جدا شده های خوزستان درمیزگرد علل بن بست استراتژی فرقه مجاهدین درپنجاه ودومین سالگرد – قسمت دوم

کاظم پورخفاجیان: من تا قبل از اسارت درجنگ عراق برعلیه ایران آشنایی چندانی با این سازمان نداشتم بعد از چند سال اسارت دراردوگاه های رژیم صدام یک روز سروکله اینها پیدا شد.
درآن زمان شرایط اردوگاه ها خیلی سخت شده بود و زندان بانان بعثی بشدت ما را اذیت میکردند وبخصوص من که عرب زبان بودم روزی چند بارسهمیه کتک خوردن داشتم. با همکاری دولت عراق اینها آمدند اردوگاه. مسوول بالای اکیپ آنها مهدی ابریشم چی بود. ما را به سالن بزرگی بردند و او برایمان سخنرانی کرد. او به ما وعده داد که با ما به یک کمپی می روید که همه ایرانی وهموطن شما هستند بعد از مدتی شما آزاد هستید به ایران و یا هرکشور اروپایی که خواستید بروید. ماهم که زیر فشار شکنجه های روحی و جسمی فریب وعده های دروغین آنها را خوردیم واز چاله اردوگاه صدام به چاه اسارتگاه اشرف افتادم.
دراسارتگاه اشرف بود که به دروغ بودن آن همه وعده هایی که به من داده بودند پی بردم.آنچه درعمل و در مناسبات آنها دیدم دقیقا ۱۸۰درجه برخلاف شعارهای آنها بود. با مقایسه تناقض شعار وعمل آنها پی به عدم صداقت آنها بردم و فهیدم که چه اشتباه بزرگی کردم. ولی افسوس که دیگر خیلی دیر شده بود چون دراین سازمان خروج ممنوع بود. رجوی درجریان نشست های موسوم به طعمه پاسخ تمامی اعضایی که قصد جدایی داشتند را با یک جمله داد. سیاست مشت آهنین..
هرکس که سودای جدایی درسرداشت باید عواقب ۵ سال زندان دراشرف وسالیان اسارت درزندان ابوغریب را می پرداخت. سازمانی که درمحافل بیرون سنگ حمایت از حقوق بشررا به سینه میزد و رژیم ایران را به نقض حقوق بشر محکوم میکرد در مناسبات داخلی خودش با حقوق بشر بیگانه بود. به همین دلیل ما اصرارداریم که این سازمان تبدیل به یک فرقه مخرب شده است. درحال حاضر باعقب نشینی و انتقال به آلبانی دربن بست مطلق هستند. ولی باز به عوام فریبی ادامه میدهند. باز بنوعی با فریب وطرح شعارهای دروغین بدنبال اسارت هرچه بیشتراعضا هستند.البته دستشان برای همه نیروها روشده است. چون نیروها احساس می کنند درآلبانی به آخرخط رسیده اند.آنها از خودشان می پرسند به چه دلیل باید درآلبانی بمانند درحالیکه دیگرشرایط مبارزه فراهم نیست واحساس میکنند که تمام عمر وجوانی آنها هدر رفته است. شرایط متفاوت آلبانی ومشاهده دنیای آزاد وخانواده ها بعد از سالیان بی خبری عاطفه وعشق به زندگی را درآنها باردیگرزنده کرده است.این فرقه به آخرخط رسیده است.دربن بست کامل است البته این بن بست با ریزش نیروها وفروپاشی تشکیلات جهنمی رجوی بزودی شکسته خواهد شد.
مکی رفیعی: درترکیه بودم که لابی های سازمان که بعدها فهمیدم باندهای قاچاق انسان هستند مرابا ترفند اعزام به اروپا جذب کرده وبقول خودشان بخاطراینکه کیس سیاسی داشته باشم به عراق وپادگان اشرف اعزام کردند.این اولین سنگ بنای بی صداقتی وفریب این سازمان درحق من بود. درترکیه عوامل این سازمان خیلی از صداقت ومبارزه برای آزادی ودفاع از حقوق مردم صحبت می کردند.اینها بارها به من گفتند سنگ بنا و شعارسر درب ورود به این سازمان فدا وصداقت است. و سازمان برهمین اساس توسط بنیان گذارانش پایه گذاری شد.تا قبل از رفتن به اشرف از آنجایی که اصل را براعتماد به آنها گذاشته بودم فریب شعارهای آنها را خوردم.
دراشرف وبعد از مدتی عملا احساس کردم که درحلقه نیرنگ ودروغ این سازمان گرفتار شده ام. از اعزام به کشورهای اروپایی خبری نشد وتحت فشارهای روحی و روانی از ما تعهد گرفتند تا بقول خودشان تا سرنگونی رژیم آنجا بمانم. از آزادی ودمکراسی که آن همه از آن حرف می زدند خبری نبود. شعار دیگر آنها فدا از نقطه رهبری بود.ولی هیچگاه نتوانستند یک مورد فدا ازنقطه رهبری را اثبات کنند. براستی کدام فدا؟
برعکس می دیدم هرچه فداست از نقطه اعضاست. بدلیل تحریک های سرکردگان این فرقه بسیاری از اعضا دردرگیری با ارتش عراق قربانی شدند.ویا بخاطرسنگ اندازی عوامل این فرقه درخروج از عراق مورد حملات موشکی وخمپاره قرار گرفتند.
بارها بدروغ می گفتند درب ورودی سازمان به سختی روی ورود اعضا باز ولی درب خروجی کاملا باز است ولی درعمل برعکس بود شیوه جذب آنها مبنی بر دروغ وفریب بود واجازه خروج را هم نمیدادند.کسانی که خواهان جدایی بودند از زندان های اشرف ویا مخوف ابوغریب سردرمی آوردند.این سازمان بدلیل همین عدم صداقت درادامه دگردیسی ضد انقلابی خود به یک فرقه مخرب کنترل ذهن که با پیچیده ترین شیوه های مغزشویی اعضا را درحصارهای ذهنی وعینی خود قرارمیداد تبدیل شد.ما که نسل جدید سازمان بودیم درحقیقت قربانی عدم صداقت آنها شدیم.
تناقض وحشتناک حرف باعمل مهم ترین مشخصه فرقه رجوی است.همین عملکرد درحال حاضردرآلبانی هم اعمال می شود. استفاده از حربه مستمری پناهندگی اعضا ترفند کثیف دیگری است که سرکردگان فرقه درمنتهای عدم صداقت از آن برای به اسارت گرفتن هرچه بیشتراعضا درآلبانی از آن سوء استفاده میکند.اکنون هم با لابی گری با کمیساریا ودولت آلبانی افراد را برسردو راهی زندگی سخت و وضعیت معیشتی نامناسب ویا ماندن درسازمان قرار میدهند.من مستمرا اخبارآلبانی را دنبال میکنم ومطالب اعضای جدا شده را می خوانم علیرغم تمامی فشارها و ترفندهای فرقه رجوی وشخص مریم برای به اسارت گرفتن نیروها روزانه شاهد جدایی اعضا هستیم وتقریبا سیکل روزانه بخود گرفته است. موج ریزش نیروها وافزایش روند جدایی ها نوید بخش فروپاشی محتوم این فرقه تروریستی است. باید دیگریقین داشت از سازمانی که روزی دم از صداقت وفداکاری میزد وخود را سردمدارآزادی و دمکراسی میدانست اکنون درمنتهای ورشکستگی سیاسی است. روند جدایی اعضا واستیصال سران فرقه را به فروپاشی نزدیک کرده است. سردمداران دروغ ونیرنگ به انتهای راه خود نزدیک شده اند.و دیگرلابی گری با سناتورهای ورشکسته و از دورخارج شده امریکایی وشیوخ سعودی هم چاره ای از درد لاعلاج آنها دوا نخواهد کرد…..
ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا