ارزش های فرقه ی رجویه، ضدارزش های انسانی است!

گزارش محمد ناهید که با احساساتی شدن ویا برای نان قرض دادن بر سر قبر محمد جابرزاده تهیه ومنتشر شده، عبارت ازاین است که انسان ها با هم فرق دارند که البته مخالفتی با این نظر وجود ندارد وشبیه کار آن شیخی است که شیره را خورد و گفت که شیرین است!
اما این مرید رجوی برداشت خود محورانه ای ازاین تفاوت انسان ها ارائه داده که بهتر است قسمت هایی از این تفسیرهای فیلسوفانه؟! را از زبان وقلم خودش مشاهده کنیم:
"…همه ما آدم ها از لحظه یی که زاده می شویم، دارای کالبدی و جسمی می گردیم و نیز "من" یا هویتی. در نظر اول هر دو بسیار بهم آمیخته به نظر می رسند، اما با کمی تامل در می یابیم که اینطور نیست. دو چیز متفاوتند. اساسا متفاوت. بهتر است بگویم ماهیتا متفاوت. به زبانی ساده تر… دو جنس اند. هیچکس راننده را با ماشین اشتباه نمی گیرد. اما اتفاق می افتد که گاهی ما آدم ها قشنگی ماشین چشم مان را می گیرد و متوجه راننده اش نمی شویم. این اشکال از ماست ".
خوب! این توضیح واضحات است ودیگر چه؟
منهم قبول دارم که خلق و خو، طرزتفکر و منافع شخصی وگروهی انسان ها و نیز وضع ظاهری و… آنها باهم فرق دارند وچه نتیجه ای باید ازاین مقولات عام بگیرم؟
صحبت خودرو و آئین استفاده از آنرا که این هموطن مطرح کرده به کنار که بنهیم، به اصل مطلب رسیده وخواننده را ازپرگویی او رها میکنیم:
" مجاهدینی که من می شناختم در عرصه اجتماعی سخت به آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و برابری و برادری و استقلال میهن شان معتقد بودند. در رویارویی با دیکتاتوری های شاه و شیخ، همه محدودیت های ناشی از مبارزه را بجان خریدند و برای همه ما و آیندگان الگو و اسوه شدند و اینک همه ما که دلمان برای آزادی میهنمان می طپد اراده کرده ایم، با تمام وجودمان، تا آخرین نفس و آخرین قطره خون… ریشه اهریمن زمان و رجس دوران،… از ریشه برکنیم. یقینا در سپهر سیاسی ایران زمین، خورشید رهایی و آزادی و دموکراسی و سکولاریسم و حقوق بشر طلوع خواهد کرد و در آن روز همه جان باختگان راه آزادی زنده و شاهدند و با زنده گان، طلوع ایرانی آزاد و آباد را جشن می گیرند. به امید آن روز ".
عمو جان!
زمانی که آن دسته از مجاهدینی که به آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و برابری و برادری و استقلال میهن شان معتقد بودند ودرقید حیات، تو هنوز وجود نداشتی و طبعا نمی توانستی آنها را ببینی وتنها زمانی که بدنیا آمدی و سن وسالی ازتو گذشت با پاره ای از هم رزمان آنها آشنا شدی که خوی وخصلت آن رخت بربستگان را نداشته و برعکس در باند رجوی استحاله شده و نه تنها سوابق مبارزاتی خود را خراب کرده وبه پیچ ومهره های بی اراده ی شخص رجوی تبدیل شده و گذشته ی خود را نفی نموده ودرخدمت بوالهوسی ها واستبداد فکری رجوی بودند واگر دست می داد آدم- حتی دوستانشان – را هم می کشتند!
نه عزیز!
تو مجاهدینی را که دروصف حال آنها سخن گفته ای، هرگز ندیده ای!
و اگر امروز تقلایی میکنی، این زحمات ات در  خدمت سفت کردن پیچ ومهره های هرز شده ی رجوی است و می بینی که سفت نشده و وا می روند!
کار رجوی که خود را خداگونه می بیند، هیچ ارتباطی با دموکراسی و سکولاریزم ندارد!
مسعود رجوی و اصحاب نزدیک اش، بیشترین سوء استفاده را ازمذهبی که جعل اش هم کرده، میکند و درکار او، سکولاریزم (جدائی دین وسیاست ازهم) جایی ندارد و زمانی که همه نوع بند وبست بادشمنان خونخوار ومتجاوز برعلیه مردم ایران داشته و مدام آنها را به حمله ی نظامی به کشور تشویق وتحریک میکند، استقلال وآزادی مورد تاکید شما هم سرنوشتی بدتراز سکولاریزم خواهد داشت!
 اگر صداقتی نسبت به حقوق بشر و… در کنه وجودت احساس میکنی، فعلا با ترک کار غیرعملی سنگ بزرگ برداشتن وننوشتن اینگونه مطالب خیالی، به رجوی ونائب برحق اش مریم فشار واردکن که درتشکیلات بسته و وارفته ی خود، شمه ای ازاین دموکراسی وحقوق بشر را برپا دارد!
سعید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا