فرقه رجوی و حمله موشکی 21 بهمن

همه نفراتی که در لیبرتی بودند خوب بیاد دارند که این مقر چون برای نیروهای آمریکایی ساخته شده بود دارای استحکامات خوبی بود و همه بنگال ها (کانکس ها) بطور مجزا دارای امکاناتی بودند که در مقابل حمله خمپاره و موشک در امان بودند. اما به یمن تشنه به خون بودن این فرقه، مسعود رجوی وجود تی والها و گونیهای شن را که در اطراف این بنگالها بود بهانه قرارداد و مدام ایراد گرفت تا بالاخره دولت عراق اقدام به جمع آوری آنها نمود.
با دولت آمریکا هماهنگ شد و تصمیم به رفتن به لیبرتی گرفته شد و البته نباید ناگفته بماند که قضیه این تی والها بهانه ای بیش نبود تا بتوانند هر آنچه در اشرف از نیروها دریغ کردند را زیر خاک بکنند یا در آتش بسوزانند که خود حدیث جدا گانه ای دارد و برای دور نشدن از اصل موضوع در متنهای دیگر به آن خواهم پرداخت.
در ادامه با بسیج کردن همه نیروها و درست کردن کار اجباری، افراد مجبور بودند تا با برانکارد این دیوارهای متشکل از کیسه های خاک و شن که ابعاد آنها به ارتفاع دو متر و به قطر بیش از یک متر بود را به اطراف منتقل کنند و بقول خودشان زیبا سازی کنند در حالیکه واقعیت داستان چیز دیگری بود.
تا وقتی که این تی والها و کیسه های خاک و شن در اطراف این بنگالها بود به افراد آسیبی نمی رسید و دیگر افراد خواب و آسایش داشتند و این خونخواران به چیزی که خواسته شان بود نمیرسیدند و دیگر خونی در کار نبود. بنابراین لازمه داشتن خون بیشتر این بود که همه آنها برداشته شوند تا افراد همیشه در پروسه شستشوی مغزیی حس انتقام سر دوستان از دست رفته خود را داشته باشند و از طرف دیگر بتوان مانع شکل گیری افکار انتقاد آمیز در اذهان شد و به افراد اجازه نداد تا به چیزی جز مشکلات روزانه خود فکر کنند.
روی دیگر سکه نیز بسیار جالب بود. همین تی والهای باقیمانده را توسط الزاماتی که ساخته بودند شبانه به مقر مژگان پارسایی (محل مسئولین بالا) بردند بطوریکه چندین جداره شده بود و بیشتر شبیه دژ و ضد توپ بود و هیچ چیز در آن اثر نمیکرد.
اما آنچه برای نیروها جالب بود این بود که هر زمان که شرایط به نحوی میرفت تا متغیر شود اقدام به موشک باران می شد و این خودش سئوال برانگیز شده بود که چرا درست زمانی که اینها نیاز دارند یا حرفش را می زنند اینکار انجام می شود و اگر واقعا اطلاعاتی دارند که اینکار در حال انجام است پس چرا به جای اینکه افراد به سنگرها بروند پوششهای اطراف آنها برداشته می شود.
این چنین بود که در سحرگاه بیست ویکم بهمن ماه، خون آشام به خواسته خود رسید و با شلیک موشکها تعدادی کشته و زخمی بر جای گذاشت و این ایام مصادف بود با زمانیکه کمیساریا درتلاش برای خارج کردن افراد بود و تعدادی نیز در صف انتقال بودند. ولی این فرقه خونخوار همین را بهانه کرد و با نشستی که توسط خود گور به گور شده اش گذاشته شد خروج هر فرد از عراق را خیانت و دست در خون شهدا داشتن نامید و مانع انجام و شکل گیری این روند شد و تا میتوانست آن را به تاخیر انداخت.
این است سازمانی که خودش را بهترین و بالاترین نیرویی می داند که در طول تاریخ نه فقط در ایران بلکه در جهان وجود داشته است.
محمد هاشمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا