وابستگی به قدرت ها و دولت ها، آن روی سکه مبارزه خشونت طلبانه

بی هیچ شک و تردید بررسی مبارزات حق طلبانه و قابل قبول ولی با متد مبارزه خشونت طلبانه در جهان امروز نشان میدهند که قریب به اتفاق این مبارزات به انحراف کشیده شده و عملا سر از وابستگی به قدرت های حاضر در صحنه بین المللی درآورده است.
از سوی دیگر خشونت، خشونت میزاید و در یک چرخه و سیکل معیوب خون، خون را می شوید و کینه و دشمنی زاینده کینه و دشمنی افزون تر است.
جالب آنکه فرقی هم نمی کند در کجای این جهان،جنبش مزبور فعالیت داشته و دارد.  از آفریقا گرفته تا خاور میانه و آسیای دور گرفته تا آمریکای لاتین همگی به همین انحراف و شاید هم مسیر اجباری و غیر قابل تغییر سمت و سو پیدا کرده اند.
در جامعه و کشور خودمان ایران، تجریبات از این نوع بسیارند که ابتدا به اسم خلق و عدالت اجتماعی و مساوات و برابری قدم به میدان گذاشتند ولی در طی مسیر، سر از وابستگی عریان و بدون انکار درآوردند.
مجاهدین خلق که قبل از انقلاب مردمی سال ۱۳۵۷ برای عدل و عدالت می کشتند و کشته می شدند در بعد از انقلاب پیوسته می کشتند و اعدام می‌شدند ولی در مسیر وابستگی عریان گوی سبقت از همه مدعیان می ربودند.
توجه کنید در بررسی حاضر مطلقا به این موضوع نمی پردازیم که دارنده سلاح و افکار رادیکال حق هست یا ناحق بلکه میگوییم هر نوع مدل مبارزه از نوع خشونت طلبانه راه به وابستگی بیگانگان و قدرت های جهانی و منطقه ای میبرد.
جالب آنکه در دنیای امروز هر دولت و کشوری بر اساس خواست سیری ناپذیرش  از همین تاکتیک مشخص برای مزدور پروری و پیدا کردن جای پای مناسب در سیاست های منطقه اش تبعیت میکند.
شما نگاه کنید به حضور و تولد گروه داعش- که ابتدا بواسطه آمریکا و انگلیس و صد البته اسراییل قدم به این جهان گذاشت وشکل گرفت و سپس همین گروه برگشت دست سازندگانش را گاز گرفت و هر کاری که اکنون خود درست تشخیص میدهد، انجام داده و مبشر ارتجاعی ترین و عقب مانده ترین و شیطانی ترین شیوه ها برای پیشبرد اهداف اش است.
القاعده و طالبان و رهبر گروه و خالق ۱۱ سپتامبر در آمریکا دقیقا ابتدا توسط عربستان و آمریکا پدید آمدند و در انتها دست به چنین فجایع تاریخی و غیر انسانی زدند.
یک دوجین گروههای وابسته و مسلح در سوریه را به این لیست اضافه کنید تا ببینید که کشف و درک این حقیقت که عنصرخشونت طلبی و صحبت با سلاح در هماهنگی کامل با وابستگی حرکت میکند،مطلقا به هوش زیادی احتیاج ندارد.
مجاهدین خلق که از بدو تاسیس اش این مسیر را برگزیده است در سالیان پایانی زوال و اضمحلال اش مبین و نتیجه همین نگاه به مبارزه است. تجربه تلخ و بسیار بسیار زیان آور و نا امید کننده برای مردم ایران که دهها سال طول خواهد کشید تا خاطره آن از حافظه مردم ایران فراموش گردد.
مجاهدین در کارنامه خود بیش از ۲۰ سال وابستگی نزدیک به  دیکتاتور عراق را که در خوشبینانه ترین شکل از (۱۳۶۲ تا ۱۳۸۲)به مدت بیست سال به درازا کشیده شده است را در کارنامه خود دارد، سپس به وابستگی بسوی آمریکا روی آورد و اکنون در بغل عربستان روزگار می گذراند.
بررسی کارنامه گروهها و دیگر جریانات نظامی در بسیاری کشور ها همین نتیجه را نشان میدهد. اکنون به روشنی میتوانیم برای نسل آینده به تمامیت و قطعیت عنوان کنیم که مسیر دمکراسی و عدالت اجتماعی و حق خواهی هرگز از لوله سلاح نمی گذرد.
آنان که  شعار – مبارزه امپریالیستی از لوله سلاح میگذرد – را پیوسته فریاد میکردند اکنون با همان آمران و عاملان امپریالیسم نرد عشق میبازند تنها خسران را مردم ایران کشیدند و جوانان بسیاری که تلف شدند و مادران و پدران بسیاری داغدار به جا ماندند.
مبارزه صلح آمیز و صد البته مدنی و هوشیارانه راه رهایی از سیکل معیوب تلخی و گسستگی سیاسی است. شاید اگر آنروز ها مسیر خشونت و ترور و کشتار را مردم ایران طی نمی کردند و دهها سازمان سیاسی از ریشه کنده نمی شدند امروز مردم ایران اپوزیسیون قدرت مند و قابل قبولی را بعد دهه ها تلاش برای آزادی و عدالت در چنگ خود میداشتند و قادر بودند از طریق یک سیاست درست و غیر وابسته راه خودشان را بسوی کمال و خوشبختی در جهان امروز هموار کنند..
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا