به حق چیزهای نشنیده!

ظاهرا که سجادی نام رجویست، درک نادرستی از ایده آلیزم دارد وآنرا درمقابل رئالیزم و… نمی بیند وچه بسا که عین آنها میپندارد!
درهرصورت، این تقصیر من نیست!
او مینویسد:
“ایده الیسم مجاهدین، واقع بینىِ خسته کننده آنهاست. این واقع بینى، یک ضرورت سر سخت براى یک ایده الیست مسئول است. آنها نیاز دارند که حتى از واقع بین معمول هم، واقع بین تر باشند. واقع بینِ معمول، فقط نیاز دارد واقعیتها را تا آنجا درک کند که بداند که چطور او باید رفتار کند تا نه تنها از واقعیتها ضرر نبیند، بلکه نفع هم ببرد. نه تنها از قافله عقب نماند، بلکه جلو هم بزند. اما یک ایده الیست مسئول، نیاز دارد که دریافتى کیفاً عمیق تر و بنیادى تر، از واقعیات و وضع موجود داشته باشد تا اینکه بتواند از آن شناخت، براى اصلاح و بعضاً ریشه کن کردن آنها بهره بجوید”.
اگر ایده آلیسم، ذهن گرایی معنی میدهد، چه واقع بینی (عینی گرایی) دراین ذهن گرایی وجود دارد؟! چگونه است که این ذهنگرا، میتواند واقع بین (عینی گرا) تر از هر عینی گرای دیگر باشد؟!
ضمنا نیازی که این پرت وپلاگوی رجوی برای ایده آلیست ها میبیند، نیاز که نه، بلکه ضد نیاز است!
همچنین:
” میتوان یک ایده الیست ناب بود. و میتوان در عین حال یک واقع بین مطلق هم بود. تا این نقطه، هر دو این خصوصیات را میتوان، حتى با هم، تا حد اعلا داشت و از سیناپس هاى پایانه هاى عصبى، حتى به اندازه یک مولکول هم فراتر نرفت. یعنى اینکه همه چیز در مغز خلاصه و پایان بپذیرد و نقطه اى هم دورتر نرفت…”.
این حرف زمانی درست است که دروغ وحقه ای درکار باشد!
یعنی یکی ازاین دوموضوع – ایده آلیزم یا واقع بینی – ازصحنه غایب باشند!
دیگر اینکه واقع بینی مطلق وجود خارجی ندارد و کشف حقایق توسط انسان با وجود اینکه بسوی بی نهایت گرایش دارد، با وجود نزدیک شدن به بی نهایت، هرگز بدان نخواهد رسید و پذیرفتن واقعیت مطلق، عین ذهنگرایی (ایده آلیست بودن) بودن است که درآن مکان مناسبی برای عینی گرایی وواقع نگری وجود ندارد!
ونیز:
” در نهایه اما، این پرنسیبها و ارزشهاى انسانى است که مَحَکِ اصلى تمامى عملکردهاى مجاهدین است. یعنى اینکه، هدف، لزوماً وسیله را توجیه نمیکند. از این زاویه، تعهد براى سرنگونى و فراهم آوردن الزامات آن در جهت آزادى و استقلال براى مردممان، در رابطه تنگاتنگ با استقلال مقاومت و احترام به تمامى ارزشهاى انسانى است”.
دور این یکی را مخصوصا خط بکش برادر!
شما درفرقه ی رجوی که همه چیز از تمنیات غیرانسانی یک فرد خود شیفته و مستبد ویک روسپی سیاسی بنام مسعود رجوی سرچشمه میگیرد، ابدا نمیتوانید ازارزش های انسانی صحبت کنید!
اگر براستی هم هدف وسیله را توجیه نمیکند، اینهمه چاپلوسی و جاسوسی بنفع دشمنان جامعه ی بی طبقه، برای چیست؟
البته شما میتوانید بگویید که سازمان، سه سه بار – نه بار- غلط کرده و شعار جامعه ی بی طبقه را پیش کشیده وحالا توبه کرده است.
انسان ها درطول زندگی خود دچار تغییرات عمیقی می شوند و چه ایرادی دارد که کنار گذاشتن عقایدبنیانگذاران اولیه ی سازمان را صراحتا اعلام کنید؟!
توصیه ی دیگر من به شما هموطن، این است که وقتی درابتدائی ترین اصول فلسفی درگل ولای فرو رفته اید، حرف های فلسفی مطرح نکنید تا سر سنگین تر بنظر برسید!
وحید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا