فاجعه دهم شهریور و سوالات و ابهامات حول مجاهدین

دهم شهریور1392 یعنی بی رحمی ودنائت رجوی درحق بالاترین کادرهای خود وریختن خون آنان درقلعه اشرف و اکنون بعد از 5 سال برای آنها اشک تمساح می ریزند وعده ای بی خبر از همه جا نیز درسایت ها وکانال های فرقه ای به طور مشمئزکننده ای مطلب زده و گریه و زاری سر می دهند.
سوالات و ابهامات عدیده ای طی این سالیان ذهن افراد تشکیلات از بالاترین سطح تا بدنه تشکیلات فرقه را پر کرده که چه شد؟! اما به هیچ پاسخ مشخصی نرسیده اند.
تعدادی از سوالات بی پاسخ که بعد ها توسط جداشدگان اخیر گفته شده و فی الواقع ذهنیت کشنده درون مناسباتی فرقه رجوی بوده وهست به شرح زیر است:
1-اولأ وقتی قرار بوده اشرف کاملا تخلیه وعراق هم تخلیه شود چه اصراری بر ماندن آن کادرها واعضا دراشرف بوده و واقعأ هم یک درصد چشم انداز زنده ماندنشان نبوده؟
2-اصلا چرا آن افراد دست چین وانتخاب شده بودند درحالیکه همگی از اسکورت ها وحفاظت های رهبری فرقه بوده اند واز بیشترین مسائل حفاظتی رجوی مطلع بوده اند؟
3-مگر رجوی نمی گوید برای اموالش در اشرف وکیل خارجی داشته وهمه چیز را درحضور عراقی ها وسازمان ملل وامریکا صورت جلسه نموده بود.پس چه نیازی به گماردن افراد رده بالای خود در آنجا بود؟
4-چرا از آن افراد تعداد 7 نفر مفقود می شوند وسازمان نمی گوید آن افراد بلاخره دست چه دولت یا گروه و حزبی هستند؟ قطعأ اگر دست دولت های عراق وایران بودند اکنون یک طوری سرنخی از آن افراد مفقودی بیرون می زد ویا افشاگری واعتراف وخلاصه موردی که نشان از وجود آنها داشت. پس عدم اصرار وپیگیری سازمان شاخص و نشانه چیز دیگری است.
5-آیا سرنوشت رجوی بعد از سقوط صدام، بودن ونبودنش درعراق ونحوه خروج وی ویا هرمقوله دیگری درخصوص وی وتعدادی دیگر از رده بالاها که از نیستی رجوی تا کنون آنها هم نیستند ربطی به اطلاعات این 52 نفر نفله شده ندارد؟
6-آیا ممنوع الکلام باقی مانده ها در اشرف وایزولاسیون آنها واکنون هم سربه نیست نمودن افرادی ازهمین طیف که قصد جدایی دارند مانند مالک شراعی و…حاوی چه اطلاعاتی از 10 شهریور 92 می باشند؟
طبق اطلاع جداشدگان اخیرمجموعه ای از سوالات وابهامات 10 شهریوری درتشکیلات رجوی موج می زند ومجموع محفل ها وتحلیل های مسئله داران و عموم بدنه تشکیلات یک چیز می گوید وآن به شرح زیر است:
تصمیم 10 شهریور درسطح چند نفر گرفته شده وهدف اصلی آن این بود که وضعیت رجوی از لحاظ بود ونبود وهست ونیست و وجود ولاوجودش درهاله ای از ابهام باشد واز سقوط صدام وتغییر دوران قرار براین بوده که رجوی با این ابهام وغیبت به دوران تقدس در غیبت برود واین آن چیزی است که به درد فرقه می آید. چون درشرایط قبلی او می بایست می آمد ومستمرأ اعضا او را می دیدند به هرحال پیر می شد. مریض می شد وروزی هم میمرد واین یعنی پایان رمان وداستان فرقه ای مجاهدین.
درواقع بایستی طوری این غیبت شکل می گرفت که هیچ کس از ساعت وزمان ونحوه غیبت خبردار نمی شد تا معمای غیبت و نیستی او قابل باور وسئوال وانتظار مدام باشد.
به همین دلیل این افراد نفله شده قربانی این تصمیم شدند چون آنها درمقاطع مختلف وسالیان در معرض برخی اطلاعات بوده اند ودرهرحال روزی آخرین رد ونشان از رجوی یعنی قبل از غیبت او را لو خواهند داد. درواقع بایستی این افراد از سر راه برداشته می شدند که همینطور هم شد.
درخصوص آن هفت مفقودی هم احتمالات درونی مسئله داران این است که آنان مسلح بودند وتحت نام گروه مهاجم عراقی یا ایران با نقاب واختفاء خود 52 نفر را کشته اند واحتمالأ بعد از انجام این مأموریت خود آنها هم سربه نیست شده اند وبرای عدم پاسخگویی وسئوال درونی تحت عنوان مفقودی واسیر جا زده شده اند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا