فرازی از کتاب یک نفر، یک روز و سی سال – قسمت دوم

کتاب یک نفر، یک روز سی سال به کوشش مهندس ابراهیم خدابنده و توسط انتشارات جام جم در سال 1392 چاپ شده است. محتویات این کتاب عمدتا به اتفاقات سی سال گذشته منافقین پرداخته است. در ذیل به بیان فرازی دیگر از این کتاب که عمدتا ترجمه از اسناد و منابع خارجی است می پردازیم.

خصوصیات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق
1-    رهبری خودکامه: مسعود رجوی، خود را به عنوان رهبر و مریم را به عنوان هم ردیف رهبر سازمان مجاهدین خلق به صورت مادام العمر تعیین کرده است. به همین ترتیب قدرت مطلق اعمال شده از جانب رجوی درعنوان رسمی او یعنی "امام زمان" که از جانب اعضای سازمان مورد استفاده قرار می گیرد، نشان داده می شود. تصاویر رجوی ها در تمامی ساختمان های سازمان مجاهدین خلق خودنمایی می کند؛ پلاکاردهایی با تصاویر آنان در خیابان های اردوگاه اشرف آویزان شده است. انتقاد به رهبری رجوی مجاز نیست. همان طور که "مجاهد" نشریه ارگان سازمان مجاهدین خلق اعلام کرد: «لازمه فهم این انقلاب عظیم… فهم و درک عمیق عظمت رهبری نوین ما، مسعود و مریم است. ایمان به آنان به معنی نشان دادن تبعیت ایدئولوژیکی و انقلابی از آنان است.»
2-    استثمار ایدئولوژیک شدید و ایزولاسیون: رهبری سازمان مجاهدین خلق از اعضا می خواهد تا ایدئولوژی سازمان را مورد مطالعه قرار دهند و در جلسات تلقین ذهنی – که از خصوصیات آن استفاده از ترکیب روش های تبلیغی و تهدیدی است – شرکت کنند. اعضای گروه می بایست فیلم های سخنرانی های رجوی و راهپیمایی و تظاهرات خیابانی در سراسر اروپا را نگاه کنند. سازمان مجاهدین خلق برنامه های خود را از طریق رادیو و تلویزیون سازمانی می بینند. رهبران سازمان به اعضای گروه فقط اجازه استفاده از این برنامه ها را می دهند و آن ها تنها مجاز هستند گزارش ها و بولتن های داخلی، مانند نشریه مجاهد و سایر متون تأیید شده را مطالعه کنند. کسانی که این دستور را نقض کنند تنبیه می شوند. برای کاهش نمود ظاهری مغزشویی، رهبران سازمان این عملکرد های محدود کننده را به عنوان مخالفت با جمهوری اسلامی ایران یا به عنوان ضوابط مشخص شده در تئوری نظامی تشریح می کنند.
رسانه های وابسته به سازمان مجاهدین خلق با ایجاد یک حس ترس و پارانویا در اعضای سازمان در خصوص جهان خارج، خصوصا ایران و جمهوری اسلامی، بر ایزوله کردن آنان افزوده اند. نشریات سازمان اغلب کسانی را که حمایت کافی از گروه نشان نمی دهند یا کسانی که گروه را ترک می کنند، مورد سرزنش قرار داده، آنان را دشمن، خائن و «عوامل ایران» خطاب می کنند. اعضایی که تمایل به تماشای تلویزیون یا خواندن کتاب به صورتی که مورد تأیید رهبری نیست، نشان بدهند اغلب «مساله دار» معرفی می شوند.
3-    کنترل جنسی: به عنوان بخشی از «انقلاب ایدئولوژیک»، طلاق های اجباری و تجرد از جانب رجوی جبرا اعمال شده است. طلاق اجباری زوج ها را موظف کرد تا حلقه های ازدواج خود را در یک سینی انداخته، عواطف خود را نسبت به یکدیگر محکوم کنند. (به هر حال این قانون شامل ازدواج رجوی نشد و رهبری مجبور به تجرد نشد.)

blank

 4-    ایزولاسیون عاطفی: علاوه بر ایزولاسیون جغرافیایی و ایدئولوژیکی، اعضای سازمان مجاهدین خلق در عراق قویا به لحاظ اجتماعی و عاطفی، حتی در درون مراکز زندگی و تجمع خود، ایزوله هستند. بستگان و همسران سابق در مقرهای مختلف مستقر می شوند و اجازه دیدار با یکدیگر را ندارند. دوستی نزدیک، «روابط لیبرالی» تلقی می شود و شدیدا ممنوع است. اعضا تنها می توانند آزادانه با فرماندهان خود ارتباط داشته باشند و اجازه فرمانده برای هر گونه ارتباط لازم است. خبرچینان صحبت های بین اعضا را مانیتور می کنند. در بسیاری از موارد، به خانواده اعضای سازمان مجاهدین خلق در ایران اطلاع داده شده که بستگان آن ها کشته شده یا مرده اند.
به رغم ادعای سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت مبنی بر حمایت از برابری جنسی و قرار دادن زنان در نقش رهبری کننده، مردان و زنان در اردوگاه های سازمان به شدت جدا از هم نگاه داشته می شوند. استقرار بر اساس جدا سازی جنسی صورت می گیرد و در برخی ساختمان ها، خطوطی در وسط سالن های اجتماع ترسیم شده که قسمت مردان را از قسمت زنان جدا می کند. مردان و زنان پایین تر از سطح رهبری از ارتباط با یکدیگر منع شده اند مگر این که در هر مورد مشخص اجازه رسمی دریافت کرده باشند. دست دادن دو جنس مخالف ممنوع است. حتی پمپ بنزین در اردوگاه اشرف ساعات مجزا برای استفاده مردان و زنان دارد.
5-    فشار جمع به صورت شدید و تحقیر کننده: در سازمان مجاهدین خلق «نشست» های روزانه، هفتگی و ماهانه برگزار می شود که شامل اعترافات جمعی اجباری به منظور زدودن افکار و رفتار غیر معمول، که تصور می رود وحدت گروهی را به خطر بیندازد، می گردد. اعضای سازمان مجاهدین خلق می بایست افکار و حتی خواب شبانه، خصوصا افکار و تمایلات جنسی خود، همین طور مشاهدات در خصوص سایر اعضا را به طور روزانه ثبت کنند. آنها باید این گزارش های کتبی را به مسئولان خود بدهند. در خلال جلسات بزرگ، اعضا اغلب مجبور هستند گزارش های خود را با صدای بلند در جمع بخوانند و از خود انتقاد کنند. اعضای سازمان مجاهدین خلق غالبا باید به افکار جنسی اعتراف نمایند. در حالتی که فرد گرفتار است، اگر این کار را انجام ندهد، دروغگو معرفی خواهد شد چرا که اعتقاد بر این است که چنین افکاری اجتناب ناپذیر است.
6-    جذب نیرو با فریب: سال 1978، تقریبا 7000 عضو سازمان مجاهدین خلق در عراق بودند که شامل حدود 80 درصد کل اعضای در تبعید می شدند. برای اضافه کردن بر این تعداد، رهبری سازمان مجاهدین خلق روش های فریبکارانه متعددی را برای جذب قشرهای مختلف ایرانیان به کار گرفت. با کمک دولت صدام حسین، به زندانیان جنگی ایرانی از جنگ ایران و عراق اعلام شد تا بین ماندن در اردوگاه های اسرا در عراق یا رفتن به اردوگاه های سازمان مجاهدین خلق که آنان در آنجا امکان بازگشت به ایران را خواهند داشت، یکی را انتخاب کنند. برای جذب کسانی که در ایران زندگی می کردند، سازمان مجاهدین خلق خانواده های اعضا را به صورت غیرقانونی، برای دیدار با بستگان خود در اردوگاه های سازمان در عراق، از کشور خارج می کرد و سپس مانع بازگشت مجدد آنان می شد. سایرین قربانی فریب قاچاق انسان شدند. سازمان مجاهدین خلق با ترتیباتی مسیر ایرانیانی را که با پرداخت به قاچاقچی از ایران خارج شده بودند، به سمت اردوگاه های سازمان در عراق منحرف می کرد و اجازه نمی داد به مقصد مورد نظر خود بروند.
سازمان مجاهدین خلق، ایرانیان خارج از کشور- برای مثال پناهندگان اقتصادی، افرادی که به دنبال کمک های خیریه بودند و خانواده اعضا در خارج – را نیز هدف قرار داده بود. بسیاری نه برای یافتن فرصت برای مبارزه با جمهوری اسلامی بلکه برای یافتن شغل همراه با حقوق، گرفتن ترجمه و کمک در روند درخواست های پناهندگی، دیدار آزاد با خانواده، یافتن فرصت های درمانی و حتی ازدواج، فریبکارانه به داخل عراق کشانده شدند. تمامی افراد جذب شده از سال 1986 به صورت غیرقانونی به عراق برده شدند و سپس از آنان خواسته شده تا مدارک هویتی خود را برای «حفظ و نگهداری» تسلیم کنند، که در عمل آنان را در مقرهای سازمان به دام می انداختند.
این یافته ها مشخص می سازد که عضوگیری در سازمان مجاهدین خلق از سال 1986 واقعا داوطلبانه نبوده و این افراد تحت اجبار در اردوگاه های سازمان در عراق نگاه داشته شده اند. ماه ژوئن سال 2004، JIATF (ستاد مرکزی نیروهای آمریکائی در عراق) برآورد کرد که از میان جمعیت اردوگاه اشرف، تنها پنج درصد قبل از انقلاب و بیست و پنج درصد در زمان انقلاب به سازمان پیوسته اند. یک بخش عمده (حدود 1500 تا 1800 نفر) زندانیان جنگی بوده و 45 درصد بعد از رفتن سازمان به عراق در سال 1988 به اردوگاه اشرف برده شده اند. بنابراین، محتمل است که 70 درصد از جمعیت سازمان مجاهدین خلق با فریب جذب شده و خلاف میلشان در اردوگاه اشرف نگاه داشته می شوند.
7-    کار اجباری و محرومیت از خواب: فرقه ها اغلب ساعات کار طولانی و کمبود خواب را به عنوان روشی برای خسته کردن اعضا و جلوگیری از این که آنان به چیزی غیر از گروه فکر کنند، تحمیل می نمایند. اعضای سازمان مجاهدین خلق اغلب شانزده تا هفده ساعت در روز کار می کنند و چند ساعت محدود خواب شبانه، به علاوه یک ساعت چرت بعد از ظهر بیشتر ندارند. برای حفظ این وضعیت، رهبری سازمان مجاهدین خلق پروژه های ساختمانی و زیباسازی و – تا قبل از عملیات آزادی عراق – تمرینات مستمر نظامی برای «تولید کار» را اجباری ساخته بود.
8-    تعدی فیزیکی، زندانی کردن و نداشتن امکان خروج: اعضای سابق مجاهدین خلق ادعا می کنند، دائما در برابر عملکردهایی مانند موارد برشمرده تنبیهاتی به اجرا درمی آمد:
•    ابراز یا القای مخالفت با استراتژی سیاسی و نظامی سازمان مجاهدین خلق
•    گوش دادن به ایستگاه های رادیوی خارجی
•    اعلام نظرات سیاسی فردی به سایر اعضا
•    شرکت نکردن در نشست های اجباری
•    برقراری تماس تلفنی فردی
•    اجتناب از شرکت در تمرینات نظامی
•    اجتناب از شرکت در «طلاق ایدئولوژیک» اجباری
•    داشتن افکار جنسی
•    برقراری ارتباط با دوستان و خانواده
•    کشیدن سیگار
•    درخواست خروج از سازمان
یافته های اخیر مشخص می سازد که تنبیه برای مخالفت با سیاست های سازمان مجاهدین خلق از فشار برای اقرار کتبی به عدم وفاداری تا زندانی کردن در محل های مخصوص در اردوگاه اشرف را شامل می شود. اعضای سابق در خصوص شکنجه و حبس انفرادی طولانی مدت به عنوان تنبیه برای عدم وفاداری گزارش کرده اند. برای جلوگیری از خروج اعضای سازمان مجاهدین خلق از اردوگاه اشرف، تقریبا تمامی افراد سازمان مجبور بودند تا مدارک هویتی خود را برای «حفظ و نگهداری» به سازمان تحویل دهند. سازمان مجاهدین خلق حالا ادعا می کند که این مدارک تا زمانی که در جریان بمباران نیروهای ائتلاف از بین رفتند، به خوبی نگهداری شده بودند. اگر چه این گروه توسط صدام حسین به عراق دعوت شده و اجازه استفاده از زمین به آن ها داده شده، اما سازمان مجاهدین خلق هرگز خواهان اقامت قانونی درعراق نبوده است. زمانی که افراد به کشور آورده می شدند، عمدا قواعد کشور عراق در خصوص دیدار بیگانگان یا مهاجرت اجرا نمی شد. در سایه حمایت صدام حسین، رهبری سازمان مجاهدین خلق آن زمان قادر بود، اعضای نافرمان را نسبت به پیگرد قانونی در عراق به خاطر ورود و اقامت غیرقانونی تهدید کند که به این معنی بود که آن ها چندین سال را در زندان های عراق گذرانده و سپس به ایران فرستاده خواهند شد که البته به اعضا گفته شده بود، در آنجا مجددا مورد محاکمه قرار خواهند گرفت. با آوردن این اعضا به داخل عراق به صورت غیرقانونی و سپس مصادره مدارک هویتی آنان، سازمان مجاهدین خلق قادر بود آنان را به دام بیندازد.
9-    نمونه های خودکشی: سازمان مجاهدین خلق خودکشی را تحسین می کند ولی برخلاف گروه های جهادی است. از این شیوه در حملات خود از سال 1981 استفاده نکرده است. تا قبل از متمرکز شدن آنان در سال 2003، تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق در یک جلد چرمی که به دور گردن خود می بستند قرص سیانوربه همراه داشتند. به تروریست های سازمان مجاهدین خلق دستور داده شده بود، اگر در جریان مأموریت دستگیر شدند، قرص سیانور خود را بجوند. مسعود رجوی ظاهرا تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق را «شهدای زنده» نامیده بود. خودسوزی، معمول ترین نوع خودکشی در سازمان است. برای مثال، در سال 2003، تقریبا ده خودسوزی (که موجب کشته شدن دو نفر شد) در اعتراض به دستگیری مریم رجوی در پاریس صورت گرفت. سازمان مجاهدین خلق همچنین از تهدید به خودسوزی به عنوان یک ابزار در مذاکره با JIATF، با کاوشگران انگلیسی و با فرانسه استفاده کرده است. اعضای سابق اشاره می کنند که یک تعداد از اعضای سازمان مجاهدین خلق نیز به خاطر این که از خروج آنان از سازمان جلوگیری می شد، اقدام به خودسوزی کردند و دلیل مرگ اعضای نافرمان که زیر شکنجه کشته شده بودند، نیز خودکشی اعلام شده بود.
10- تکذیب تمایلات فرقه ای: سازمان مجاهدین خلق به انجام برخی عملکردها اعتراف می کند ولی آنان را به عنوان ضرورت های عملیات نظامی مؤثر توجیه می کند و مدعی است، این اعمال به صورت داوطلبانه از جانب اعضا پذیرفته شده اند. به هر حال، سازمان مجاهدین خلق بسیاری از عملکردهای دیگر خود که از جانب اعضای سابق مطرح گردیده، از قبیل روش های القای فکری شدید مانند «بازسازی فکری» (که در عامه به مغزشویی مشهور است) و محدود کردن گزینه های خروج را تکذیب می کند، همانند تمامی انتقاداتی که متوجه گروه است. شواهد غیرقابل انکار بیانگر این است که خصوصیات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق محبوبیت این سازمان را از سال 1981 کاهش داده است: یک خبرنگار آمریکایی گزارش می کند که ایرانیانی که وی با آنان مصاحبه کرده است، سازمان مجاهدین خلق را مانند خمر سرخ و فرقه داویدیان در ویکو در تگزاس می دانند که این مقایسه ها از جانب مقامات فعلی و سابق آمریکا نیز صورت گرفته است. البته همان طور که قبلا اشاره رفت، تصمیم سازمان مجاهدین خلق برای اتحاد با صدام علیه جمهوری اسلامی و کشتن مدافعان ایرانی در جریان جنگ ایران و عراق به میزان زیادی حمایت سازمان در ایران را تخریب کرده است.

محمدی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا