هتل مهاجر اهرم ترس اسیران دربند رجوی – قسمت دوم و پایانی

بعد از بیان خاطره اول که مربوط به اهرم ترس از افسران عراقی در جهت فرار نکردن از اسارتگاه اشرف و لیبرتی بود این بار به دومین اهرم ترس یعنی هتل مهاجر که سازمان علیه ما استفاده می‌کرد، می‌پردازم. سران فرقه رجوی از هتل مهاجر بغداد تابویی برای ما ساخته بودند و عنوان می داشتند آنجا شکنجه‌گاه رژیم ایران است! هرکس فرار کند و خود را تحویل یونامی و کمیساریا دهد آن‌ها فرد فرار کرده را به هتل مهاجر برده و تحویل رژیم می‌دهند، در آنجا به بدترین شکل شما را شکنجه و بعد از آن به نزدیک مرز ایران می‌برند، ستون‌های برق و جرثقیل‌هایی که از قبل در مرز مستقر شده‌اند آماده پذیرایی از شما هستند(یعنی اعدام)… حتی تصور اینکه روزی به این مکان پا بگذارم تنم را به لرزه می‌انداخت.
بعد از مدتی دیگر تحمل فشارهای روحی و روانی فرقه رجوی برایم غیرقابل‌تحمل شده بود، با توکل بر خدا دلم را به دریا زدم و تصمیم جدایی‌ام را عملی کردم. با خود گفتم مرگ باعزت بهتر از مرگ با ذلت در خاک دشمنان میهنم است. سران فرقه رجوی چنان در فکر و ذهن اعضای خود رسوخ کرده بودند که یکی مثل من حتی به فکرش هم نرسد که بخواهد از سازمان خارج شود و وقتی تصمیم به جدایی گرفت باید صابون شکنجه و اعدام توسط افسران عراقی که از نظر سازمان تمامشان جلاد و هتل مهاجر باز هم از نظر سازمان شکنجه‌گاه رژیم بود را به تن بمالد و سر آخر قبل از وارد شدن به ایران حکم اعدام ما در مرز این دو کشور اجرا می‌شود!!!


پروسه جدایی که توسط سران فرقه رجوی به‌طور مدام برای ما در قالب نشست توضیح داده می‌شد درست بود؛ وقتی من به نزد کمیساریا رفتم و اعلام کردم که دیگر نمی‌خواهم به جهنم لیبرتی برگردم، نزدیک به یک ساعت برای من وقت گذاشتند و توضیح دادند که ما (کمیساریا) تابع قانون دولت اون کشوری هستیم که در آن کار می‌کنیم در نتیجه حفاظت ما هم دست همان کشور است الان در عراق هستیم و باید کارمان را با دولت عراق پیش ببریم و در آخر اعلام کردند تو را تحویل دولت عراق می‌دهیم. سؤال کردم که آیا به هتل مهاجر منتقل می‌شوم؟ گفتند بله. با شنیدن این جمله ترس بر من غلبه کرد و رنگ صورت من مثل گچ سفید شد، که مقامات کمیساریا توضیح دادند اصلاً نترس چون ما هفته‌ای یک‌بار در آنجا به شما سر می‌زنیم، حقوق ماهیانه‌ای هم شامل حالتان می‌شود جهت خرج صنفی و… بعد از آن شما به منطقه سبز برای مصاحبه می‌روید و پروسه انتقال شما به کشور ثالث را دنبال می‌کنیم. با شنیدن این حرف‌ها در همان لحظات به یاد حرفهای شیادان فرقه رجوی افتادم که چگونه باعث ترس ما از مردم، افسران عراقی و هتل مهاجر بغداد شده بودند و در دل از خدا خواستم که ای‌کاش بقیه نفرات بتوانند این مسیر را جهت خروج از زندان رجوی طی کنند.
ناگفته نماند در طول مسیر انتقالم از مقر یونامی به بغداد ابتدا یک ماشین و سپس یک موتورسوار در تعقیب ما بود که معلوم شد از تروریست‌ها و مخبرهای اجیرشده که به فرقه رجوی وصل هستند تا از مکان انتقالی جداشده‌ها باخبر باشند… بعد از دیدن این اتفاقات تازه متوجه شدم که تمام شیطان سازی‌های فرقه رجوی در جهت تحریک دولت عراق می‌باشد که هر روز انواع تهمت‌ها را نثار آن‌ها روا داشت و دوم ترساندن ما از افسران عراقی و هتل مهاجر بغداد بود تا از زندان لیبرتی فرار نکنیم. خدا لعنت کند رجوی و دارو دسته‌اش را که افراد بی‌گناه و ناآگاه را بَرده خودش ساخته، رجوی در چاپلوسی و تملق‌گویی برای اسیران ید طولایی دارد.
علی خاتمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا