حکایت مریم قجر با دست پیش می کشد و با پا پس

تا بحث انتقال آنها به کشور آلبانی بود تلاش می کردند به هر نحوی شده تاخیر در انتقال بیاندازند و همکاری نکنند.حال که تمام افراد از کشور عراق جارو شدند و به آلبانی و کشورهای دیگر رفتند مریم خانم برای اینکه از غافله تزویر و دروغ دور نماند جشنی برپا نمود و تعداد افراد آتل و باتل را جمع و سخنرانی تاثیر بر انگیزی ایراد نمود که فقط خودش فهمید چه گفت و هدفش چه بود.
باید قبل از هر چیز به این مار خوش خط و خال یاد آوری نمود از بعد سرنگونی صدام ملت و دولت عراق جمعا خواستار بیرون رفتن و اخراج شما از این کشور بودند چه شد که فراموش کردید!!چه کسی دنبال گرفتن هزار وکیل و جلب حمایت هر موش و جانوری بود که امضاء حمایت برای ماندن در عراق جلب کند و با دادن اطلاعیه های حمایت عشایر عراق و طوایف عراقی که همگی جعل و غیر واقعی بودند تلاش نمودید در عراق باشید.از طرفی هم به نیروها وعده هزار اشرف و شورای مرکزی دادید.تا توانستید بر این امر تاکید داشتید که در عراق بمانید حال مگر همین خانواده ها که برای دیدن فرزندان و عزیزانشان می آمدند خواسته شان مگر انتقال افراد به کشور ثالث بود و در تمام اطلاعیه ها و دیداری که با مسئولین امر داشتند بر این امر تاکید می کردند.باز با گشودن چاک دهان خود و افراد بی خبر تاخیر خود را گردن دولت عراق و نظام ایران می اندازید.تازه این انتقال را یک پیروزی برای خود و نیروها می دانید مگر شما خودتان نبودید به نیروها می گفتید فکر کردن به دنیای بیرون خیانت به رهبریست و امضاء گرفتید، مگر بقول خودتان چراغ خاموش نکردید که یک بار دیگر تعهد بگیرید برای ماندن به هر قیمت پس چه کسی مانع بود بجر تو مسعود. هر چند این تجمعات و خوش گذرانیها ی خودت هیچ نفعی برای افراداسیر ندارد و با آن فقط اشک تمساح می ریزید تا کناه و کار نا بخشوندی خودتان را رفع و رفو کنید.
البته گذشته این سازمان این را نشان داده است هر گاه سمبه پر زور بود شما عقب نشستید، با این تفاوت که فرار به جلو می کنید و همیشه اقدامات خود را یک پیروزی می دانید.با این حال ما به عنوان اعضایی که سالیان در فرقه و تشکیلات دروغین شما بوده ایم خروج دیگر دوستانمان را از عراق به آلبانی به فال نیک گرفته و برایشان آرزوی پیروزی بر افکار متحجر شما می دانیم و اینکه روزی بتواند این زنجیر را پاره کنند.و طعم دنیای آزاد را حس کنند.
خانم مریم قجر در صحبت خود این انتقال را شکست استراتژیک برای ایران توصیف نمود و اعلام کرده زنگهای دوران تغییر و دوران تهاجم به صدا در آمده است، راستش چه کسی هست این مزخرفات را بشنود و خنده اش نگیرد.مگر خانم مریم قجر در دورانی که شما تا دندان مسلح بودید همسر گرامیتان بارها و بارها وعده سرنگونی، دیدن دکل و زمان حتی ساعت سین را مشخص کرد و وعده هر سال داریم به سرنگونی نزدیکتر می شویم  می داد امان از کند ذهنی شما و قطعا چون سنتان هم بالا رفته آیزایمر هم گرفتید افراد را با این وعده ها دلخوش و سر گرم نگه داشتید.نکند شما حکایتان مثال کبک هست ولی ما که درون مناسبات بودیم این واژه ها  برایمان تبدیل به تمسخر و چندش آورشده بود.بهتر است این صدای زنگ، زنگ رهائی افراد از قید شما و رفتن بسوی زندگی آرام باشد.معلوم نیست باز چه خوابی برای افراد در بند و گرفتار کشیده اید.قدر مسلم آلبانی سکوی پرشی برای شما دیگر نخواهد بود و این امیدی که باید شما و مسعود به گور ببرید.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا