دلنوشته ای دیگر از نادر زارع به برادرش فریدون اسیر در فرقه رجوی

سلامی مجدد به برادر اسیر و گرفتارم فریدون زارع
فریدون جان سلام، برادر خسته و رنج کشیده ام سلام. برادرم الان این چندمین باراست که برایت نوشتم البته بازهم خواهم نوشت آنقدرکه شاید یکی ازآنها به طریقی ازدیواری که دورتا دور تو کشیدند عبور کرده و به دستت برسد. فریدون جان الان در وضعیتی برایت این نامه را می نویسم که بیش ازهرزمان دیگر تو را درک می کنم متاسفانه هفته گذشته ازبالای نرده بان افتادم پائین ومهره کمرم شکست، چند روزی است که از بیمارستان مرخص و به منزل آمدم وفعلا که مجبورم تا مدتی درمنزل بستری باشم. برادر رنج کشیده ام باورکن از دیروز تا حالا همینطور که روی تخت خوابیدم به یاد ت وکه مجبورهستی برای همیشه ویلچرنشین باشی افتاده و اشک ریختم وگفتم خدایا برادرم دراین سالیان چه رنجی را متحمل شده است.برادرگلم می دانم که الان قدرت وتوان تحرک نداری ویا اینکه فکر می کنی بخاطر وضعیت جسمی ات نمک گیر کسانی شدی که خودشان باعث وبانی بوجود آمدن چنین مشکلی برای تو شدند و الان درکشور غریب در فراسوی خود امیدی به نجات از مخمصه ای که درآن گرفتار شدی نمی بینی وگرنه می دانم که الان ته دل تو این است که نزد خانواده ات واینکه زندگی مستقلی داشته باشی. بنابراین من به تو حق می دهم اما باید که تو بتوانی برای رسیدن به آن به خدا توکل کنی. بخدا قسم این ذهنیتی که به تو تحمیل کردند که به تنهایی قادربه گذراندن امورات زندگی خودت درخارج از محیطی که درآن گرفتار شدی نیستی غلط است. پس دلت را قوی کن که همه چیز درست می شود و روی کمک ما بعنوان خانواده ات حساب کن چون تورا دوست داریم.تورا به خدا می سپارم وآرزو می کنم که هرچه زودتر از دام افکار کاذبی که به تو تحمیل کردند رها گردی.فریدون جان اینجا همه به تو سلام می رسانند و برای دیدنت لحظه شماری می کنند.
خدا نگهدارت – فدای تو برادرت نادر
اندیمشک
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا