شما دین را فدای قدرت میکنید!

اسماعیل محدث نامی با تعریف وتمجید قهرمانان جان باخته دردوران شاه، میخواهد ثابت کند که آنها همان بودند که رجوی بود!
اومینویسد:
“… ما برای آزادی انتخاب پوشش و برای برخورداری از حق آزادی داشتن و یا نداشتن هر مذهبی مبارزه می کنیم. ما برای جدائی دین از دولت مبارزه می کنیم…ما می دانیم که آزادی ایران هرگز امری ساده نبوده و ساده بدست نخواهد آمد، اما ارادهٔ ما و ارادهٔ رهبری پاکباز این جریان که از روز اول گفت «سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی» بسا آبدیده تر و محکمتر از خشونت و دسیسه های بی پایان دشمن می باشد”.
رجوی به تمام زنان ودختران اسیر خود دستور داده که لباسی متحدالشکل پوشیده واجازه ندهند که یک تارمویشان هم دیده شود که البته انصافا باید گفت که درمحفل خصوصی وتماما زنانه اش، همه آزادند که خود را به رجوی عرضه دارند!


رجوی خود را نماینده ی منحصر بفرد خدا در روی زمین میداند و اعضای تشکیلات مخوف خود را به تبعیت بی چون وچرا میخواند ومیگوید که جز در برابر خدا، جوابگوی کسی نیست و آیا این جدائی دین از دولت است ویا استفاده ی حداکثری ازدیدن درراه سیاست؟!
بلی!
آزادی با هزینه های سنگین و در موارد خاص بدست میآید ولی نه توسط کسی که کوچکترین اعتقادی بدان ندارد و مریدانش را ازکوچکترین حق سئوال محروم ساخته است!
همینطور:
” مقاومت ایران هرگز به تعادل قوا، مشخصهٔ نیروهای فرصت طلب، دل نبسته است. مقاومت ملی ما از روز اول راه درست را، اگرچه سخت ترین راه بود، انتخاب کرد. چراکه هر راه دیگری بیراهه بود و امروز این موضوع به روشن ترین وجه جلو چشم همه قرار دارد”.
پس یکبار بگو که سفیه و نادان است این مقاومتی که یکی ازنام های مستعار تشکیلات استبدادی رجوی است وخیال ما را ازاین بابت راحت کن!
هیچ انسان عاقل، بدون تحلیل تعادل قوا، دست به کار جدی نمیزند وچون باند رجوی ادعا میکند زده وخواهد زد، ناچارا باید نتیجه گرفت که:
1- ازعقل ودرک طبیعی خاص یک انسان متوسط وحتی زیر متوسط هم بی بهره است!
2- یا اساسا کاری نمیکند وآنچه که میکند، درحد” عو عویی” است در رسانه های بادآورده اش که تاثیری درجریان حرکت کاروان ندارد!
3- ما نتیجه ی ملموسی از کارهای رجوی نگرفته ایم الا قبول کنیم که این نتیجه، همان گرفتاری و چشم براهی خانواده های این اسراست که گمان نمیرود که افتخاری را صاحب او کند!
ونیز:
” هیچ قیامی بدون رهبری به پیروزی نخواهد رسید، گول اینکه رهبری وجود ندارد و یا اینکه هر کسی رهبر خودش است را اصلاً نباید خورد. مردم کف خیابان با شعارهایشان…نشان دادند از چه کسی و از چه خطی پیروی می کنند”.
اتفاقا مردم حاضر درخیابانها، طوری ضد و نقیض شعار دادند که مارا باین نتیجه برساند” رهبری” بالای سرشان ویا همراهشان نیست وشما بیخود درصدد حقنه کردن مراد خود باین اعتراضات پرتناقض هستید!
کسی که طرفداربرقراری آزادی وعدالت اجتماعی باشد، ابدا افسوس نبود شاه درمملکت را نمیخورد وکسانی که چنین کردند، به منافع طبقاتی خود پشت پا میزدند ونا آگاه اند و باید جگرها خون شود تا منافع طبقاتی خود را بدرستی تشخیص دهد ودرآن صورت، چنین افرادی، باند رجوی را بعنوان زائده های غارتگران، دشمن خود خواهد دانست!
ودر ادامه:
” ما برای تغییر اوضاع و برای آزادی ایران و آزادی خودمان و آزادی دیگران مبارزه می کنیم. در مقابل دشمن ایران و ایرانی با چشمانی باز، قاطعیت نشان خواهیم داد، و در مقابل، دست برادری و رفاقت به سوی همهٔ انسانهائی دراز می کنیم که آزادی را به عنوان پرنسیب زندگی برگزیده و برای ترقی و سعادت انسان مبارزه می کنند. آری به قول موسی، آینده مال ماست به این نکته ایمان داشته باشیم، یقین داشته باشیم”.
کار بسیار خوبی میکنید هموطن!
اما بیاد داشته باشید که تاریخ بشر سراغ ندارد که انسان های دربند- که این دربند بودن را طبیعی وحق رهبری میدانند- قادر به مبارزه برای آزاد کردن دیگران باشند!
پس تلاش کنید خودتان را ازقید وبندهای فیزیکی وفکری رجوی آزاد کنید و آنگاه بسراغ ما بیآیید!
شما دروضعیت فعلی، کاری جز دشمنی با تمدن وتجدد ورفاه همگانی نخواهید کرد والبته علم منطق وفلسفه هم قبول ندارد که آینده مال انسان هایی باشد که پروسه ی” دارالمجانینی” را تجربه میکنند!
وحید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا