزوی باران کرده بودیم اما سیل آمد! حالا من هم می‌خواهم به کهکشانیها، به‌ویژه به نسلهای جوانی که هر روز بیشتر به مقاومت می‌پیوندند بگویم که برانداختن حکومت دینی و برقراری آزادی و دموکراسی فقط یک تلاش و تعهد سیاسی نیست، یک انقلاب فرهنگی به‌معنای کامل و اصیل کلمه است و چه بسا سیل دگرگون‌ساز و بنیان‌کنی را اقتضا کند. آیا آماده‌ایم که چنین سیل بنیان‌کنی را آرزو کنیم "؟
من جمله ی معروف تری ازمهندس بازرگان نقل کردم واحتیاج به بررسی این نقل قول شما نیست!
اما ازشما بعید است که بعنوان یک نویسنده ی سابق از واژه هایی موهوم مانند کهکشان ها استفاده کنید!!
 خبر پیوستن این جوانان ادعایی شما به مقاومت (باند رجوی) دروغ بیشرمانه ایست که مطرح شده وکسی درداخل ایران جرات طرح چنین ادعایی را ندارد!
 دیگر اینکه انقلاب فرهنگی تان را بگذارید  برای بعد ازپیروزی های کهکشانی تان!
درآن موقع نسخه ی حاضر وآماده ای ازتجارب و نوشته های " پول پوت " را دراختیار خواهید داشت ولازم نخواهد آمد که زحمت برنامه نویسی برای انقلاب فرهنگی را بخود بدهید!!
وحید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا