دیوارهای فرقه، آزادی را فریاد می زنند!!!

چشمهایم را کور می کنم، گوشهایم را کـَر می کنم، پاهایم را می شکنم، انگشتانم را بند بند می بُرم، سینه ام را می شکافم، قلبم را می کُشم، حتی زبانم را می بُرم، دلم را می دوزم، اما قلمم را به ظالمان نمی فروشم!

آزادی نه دادنی است و نه گرفتنی، آزادی یادگرفتنی است، باید مشق آزادی نوشت و یاد گرفت!

رجوی ها، به نام آزادی، چه جنایت ها که در اشرف مرتکب نشدند!

مگر می شود در دنیایی صبح تا شب، فقط آزادی را فریاد بزنند، اما قطره ای آزادی در آن وجود نداشته باشد!

سالها گذشت و ما در فرقه رجوی موهایمان سپید گشت و پیرتر شدیم، اما در حسرت آزادی، چشم به راه آزادی ماندیم و هیچ وقت خبری از آزادی نشد!

جای جای فرقه، نبود آزادی  را فریاد می زد، تک تک خشت های دیوارهای فرقه شاهد بودند که ما آزادی را در شکنجه گاه های فرقه در حصار و زندان در قربانگاه دیدیم که هر لحظه قربانی می شد!

انسان موجودی است آزاد که همیشه حق انتخاب دارد، انسان نتیجه گیری می کند، انسان واکنش خود را در برابر رنجها و سختی های ناخواسته! ولی پیش آمده  و شرایط محیطی، خود انتخاب می کند و هیچ کس را جز خود او یارای آن نیست که این حق را برای همیشه از او باز ستاند!

فرقه انحرافی رجوی برای مدتی هر چند زیاد ما را اسیر و زندانی کرد، اما هرگز نتوانست برای همیشه ما را از برخورداری از نعمت آزادی باز بدارد!

هر کس بعد از هر مدتی، کم یا زیاد، که از دست فرقه رهایی می یابد، فجایعی از درون مناسبات را بازگو می کند، که علیرغم اینکه ما خود دردرون فرقه بودیم، اما تا باین اندازه عمق فاجعه را حس نکرده بودیم!

تا به امروز که صدها نفر موفق شدند ازدست فرقه نجات یابند، هنوز ما فقط نوک کوه یخ را می بینیم!

به دلیل طبقه بندی اطلاعات و تو در تو بودن فرقه  همه چیز پنهان است، ان شاا.. روزی خواهد رسید که دیوارهای فرقه سقوط خواهند کرد و همگان خواهیم دید که چه ظلم هایی در حق جوانان این مرز وبوم به اسم آزادی در پادگان های رجوی به وقوع پیوسته است!

اسارت و زنجیر، تنها ره آورد رجوی پس از سالیان برای ما بود! اما رجوی ها چاهی کندند که خود در ته آن ماندند:

صدور حکم دستگیری مریم و مسعود رجوی از سوی دادگاه عالی عراق، همراه با  39 تن از دیگر اعضای فرقه، زیر نام «جنایت علیه بشریت» و در رابطه با کشتار صد تا صد و هشتاد هزار شیعه و کرد در عراق و آواره کردن دو میلیون  نفربه دستور صدام حسین که با همکاری تمام عیار فرقه مجاهدین  که پیشاپیش آنان «مریم و مسعود رجوی» بود،از سوی «عبد الصاحب عراقی » تأکید بر این حقیقت دارد!

شما ما را سالیان زندانی کردید اما اکنون و تا آخر عمر خود در همه جای جهان فراری هستید و مجبور به  تحمل زندگی ننگین در سوراخ موشها میباشید!

زندگی نامه ننگین این بد گهران آسیب رسان را نبایست از یاد برد که برای رسیدن به  قدرت آنهم به یاری بیگانه و برای من فردی و گروهی خود باطینتی ناپسند روی به جنایتکاری چون صدام حسین آوردند و مزدوری او را به گردن گرفته و دنبال کننده ی ناپسند کارهایی چون یورش به ایران و آلوده کردن دست به خون کردان و … بودند!

ای آزادی من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم از باید بیزارم از هر چه و هر که، که تو را در بند می کشد بیزارم. ای آزادی مرغک پر شکسته زیبای من، کاش می توانستم تو را از چنگ رجوی ها، سازندگان شب و تاریکی و سرما، سازندگان دیوارها و مرز ها و زندان ها و قلعه ها رهایت کنم، کاش قفست را می شکستم و در هوای پاک بی ابر و بی غبار بامدادی پروازت می دادم  ودوستانم را آزاد می کردم!

یک انسان می تواند آزاد باشد، بی بزرگ بودن، اما هیچ انسانی نمی تواند بزرگ باشد، بی آزاد بودن!

فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا