تا آتش ها بر افروزم در کوهستانها!!!

رجوی تمام سرمایه گذاری اش در عراق و ایجاد ارتش  به اصطلاح آزادی بخش را، بر روی همکاری با دولت صدام و با استفاده از جنگ ایران و عراق برنامه ریزی کرده بود.در یک اقدام هوشمند از سوی دولت ایران و با قبول قطعنامه 598 از جانب ایران تمام استراتژی جنگی رجوی با بن بست مواجه شد و دولت عراق هم برای قبول یا رد آن یک هفته فرصت داشت. فرقه رجوی، برای انجام این عملیات کمتر از یک هفته فرصت داشت. در این رابطه فرقه نیروها و اعضا و هوادارانش را از سراسر کشورهای اروپایی و آمریکا به اشرف فراخواند. حتی به نیروهای ایرانی که در عملیات های قبل عراق اسیر شده بودند وعده و وعید دادند که در صورت شرکت در این عملیات آزاد خواهند شد.
سپس رجوی از صدام درخواست کرد که به وی برای یک حمله بزرگ به ایران اجازه بدهد. صدام نیز که طرح بزرگی برای حمله گسترده تر در چند جناح و جبهه به ایران داشت با این درخواست سرکرده فرقه موافقت نمود در طرحی مشترک میان ارتش صدام و فرقه رجوی برای حمله به ایران برنامه ریزی و هماهنگی لازم صورت گرفته است.
رجوی برای این که وانمود کند که مستقل بوده و هیچ وابستگی به صدام و استخبارات عراق ندارد با یک اقدام عجولانه و ناشیانه تصمیم عملیات به اصطلاح فروغ را گرفت و در نتیجه نیروهایش تا پشت تنگه چهارزبر به شکل ستونی رفتند و با مقاومت نیروهای ایرانی در پشت تنگه مواجه شده و در حالی که تحت محاصره قرار گرفته بودند و دیگر نه راه پس داشتند و نه راه پیش، دست از پا درازتر با تلفات سنگین بعد از 3 الی4 شبانه روز اجباراً فرمان عقب نشینی را  رجوی صادر کرد و به اشرف بر گشتند.
بعد از عملیات دروغ جاویدان در حالی که به قول خودش کمر همه اعضای از شدت شکست و جراحات وارده و ضربات و زخم ها در این عملیات خم شده بود، رجوی در کمال بی شرمی به جای جمعبندی درست، علت شکست را گردن اعضای خود انداخته است.
رجوی موقعی که از پاریس به عراق می آمد اعلام کرده بود میروم تا در کوهستانها آتش ها بر فروزم و… بعد از شکست اش در عملیات دروغ جاویدان، وقتش رسیده بود آتش مورد نظر را در دل اعضای خودش بر فروزد به بهانه انقلاب هم خودش را از زیر شکست عملیات در ببرد و هم اذهان نیروهایش را درگیر کند تا کسی فرصت فکر کردن و انتقاد کردن به وی را نداشته باشد.
رجوی با بر افروختن دیگ ها و کوره های مریمی چنان آتشی را در دل اعضای خودش بر پا کرد کسی جرات نمی کرد بگوید بالای چشم اش ابرو است آدم ها مجبور بودند تناقضات را قورت دهند اگر نسبت به رجوی انتقادی هم وجود داشت کسی جرات نمی کرد بیان کند هر تناقضی در گلو خشکید اگرچه تعداد اندکی جرات به خرج داده یا خواهان خروج شدند و یا خط و استراتژی رجوی را به انتقاد گرفتند در نتیجه یا سر به نیست شدند یا بعد از دو سال قرنطینه در قرارگاه اشرف در نهایت به مدت 8 سال به جرم حضور غیر قانونی سر از زندان ابوغریب در می آوردند.
کسی که برای مردم ایران مدعی دمکراسی است در درون تشکیلات فرقه زندان و شکنجه را بر قرار کرد آیا این ادعا واقعی است؟ در صورتی قابل قبول است که در درون مناسباتش تست می شد و الگویی می شد برای بیرون از خودش، اما ما اعضای جدا شده فقط دیکتاتوری از نوع استالینی را در مناسبات فرقه رجوی تجربه کردیم.
محمدرضا گلی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا