گروه مجاهدین و ستیزه‌جویی بر مبنای منافع فردی

خیانت، جاسوسی، کنش‌کردن در قالب ستون پنجم دشمن، تلاش‌های بی‌وقفه برای قرارگیری در مسیرهایی که به دشمنی و ستیزه‌جویی با ایران و مردم ایران ختم می‌شود و… از جمله ویژگی‌های سازمانی فرقه رجوی است.
در واقع رهبران این گروه وابسته به جریانات غربی – عربی و عبری، از زمان تولد نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی تا بلوغ کنونی که چهار دهه از آن سپری شده است، روش‌ها و راهبردهای متعدد دشمنی با ایران اسلامی را آزموده است؛ راهبردهایی که در قالب دوره‌های چندگانه‌ای از ترور، انفجار و وحشت‌زایی در داخل، فرار و همدستی با دشمن بعثی علیه ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، برقراری رابطه رعیتی‌گونه با اربابان غربی – عربی و عبری و تبدیل‌شدن به مهره بی چون و چرای آن‌ها در شرایط کنونی قابلیت تحلیل و بررسی را داراست.
بااین‌حال نکته مهم درباره فرقه نفاق‌ورز رجوی، فارغ از گرایشات و مواضعی که علیه ایران و ایرانی اتخاذ می‌کنند، ویژگی‌های سازمانی و سلسله مراتبی است که در ساختار پوسیده تشکیلاتی آن‌ها وجود دارد؛ به‌طوری‌که باید توجه داشت که رجوی امروز (مریم رجوی) به مانند سلف خود (مسعود رجوی)، در ذیل انحصارگرایی نهادینه شده در تشکیلات مجاهدین، راه رجوی دیروز را ادامه می دهد؛ با این تفاوت که مریم رجوی درصدد است تا با ارائه چهره‌ای دموکراتیک و تعدیل گرایشات ایدئولوژیکِ که معرف سازمانشان می‌باشد، عمل کند.
از این رو با توجه به آنچه بیان شد، می‌توان اینگونه گفت آنچه که مریم رجوی به دنبال آن می‌باشد، گستراندن ایده و سیاست دروغین عدالت‌خواهی، مساوات و آزادی‌خواهی با قصد و نیت چهره‌نمودن خود در میان اذهان و افکار عمومی است؛ به‌طوری‌که با این روش و سیاست نه تنها می‌خواهد وجهه دروغین تشکیلات مجاهدین خلق را در نزد غربی‌ها و دیگر اربابانشان افزایش دهد، بلکه می‌خواهد از خود به عنوان رهبر شورای به اصلاح مقاومت(عنوان ساختگی مریم رجوی) برندسازی کند. به نوعی که با استفاده بهینه از این روند برندسازی از خود، می‌تواند هم در میان دیگر گروه‌های غرب‌نشین در وضعیتی بهتری قرار گیرد و هم از پتانسیل و ظرفیت بوجود آمده از این طریق، در جهت تقویت جایگاه تشکیلات مجاهدین سود ببرد و به ترمیم چهره تروریستی آنها بپردازد. و این بدان معنا خواهد بود که با این رویه اتخاذی، الیگارشی سازمانی این فرقه در عرصه سیاست و قدرت درونی‌شان دچار تغییر نخواهد شد و در روند گذشته خود باقی خواهند ماند و به حیات تزلزلی و بیمار وارشان که با فریب، ترور، خیانت، تزویر همزاد است، ادامه خواهند داد.
قدرت‌پرستی افسارگسیخته و حرص تملکی در قدرت، ویژگی ذاتی رجوی ها است که تشکیلات نیمه جان آنها بار دستیابی به آن را بدوش می کشد؛ در واقع الگوسازی از خود و تقدس بخشی به موضوع رهبری سازمان اگرچه در فرقه رجوی موضوعی قدیمی است اما در دوره مدیریت مریم رجوی بر آن دروغ پردازی از ویژگی های فلسفی، فکری و… به آن اضافه شده است. با این حال علیرغم تلاش های انجام گرفته در این تشکیلات که بدان اشاره شد، شخصی سازی، خانوادگی کردن و یا محفلی سازی ریاست بر سازمان افول زده مجاهدین در عصر مریم رجوی نیز در حال تداوم است؛ بطوریکه اجازه حضور افراد تشکیلاتی موجود در این سازمان برای تصدی بر راس سازمان و ریاست اصلاً وجود ندارد و تنها از طریق انتخاب های محفلی یا به عبارت بهتر انتصاب های مصلحتی از قدرت و موقعیت های گروهی حلقه اول (شامل رجوی ها و نزدیکان آنها که منافعشان عامل پیوند روابط شان است نه چیزی دیگر) پست ها و جایگاه ها مشخص می شوند.
به هر رو بنا بر آنچه که در این یادداشت بدان پرداخته شد، منظور از اشاره اجمالی به مناسبات قدرت در فرقه رجوی، روشن سازی راهبردهای ایران ستیزانه این گروه التقاطی با ایران و ایرانی است. بطوریکه منافع فردی رجوی ها و یا گروه افراد نزدیک به رجوی ها سیاست های این تشکیلات رو به زوال را شکل می دهد و لاغیر. بدان معنا که این منافع و حصول به آنها می باشد که موجب شده است تا گروه رجوی یک روز دست در دستان صدام حسین بگذارند و روز دیگر در ریاض و تل آویو؛ و امروز در واشنگتن و اروپا به دنبال برآورده سازی منافع شان باشند. پس با این اوصاف باید گفت که زمینه انتخاب های آنها برای تقابل جویی با نظام اسلامی، برخلاف آنچه وانمود می کنند مردم و گزاره های پرطمطراق امروزی مانند دموکراسی و… نبوده و نیست، بلکه منافع فردی آنها است که عامل تعیین کننده می باشد.
دکتر مصطفی مطهری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا